eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
855 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️خدا همیشه در همه حال برای من کافیست... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
970630-Panahian-HaghShenas-ControlZehnDarMasirTagharob-Moharam97-11-18k.mp3
6.12M
🔉 #کنترل_ذهن در مسیر تقرّب @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌺 #استاد_پناهیان
🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷 🌷 🔷 به نزدیکی های توپخانه (میدان امام خمینی) که رسیدیم، عینک دودی کاملاً ماتی به من دادند، گفتم : «من عینکی نیستم» گفتند «عجب دیوانه ای است این...!» ✅ خلاصه عینک را به چشمم زدم و حرف های بی ربطی می زدم، تا خودم را بی خبر نشان دهم و گفتم : «آقا هرچه زودتر سؤال های مرا بپرسید، باید زود برگردم، بچه هایم هنوز شام نخورده اند، صبح زود باید برای رفتن به مدرسه بلندشان کنم.»     🔷 به کمیته مشترک رسیدیم، در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد، این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و با وجود زن بودنم دارای ارتباطات و فعالیت های سیاسی گسترده بودم، حساسیت شان را بیشتر برمی انگیخت.     😔 شکنجه ها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد می کردند که موجب رعشه و تکان های تند پیکرم می شد. 〽️ شلاق و باتوم، کار متداول و هر روز بود که گاهی به شکل عادی و گاهی حرفه ای صورت می گرفت. در مواقع حرفه ای آنقدر شلاق بر کف پاهایم می زدند که از هوش می رفتم. بعد با پاشیدن آب هوشیارم کرده مجبور می کردند تا راه بروم که پاهایم ورم نکند. دردی که بر وجودم در اثر این کار مستولی می شد، طاقت فرسا و جانکاه بود... hawzah.net @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein مبارز انقلابی که در ۲۷ آبان ماه سال ۹۵ به ملکوت اعلی پیوست. 🔹 قسمت سوم 🔸 🌷 🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷
به یاد شهید محسن حججی
🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷 🌷 #اسارت_در_چنگ_شیطان 🔷 به نزدیکی های توپخانه (میدان امام خمینی) که رسیدیم، عینک دودی کامل
تا حالا انقدر از شروع کردن یه مجموعه پشیمون نشده بودم. 😔😔😔 دوستان ببخشید بابت قسمت های ناراحت کننده این مجموعه. میخواستم این قشر انقلابی کارشون نادیده گرفته نشه، ولی حقیقتا خودم خیلی اذیتم. با اینکه از اول تا آخر این مجموعه رو قبلا خوندم. ولی حالا بیشتر حالم بد میشه. توکل بخدا. خود شهدای انقلاب کمک کنند. به عنوان یه خانم خیلی اذیتم.
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌊 ❤️ توصیف از زبان سردار عزیز ما با احمد خیلی رفیق بودیم من نمی دونم احمد منو بیشتر دوست داشت، یا من احمد و بیشتر دوست داشتم... وقتی تو جمع ما بود تداعی تمام زندگیمون رو می کرد... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت سی و هشتم 🔺 🌹 : ۱۳۳۷، نجف آباد - اصفهان : ۱۳۸۴، ارومیه 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
▫️🔸▫️🔸▫️ 🔸▫️ ▫️ ❤️ از وساطتت آقا امام زمان (عج) است که ایشان واسطه همه رزق‌های معنوی و روزی‌های دنیایی ما هستند و محمدحسین هم رزق معنوی بود که خداوند به من داد. 🌹 ۲۲ سال یک گلی را به من دادند و من از وجودش لذت بردم بعد هم به سلامت و عافیت به لطف خودشان از ما گرفتند. خدا را شاکرم چه در بودن محمدحسین و چه در شهادتش Tasnimnews.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هشتم 🔺 🕊 🍃🌺 ، شهادت توسط داعش داخلی : ۷۴/۱۰/۲۴ : ۹۶/۱۲/۱، فتنه ی دراویش گنابادی، پاسداران تهران، فاطمیه دوم رزمنده ی و خادم امامزاده علی اکبر چیذر تهران - قیطریه ▫️ 🔸▫️ ▫️🔸▫️🔸▫️
حضور مقام معظم رهبری در خانه #شهید_محمد_حسین_حدادیان ❤️ به امید این روز که به بهانه ی شهادتم، مهمان خانه ی ما شوی... همونطور که مهمان قلب من هستی سید... الهی آمین🌹❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره ای جالب و معجزه از زبان پدر موشکی ایران، نابودی تیپ مزدور رژیم بعثی عراق @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein فرمانده توپخانه و موشکی در دوران
⏱ لحظه به لحظه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ چگونه گذشت؟ باما همراه باشید هرروز مهمترین خبرها همراه باتصاویر مربوط به همان دوران گذاشته میشود وقایع مهم هشتم بهمن 1357👇👇 eitaa.com/aks_jebhe
🌹 امام باقر (ع) : آن کس که در #انتظار امر ما بمیرد، از اینکه در وسط خیمه مهدی (عج) و لشکرش نمرده، ضرر نکرده است. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein #یابن_الحسن_ادرکنی ❤️ 📚 کافی، ج ۱
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره ⏱ ساعت حدود سه از نیمه شب بود که ناگهان آتش توپخانه برسرمان آوار شد و ما هم ناچار شدیم به کانالها و سنگرهای عراقی‌ها پناه ببریم. لحظاتی گذشت بهم خبر دادند که مجروحین عراقی و اسرا رو چکار کنیم من هم دستور دادم که چند نفر از بچه‌های زبده و کمک امدادگرها به عقب انتقال داده شوند. با مقر گردان تماس گرفتم و احوالات منطقه رو جویا شدم. 🏔 ارتفاعات قلاویزان به شدت درگیر بودند و سمت راست ما که کله قندی بود، زیر شدیترین آتش توپخانه و کاتیوشا و انواع خمپاره‌ها قرار داشت. 💥 منورها آسمان منطقه رو روشن کرده بود، کاملا عراقیها غافلگیر شده بودند. 🔷 در سه جبهه مورد هجوم نیروهای دلاور ایرانی قرار گرفته بودند و سردرگم بودند همینطور آتش بر سر ما میبارید... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق 🔹 قسمت دهم (۶) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹