🌹 #شهید_صادق_ابن_محمدباقر_ع
هرکس که خداوند یک نمازش را بپذیرد، او را عذاب نخواهد فرمود.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌺🍃🌺
🍃💖
🌺
📖 #برگی_از_زندگی_شهدا (12)
❤️ رضا در سال ۱۳۵۶ در بیمارستان بنتالهدی به دنیا آمد.
کارمند بانک بود و مربی آموزش نظامی بسیج نیز بوده است. از وقتی خودش و راه خدا و پیامبر (ص) را شناخت، در مسجد، جلسه قرآن و مجالس روضه حضور پیدا میکرد، مادرش هم از سادات بسیار معتقد بود و رضا را با خودش به مجالس مذهبی میبرد.
✅ از سه سالگی قاری قرآن بود و در تعطیلات تحصیلی در مسجد به بچهها قرآن درس میداد. اکنون شاگردانش بهترین قاریان منطقه قاسمآباد مشهد هستند.
🌺 رضا بعد از به وجود آمدن داعش و اتفاقات عراق و سوریه، خیلی غمگین بود. یک روز که بسیار دلتنگ و بیقرار شده بود. دلیل دلتنگیاش را پرسیدم جواب داد، بابا داعش داره میره سمت حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، پرسیدم، گلولهای به سمت حرمها شلیک کردند، گفت، نه بابا اگر این اتفاق میافتاد شاهرگم را میزدم، گفتم این کار که سودی ندارد.
🌺 و مادرش حرفهایش را در چند جمله خلاصه کرده و میگوید :
❤️ رضا با خدا معامله کرد، از همان روز اول میدانستم این پسر پیش من نمیماند و مال من نیست.
📆 روزی که میخواست به سوریه برود، گفتم :
«من جواب بچههایت را نمیتوانم بدهم»
رضا گفت :
😢 «مادر! من اگر نروم از حرم دفاع کنم، شما فردا میتوانی سرت را مقابل جدت حضرت زهرا (س) بالا بگیری؟ به حرم بی بی (س) جسارت میکنند، من چطور آرام بنشینم؟»
✅ حالا هم در عجبم که چرا اینقدر آرامم و صبور. مطمئنم در حقم دعا کرده وگرنه مگر میشود خار به پای فرزندی برود و مادرش آرام بنشیند. بخدا رضا برایم دعا کرده است.
#راوی اول : پدر شهید ❤️
#راوی دوم : مادر شهید ❤️
#شهید_رضا_سنجرانی 🌺🍃
#مدافع_حرم ✊
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌐 برگرفته از وب سایت های تسنیم نیوز و خبرگذاری بین المللی قرآن
🌺
🍃💖
🌺🍃🌺
مراسمات استقبال و تشییع پیکر مطهر شهید #مدافع_حرم #شهید_سید_فاضل_موسوی_امین
چهارشنبه ۳۰خرداد
ساعت ۱۹:۳۰ فرودگاه بینالمللی اهواز
وداع با پیڪر پاک شهید
چهارشنبه ۳۰ خرداد، ساعت ۲۱، در زادگاهش شهرک رزمندگان اهواز
✅ مراسم تشییع :
پنجشنبه ۳۱ خرداد، ساعت ۸ صبح
اهواز شهرک رزمندگان از مسجد امام خمینی (ره) بسمت بهشت آباد، قطعه شهدای مدافع حرم
@shahid
basijnews.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💝🍃💝
🍃💝
💝
📖 #از_خالکوبی_تا_شهادت (4)
😐 سربازی رفتنش هم مثل مدرسه رفتنش عجیب بود.
همه اهل خانه مجید را داداش صدا می کنند. پدر، مادر، خواهرها وقتی میخواهند از مجید بگویند پسوند «داداش» را با تمام حسرتشان به نام مجید می چسبانند و خاطراتش را مرور می کنند.
📖 خاطرات روزهایی که باید دفترچه سربازی را پر می کرد اما نمی خواست سربازی برود.
🌹 مادر داداش مجید داستان جالبی از روزهای سربازی مجید دارد :
با بدبختی مجید را به سربازی فرستادیم. گفتم نمیشود که سربازی نرود، فردا که خواست ازدواج کند، حداقل سربازی رفته باشد.
وقتی دید دفترچه سربازی را گرفته ام، گفت برای خودت گرفتهای!
من نمیروم.
😶 با یک مصیبتی اطلاعاتش را از زبانش بیرون کشیدیم و فرستادیم؛ اما مجید واقعاً خوششانس بود.
از شانس خوبش سربازی افتاد کهریزک که یکی از آشناهایمان هم آنجا مسئول بود. مدرسه کم بود هر روز پادگان هم می رفتم.
#راوی : مادر شهید 🌺🍃
#شهید_مجید_قربانخانی 🌺🍃
#مدافع_حرم 🌺🍃
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
ادامه دارد...
💝
🍃💝
💝🍃💝
به یاد شهید محسن حججی
#برگی_از_زندگی_شهدا 🕊 وَ لا تَحسَبَن الَّذینَ قُتِلو فی سَبیل اللهِ اَمواتاً بَل اَحیاءَ عِندَ رَبّ
🕊💖🕊
💖🕊
🕊
✍ امضای سرخ....
🌹 سید مجتبی در سال 1323 متولد و در تاریخ 1362/11/29؛ به دست عوامل ضد انقلاب در جوانرود کردستان به شهادت رسید و در گلزار شهدای قم، در قطعه چهارم ردیف 5 به خاک سپرده شد.
دختر شهید میگوید :
آخرین روزهای سال 62 بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید. بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم، خوانسار رفتند.
😔 من هم بعد از هفت روز برای اولین بار به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند :
والدین باید امضاء کنند.
😢 آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم.
😍 پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت :
زهرا آن کارنامه را بیاور تا امضاء کنم. گفتم :
کدام کارنامه؟
گفت :
😉 همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را آوردم اما هر خودکاری که بر می داشتم تا به پدرم بدهم قرمز بود. چون می دانستم پدرم با خودکار قرمز امضاء نمیکند.
✅ بالاخره یک خودکار آبی پیدا کردم و دادم پدرم و او شروع کرد به نوشتن.
💠 فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود.
😳 اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت.
📋 در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود "این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی" و امضاء کرده بود.
ناگهان خواب شب گذشته به یادم آمد.
این دست خط را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد.
🌸 آیت الله خزعلی از خانواده شهید صالحی می خواهد تا پیش کسی موضوع را مطرح نکنند علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام (ره) نیز می رسد.
✅ اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است، اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
ولی خانم صالحی معتقد است که خصلت مردمی بودن پدر، این موضوع را خیلی سریع بین مردم پخش کرد و امروز مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن نامه، شهید را می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند.
💠 این موضوع توسط کارشناسان با امضاء قبل از شهادت شهید مورد بررسی قرار گرفت و صحت آن تأیید شده است.
✅ اکنون نسخه آن در موزه شهداء، تهران - خ طالقانی، در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد.
#شهید_سید_مجتبی_صالحی_خوانساری
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌐 برگرفته از وب سایت پایگاه بسیج شهید سید مجتبی صالحی خوانساری
🕊
💖🕊
🕊💖🕊