18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 خاطراتی شنیدنی و تامل برانگیز از روزهای زندگی مشترک #شهید_داریوش_رضایی_نژاد از زبان همسر ایشان، خانم شهره پیرانی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌷🇮🇷 #شهید_هسته_ای
📆 #تاریخ_شهادت : ۹۰/۰۵/۰۱
💝🍃💝
🍃💝
💝
📜 #جواز_شهادت
⏱تا قبل از آخرین لحظه دیدارش نمیدانستم به ماموریت سوریه میرود.
📆 یک روز اول صبح دیدم به اتفاق همسر و بچههایش پله های خانه را میآیند پایین، یکی از دو قلو هایش را بغل گرفته بود داد به من و گفت :
💖 "مادرم مرا حلال کن میخواهم به جنگ به دشمنان حضرت زینب (س) بروم."
😓 این حرفش مرا شوکه کرد. هرچه به او التماس کردم به این طفل معصومها و همسر جوانت رحم کن و از این تصمیم منصرف شو. ولی وی در جوابم گفت :
😔 "مادر اگر جواب خانم زینب (س) را میدهی که این طور حرم شریفش در معرض تیر دشمنان قرار گرفته و دشمن گفته تا کیلومترها حرم را به زمین فرو میبرد، من بمانم."
✅ برایم حرف متقاعد کنندهای بود، گفتم :
🌹 "پسرم میروی تو را به خدای یکتا میسپارم، دیگر از مادری تو خلاص میکنم و تو را به خانم فاطمه زهرا (س) هدیه میدهم. اگر شهید شدی خانم زهرا (س) حضرت ابوالفضل (ع) را به یاد بیاور که تو را در آغوش خود میگیرند."
🌺 هاشم گفت :
"فدای سرت مادرم، مرا به مادری والاتر از خودت سپردی. بهترین دعا را برایم کردی."
😞 وقتی رفت نگاههای معصوم بچهها و همسرش او را تا ته کوچه بدرقهاش کردند. او فقط یکبار برگشت دستی به ما تکان داد و دیگر او را ندیدیم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✍ #راوی : مادر شهید
🍃🌹 #شهید_هاشم_دهقانی_نیا
✊ #مدافع_حرم
🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم
🔻قسمت هفتم🔺
💝
🍃💝
💝🍃💝
به یاد شهید محسن حججی
بازی #شهید_هاشم_دهقانی_نیا با دو قلوهاش instagram.com/shahid_amir_siavashi/ #مدافع_حرم
🎈 بازی #شهید_هاشم_دهقانی_نیا با دو قلوهایش، آقا حسام و آقا شهنام
🌸🕊🌸
🕊🌸
🌸
📜 #خاطرات_شهدا
سید تعریف می کرد و می گفت داشتیم به منطقه عملیاتی اعزام می شدیم در راه یک نوار نوحه سینه زنی گذاشته بودم، این نوار را با مهدی زیاد گوش کرده بودم و کاملا برامون تکراری بود.
👥 برای همه معمول اینه که وقتی یک نواری تکراری می شه، دیگه اون حس و حال و اشتیاق اولیه برای گریه کردن به وجود نمیاد، خصوصا اینکه اون نوار مداحی "نوحه" باشه نه "روضه".
⚠️ اما اونروز با روزهای دیگه فرق می کرد. یک نواری که قبلا بیش از ده ها بار آنرو گوش کرده بودیم در ماشین گذاشته بودم و به راهمون ادامه می دادیم، همینکه داشتم رانندگی می کردم متوجه شدم مهدی به پهنای صورتش داره اشک می ریزه و گریه می کنه.
😔 تو حال و هوای خودش بود، بعد دیدم یک ورقه کاغذ برداشت و شروع کرد به نوشتن. در حال نوشتن بود که به مقصد رسیدیم و وقتی ماشین ترمز کرد، مهدی هم سرش را از اون برگه بلند کرد و اون رو روی داشبورت ماشین گذاشت و رفتیم برای عملیات...
✅ بعد از عملیات ایندفعه تنها بسوی ماشین برگشتم چون مهدی آسمانی شده بود.
در حال روشن کردن ماشین بودم که یک دفعه دیدم برگه ای کف ماشین افتاده اون رو برداشتم و نگاهش کردم؛ بله همون برگه ای بود که مهدی در حال نوشتن مطالبی روی اون بود آخرین نوشته آقا مهدی! قطعه شعری در وصف حضرت علی اکبر (ع)!
🌸 مهدی عاشق حضرت علی اکبر (ع) بود، وقتی ازش پرسیدم اسم گروهان ویژه خط شکنت رو چی بذاریم فوری گفت بگذارید گروهان حضرت علی اکبر (ع).
😢 حتی اسم هیات عزاداری محله اشون هم به اسم علی اکبر (ع) هست. وقتی می خواست آقا رو صدا بزنه می گفت علی اکبر لیلا! ابتدای شعرش هم همین رو گفته.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
یا علی اکبر لیلا؛
عشقت میان سینه من پا گرفته شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی حالا که کار عاشقی بالا گرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته پایین پای مرقدت ماوا گرفته
گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب شش گوشه هم با نور تو ماوا...
📜 شعری که با رسیدن ماشین به مقصد نتونست کلمه آخرش رو کامل کنه! حالا فهمیدم آنروز گریه جانسوز مهدی برای کدام یک از اولیای خدا بود! کسی که مهدی به او علاقه زیادی داشت و همین علاقه هم باعث شد حضرت علی اکبر (ع) او را به مهمانی خود قبول کنه.
💖 مهدی جان سلام ما رو به آقا برسون...
۹۴/۰۱/۲۸
🍃🌸 #شهید_میرزا_مهدی_صابری
✊ #مدافع_حرم
🌹 #شهید_تیپ_فاطمیون
🌺 #شهید_افغان
🌐 mahdisaberi.blog.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌸
🕊🌸
🌸🕊🌸
mirdamad-03.mp3
زمان:
حجم:
1.12M
خادما گریه کنون صحنتو جارو می زنند
همه نقاره ی #یا_ضامن_آهو می زنند...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🎙 سید مهدی میرداماد
❤️ عاشقتم آقاجانم، امام رضا (ع)
🕊 بطلب نور چشمم...
به یاد شهید محسن حججی
❤️ 8000 صلوات به نیابت از #شهید_مجید_قربانخانی و #شهید_محسن_حججی #مدافع_حرم ❤️ 8000 صلوات به نیابت
دوستان فعلا 9500 صلوات از 24000 تا، هدیه خدمت آقاجانم. همت کنید 😍
🆔 خادم شهدا :
@ya_zahra_s_adrekni