🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⏮ ادامه ی خاطره
پشت دیوار سنگر گرفتم و پنجرههای خانهها رو زیر نظر گرفتم تاببینم از کدام نقطه و کدام خانه بطرف ما تیراندازی میشود. هرچه زمان به جلو میرفت درگیری شدیدتر میشد.
🔷 صدای انفجارات و تیراندازی لحظهای قطع نمیشد و از هر طرف به سمت ما تیرانداری میشد.
سمت چپ و راست خودم رو نگاه میکردم بچههای خودی رو میدیدم، سمت راست آنسوی کوچه برادر امجدیان حضور داشت.
یک لحظه پنجرهای رو دیدم که دود ناشی از شلیک در هوا معلوم بود.
💣 یک عدد نارنجک تفنگی درآوردم و به طرف پنجره نشانه رفتم و شلیک کردم و دقیقا نارنجک به زیر پنجره اصابت و منفجر شد.
حدود چند دقیقه پنجره رو زیر نظرگرفتم ولی دیگه تیراندازی نمیشد، درگیری بسیار شدید بود.
برادر امجدیان از آنسوی کوچه داد کشید و گفت :
📢 تو به آن درختها مسلط هستی ببین چه خبره؟
🔦 من هم آن نقطه رو دقیقا رصد کردم.
🌳 تعدای درخت بود مثل حیاط بزرگی باشه،
دیدم بله از آنجا بطرفمان شلیک میشد. ابتدا میخواستم نارنجگ تفنگی شلیک کنم اما در تیررس نبود. ولی حدود بیست گلوله بطرف آن نقطه شلیک کردم.
✅ در آن حین بود که بطرفم تیراندازی کردند...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت دوم (۳)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⏮ ادامه ی خاطره
ناگهان صدای یک نفر رو در کوچه شنیدم، با حالت دولا دولا خودم رو به لب پشت بام رساندم.
✅ دیدم شهید قمی و چندنفر دیگه از فرماندهان داخل کوچه هستند، گفتند که :
حالا سعی کنید در هر پشت بام دو نفر باشید. و هر وقت گفتیم چند خانه پیشروی کنید.
👈 بعداز برگشت به جای قبلی، ناگهان بطرفم
گلوله بود و بر سرم میزدند. طوری بود اصلا نمیشد سر بلند کنم. به هر حال ما باید به هر شکل ممکن باید مقاومت میکردیم.
سمت چپ بنده چند نفر از بچههای خودی بودند و پشت دیواری سنگر گرفته بودند درگیری همچنان ادامه داشت و به ظهر نزدیک بودیم.
⏰ یک لحظه سمت چپ بنده سروصدایی شد، نگو برادرتوکلی از ناحیه گردن مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.
🌹 برادرتوکلی اهل ملایر از توابع همدان بود
و اندامی نحیف داشتند. من هم نگران بودم که چه به سرش اومده که یکی از همراهانش گفت :
✅ احتمال داره شهید بشه چون تیر دقیقا به زیر گلو خورده و از پشت در رفته بود.
اما بعدا اطلاع دادند که عمرش به دنیا بوده و چیزی نشده است...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت دوم (۴)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
✍ بخشی از #وصیت_نامه #شهید_سید_مصطفی_صدرزاده #مدافع_حرم (سیدابراهیم)
masjednama.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✅ برای دوستانتون حتما ارسال کنید.
😉 یادتون نره ها
💖 #نذر_فرهنگی
1.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیانات مقام معظم رهبری درباره شخصیت #شهید_ابراهیم_هادی
انقدر جاذبه داره این شخصیت که مثل مغناطیس به خودش جذب می کنه، آدمو میخکوب میکنه.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
📜 #ما_تو_را_دوست_داریم
🔹 قسمت پانزدهم
✊ #دفاع_مقدس
به یاد شهید محسن حججی
بیانات مقام معظم رهبری درباره شخصیت #شهید_ابراهیم_هادی انقدر جاذبه داره این شخصیت که مثل مغناطیس به
ما تو را دوست داریم.mp3
زمان:
حجم:
2.07M
بیانات مقام معظم رهبری درباره شخصیت #شهید_ابراهیم_هادی
aparat.com
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
📜 #ما_تو_را_دوست_داریم
🔹 قسمت پانزدهم
✊ #دفاع_مقدس
هدایت شده از به یاد شهید محسن حججی
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بخشی از صحبت های #حاج_احمد_متوسلیان
دریاب که بی تو سخت درماندم...
در مصر غم تو در به در ماندم...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
#قرار_بی_قراری
🌹 یک آیت الکرسی هدیه به امام رضا (ع)، برای برگشتن حاجی و باخبر شدن از وضعیتش...
🎙 مرحوم محمدرضا آغاسی
❤️ الهی به امید تو
❤️ مهمانان جدید به خانه ی شهدا خوش آمدید.
💖 مهمانان قدیمی هم خوشحالیم که هستید.
شبتون بخیر و نیکی 🌹
التماس دعای فراوان دارم 🙏
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا
ببخشید شروع کانال دیر شد امروز ☺️
در حال جمع آوری مطلب از خانواده ی گرامی و دوستان شهدا بودم.
البته واقعا جای خوشحالی داشت این موضوع.
الانم در حال مصاحبه هستم هنوز.
فکر کنم احتمال داشته باشه امروز تبادل نداشته باشیم و تا شب در خدمت باشم.
خیلی حرف هست برای گفتن. 😊
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⏮ ادامه خاطره
برادر امجدیان خودش رو به من رسانید و با هم در آن پشت بام ماندیم. ولی درگیری به اوج خود رسیده بود و ضدانقلاب نمیخواست از موضع خودش عقب نشینی کند.
ولی شیر بچههای دلاور همچنان عرص را بر آنان تنگ کرده بودند که هر نوع فعالیتی که بتوانند از آن مهلکه داشته باشند صلب شده بود.
⏰ ساعت به حدود سه رسیده بود. از طرفی گرسنه بودیم و از طرفی شب قبل نخوابیده بودیم. تیر و مهماتی که داشتیم رو به تمام شدن بود.
برادر امجدیان سن و سالش از من بیشتر بود و دائمٱ تذکر میداد که حواسم به تیر و گلولهها باشد.
💠 در آن لحظه دستور دادند که چند خانه به جلو بریم. ما هم بلافاصله موضع خودمان را عوض کردیم و داخل یک خرپشت یا راه پله شدیم. به محض ورود تمام خرپشت رو به رگبار بستند و تمام شیشهها خورد شد گردوخاکی بلندشد.
🔷 من بطرف پشت بام رفتم. که ببینم چه خبره؟ که یک دفعه شهید قمی رو با تعدادی از نیروها مقابل خود دیدم.
فرمودند :
ما باید از کوچه بغلی برویم و سمت چپ ضد انقلابها رو دور بزنیم.
آنجا بود که رفتیم و ...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت دوم (۵)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹