eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
867 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 خيلی ها به من می‌گويند چرا اجازه دادی كه همسرت برود و برای عرب‌ها بجنگد؟ 🌹 عبدالمهدی رفت تا از مرز اسلام دفاع كند. رفت تا نامحرمی وارد حريممان نشود. مدافعان حرم می‌روند تا ما در آرامش زندگی كنيم. 🔷 هدف اصلی تروريست‌ها ايران است. اگر مدافعان حرم نبودند، امروز شاهد جنگ در كرمانشاه و همدان و... بوديم. 💫 ما آرامشمان را مرهون خون شهداييم و برای همين بايد ادامه‌دهنده راهشان باشيم؛ شهدای از صدر اسلام تا امروز.  🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت نوزدهم، آخر 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 🕊 📆 سال ۸۴ شب شهادت حضرت زهرا (س) خداوند فاطمه را به ما عنایت کرد. از همان اول که ازدواج کردیم قرارمان بود که اگر خداوند به ما دختری عنایت کرد اسمش را فاطمه بگذاریم. ☺️ محرم بعد از به دنیا آمدن فاطمه انگار که حس پدرانه با گوشت و پوستش عجین شده باشد یک انسان دیگری شد. ❤️ عشق و علاقه فاطمه به پدرش و بالعکس زبانزد دوست و آشنا شده بود. 😔 وقتی محرم به یک مأموریت می‌رفت، فاطمه مریض و حتی بستری در بیمارستان می‌شد، اما با همه عشقی که به فاطمه داشت دست از کارش نمی کشید و مأموریتش را به خوبی به پایان می رساند. ✅ روزهایی که مأموریت نبود و سرکارش بود روزی چندین مرتبه زنگ می زد و حال فاطمه را می‌پرسید و همیشه به من می‌گفت من عاشق فاطمه هستم و گاهی حتی گریه هم می کرد و می‌گفت پدر به دخترش خیلی وابسته است، اما هیچ کدام از این وابستگی‌ها و عشق‌های دنیایی مانع اهداف محرم نشد. 📆 سال ۸۹ خداوند محمدحسین را به ما هدیه داد. بااینکه محرم یک سال بیشتر در کنار محمد حسین نبود، اما همین یک سال هم بیشترین مراقبت و نگهداری را از پسرمان داشت. سال ۹۰ بود که آرامش در سوریه به هم ریخت و کشور ایران هم تعدادی از مستشاران نظامی خود را فرستاد و محرم هم یکی از مربیان تخریب بود که به سوریه رفت. 🍃 قسمت اول rajanews.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : ۵۷/۱۰/۰۱ : ۹۰/۱۰/۲۹ 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 🕊 🕊 موقع اعزام چیزی گفتند که در ذهنم برای همیشه حک شد و همیشه در خاطرم می ماند. گفت : «هرکجا ظلمی باشد وظیفه ماست که حضور داشته باشیم.» او بحث دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (س) را مطرح کرد. برای فاطمه از حضرت رقیه و حضرت زینب و واقعه کربلا می‌گفتند تا فاطمه بداند که اگر اتفاقی افتاد برای چه پدرش رفته است؟ کجا رفته و چرا رفته است؟ و آرمان اصلی پدرش در زندگی چه بوده؟ ۱۴ دی ماه سال ۹۰ راهی سوریه شدند و دو هفته بعد هم به آرزوی دیرینه اش رسید. 😔 به خاطر شغلش همیشه نگرانی از دست دادنش، نبودنش و ندیدنش را داشتم، هر بار که به مأموریت می رفت برایش دعا می کردم تا برمی‌گشت. ✅ مأموریت آخرش حتی به فکرم هم نمی رسید که با دو هفته مأموریت، محرم را برای همیشه از دست می دهم.  هر بار که به ماموریت میرفت به هر نحوی می شد من را راضی می کرد و راهی می شد و ماموریت آخرش با صحبت هایی که کردند من راضی از رفتنش بودم چون خود را مدافع حریم اهل البیت علیهم السلام می دانست. طی دوهفته‌ای که سوریه بود هر روز با هم تلفنی صحبت می کردیم. یک روز قبل از شهادتش با هم صحبت نکردیم و وقتی به شهادت رسید دو روزی می شد که هیچ خبری از او نداشتم....   🔷 آن چیزی که این روزها من را راضی می کند و خشنود و آرام از اینکه درد دوری و دلتنگی از همسفرم را تحمل کنم این است که آرزوی خیلی از ما شیعیان بوده تا در رکاب اباعبدالله و در روز عاشورا حضور داشتیم و از اهل بیت پیامبر دفاع می‌کردیم. ▪️ حالا این شرایط برای محرم فراهم شده بود و او هم از مدت‌ها قبل خودش را برای این هدف آماده کرده بود. 🍃 قسمت دوم (آخر) rajanews.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : ۵۷/۱۰/۰۱ : ۹۰/۱۰/۲۹ 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 🕊 یک بار از بلندگوی مسجد محله مان صدایی در فضا پیچید که : «به جبهه کمک کنید.» 💍 به حلقه ی ازدواجم نگاه کردم و فکری از ذهنم گذشت. به او گفتم : «امروز می خواستم برای کمک به جبهه حلقه ی ازدواجم را اهدا کنم؛ ولی چون شما نبودید بدون اجازه این کار را انجام ندادم.» ☺️ او با لبخندی گفت : «مسئله ای نیست، حتی میتوانی حلقه را به خودم بدهی تا ببرم منطقه؛ یا هر وقت دیگر که اعلام کردند خودت این کار را انجام بدهی.» 🔷 آن روز فهمیدم که مادیات هیچ ارزشی برای مرد زندگی ام ندارد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein خاطره ای از همسر ✍ خبرگزاری 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
بیاد میگم بد دردی بود این انتظارم... تموم لحظه هاشو واسش می شمارم بهش میگم حتی یه قبر از تو نداشتم رو قبر گمناما همش، سر میذاشتم...😔😔 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein #شهید_گمنام #مادران_شهدا #همسران_شهدا
🔷 خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند. اطرافیان همیشه اعتراض می‌کردند و به من می‌گفتند که شما چگونه تحمل می‌کنید، بچه‌ها یک دل سیر پدرشان را ندیدند. یک روزی به او گفتم : «خسته نشدی؟ نمی‌خواهی استراحت کنی؟» گفت : 🌷 «مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است. abrobad.net @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🕊 تاریخ ولادت : ۴۲/۱۱/۱۱ 🎁 آقا رحیم تولدت مبارک 🎈
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌊 #دریا_دل_عاشق از شب قبل مدام نگران بودم. پرسیدم : 😨 «هوای ارومیه خرابه، چه جوری می‌خواهید بروید. احتمالاً پرواز انجام نمی‌شه». گفت : «هرچی خدا بخواهد». 🔷 از او خواستم شماره تلفنی به من بدهد تا از حالش باخبرشوم. صبح دلشوره‌ام بیشتر شد. رفتم چند اسکناس برداشتم و دور عکس احمد چرخاندم و در صندوق صدقات انداختم و ولی آرام نشدم. دلم طاقت نمی‌آورد. 💰 به خاطر همین سکه‌ای را که روز نیمه شعبان به عنوان فرمانده‌ ی نمونه به او هدیه داده بودند، را نذر کردم تا روز عیدغدیر برایش گوسفند بخریم و قربانی کنیم. پیش از این نیز یک بار النگوهایم را نذر مسجد لرزاده کردم و او به سلامت به خانه بازگشت. با خودم فکر کردم اِن شاء الله اگر هم قرار باشد اتفاقی بیافتد، این نذر جلوی آن را می‌گیرد. ساعت ۱۱ بود که چند تن از دوستانم به دیدنم آمدند. حزن و اندوه در چهره‌هایشان نمایان بود. 🍒 رفتم داخل آشپزخانه که وسایل پذیرایی را بیاورم که یکی از دوستانم به فریده [دخترم] گفت : «تلویزیون را خاموش کن» دستانم لرزید با ناراحتی پرسیدم : «برایم خبر آوردی؟» 😔 دخترانم شروع به جیغ زدن کردن و من مات و مبهوت فقط نگاه می‌کردم. همسر برادرم نیز دقایقی بعد آمد. مدام می‌گفت : «گریه کن» گفتم : «گریه‌ام نمی‌آید».  با رفتن احمد کوهی از غم و غصّه بر شانه‌ام نشست. 🌐 منبع : shahidkazemi.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت چهل و یکم 🔺 🕊 #همسران_شهدا 🍃🌸 #شهید_احمد_کاظمی 🌹 #شهید_سانحه_ی_هوایی #تاریخ_ولادت : ۱۳۳۷، نجف آباد - اصفهان #تاریخ_شهادت : ۱۳۸۴، ارومیه 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🌹 احمد بسیار ساده زندگی می کرد، و همیشه به فکر دیگران بود، در طول سال به ندرت می شد خودش لباسی بخرد. وقتی به او می گفتم : ❤️ احمدجان لباست کهنه شده است دیگر استفاده نکن. می گفت : 😉 هنوز که پاره نشده، می شود با یک اتو زدن دوباره استفاده کرد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein #شهید_احمد_اعطایی #مدافع_حرم 🕊 #همسران_شهدا
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 🔷 یکبار که پیگیر کارهای اداری وام ازدواج بود، کار گیر کرده بود، بهش گفتم آشنایی نیست کارو درست کنه، گفت کار خوبه خدا درستش کنه، بنده ی خدا چکاره ست. ☺️ همیشه برای انجام هرکاری تلاشش رو میکرد، قدمش رو برمیداشت، بقیه اش رو می سپرد به خدا، به معنای واقعی اینکارو میکرد. 💫 تکیه کلامش این بود “کار دست خداست” سوریه که بود میگفت : دو سه تا از بچه های اینجا خیلی نورانی اند، بهشون گفتم امروز فردا شهید می شید. گفتم : 😉 عه خب سفارش کن هواتو داشته باشن وقتی رفتن اونور گفت : 🚫 از بنده خدا نمیخام. خدا، خدا رو عشقه…. عاشق شوی، عاشقت می شود، شهیدت میکند … shahidsafari.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دوم 🔺 🕊 🍃🌸 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال ❤️ 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 💞 همسرم می گفتن : من اگر بخوام توصیه ای به کسی بکنم برا اینکه راهشو پیدا کنه و یا امربه معروف کنم، فقط یک جمله به اون نفر میگم یه جمله طلایی، اون هم اینکه : "مطیع خدا باش، تا خدا مطیعت بشه" ✅ و البته بعدش هم ذکر کرد که گوینده باید خودش تو این مسیر باشه تا حرفش اثر داشته باشه. به حق خودش عامل بود. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پنجم 🔺 🕊 🍃🌸 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوا از عطر تو غوغاست می دانم که اینجایی می دانم که اینجایی... عزیزم سایه ات پیداست می دانم که اینجایی می دانم اینجایی...💞 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🎙 صادق آهنگران 💫 تقدیم به 🌹 التماس دعا 🌹