8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 #شهید_محسن_حججی ، پدر عزیزش و گل پسرش #علی_حججی در حرم حضرت عشق، آقاجانم امام رضا (ع)
😘 علی جان تاتی تاتی کنان در حرم عشق
instagram.com/mohsenhojaji.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✊ #مدافع_حرم
📆 #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۵/۱۸
❤️ خیلی دلتنگتونم شهدا، منم ببرید...
💝🍃💝
🍃💝
💝
📜 #جواز_شهادت
💠 درست است که غم نبودن هاشم و بی بابا شدن بچه ها دلم را می لرزاند، ولی حسام و شهنام بی پدری را به جان خریدند تا بچه های دیگر بی بابا نشوند.
😔 بی پدری بدترین درد است؛ هاشم آرزوهای زیادی برای بچه ها داشت اما خیلی زود دیر شد.
📜 سروده همسر شهید از طرف حسام و شهنام برای پدر
پدر اسمت همیشه روی لب ها است
پدر مهرت همیشه توی دلها است
پدر دفتر شعرت توی طاقچه
تنها آرامش قلبم توی شب ها است
پدرم یادم نمیره ۱۰ ماه مهربونیت
پدرم یادم نمیره ۱۰ ماه همزبونیت
پدرم وقتی که رفتی ما شکستیم
پدر حرف همه است حرف جوونیت
پدر پشتم شکست از رفتن تو
پدر شادی تموم شد تو غم تو
بابایی دوستت دارم...❤️
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✍ #راوی : همسر شهید
🍃🌹 #شهید_هاشم_دهقانی_نیا
✊ #مدافع_حرم
🌐 chadeganna.ir/38949
🔻قسمت بیست و یکم، آخر🔺
💝
🍃💝
💝🍃💝
به یاد شهید محسن حججی
🕊 به مناسبت سالگرد #شهید_محسن_حججی و فرمانده ی بزرگوارش #شهید_مرتضی_حسین_پور #مدافعان_حرم هدیه به ر
دوستان این ختم هنوز فرصت داره، خواستید بفرستید تعداد رو.
امشب خیلی سرم شلوغ بود و پست ها کمی زیاد؛ شرمنده، امشب قسمت بعدی #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد رو نداریم. 🙏🌹
به یاد شهید محسن حججی
خونه غرق در آه حسرت خونه بی بابا شام غربته دوباره شب رسید و غم رسید و داغ و درد صدای طفل من گرفت از
💖 مهمانان جدید به خانه ی شهدا خوش آمدید.
❤️ مهمانان قدیمی هم خوشحالیم که هستید.
شبتون بخیر و نیکی 🌹
التماس دعای فراوان دارم 🙏
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
دوستان راهی مزار شهدا هستم. اِن شاءالله پست های مرتبط سالروز شهادت فرستاده خواهد شد.🌸🙏
التماس دعا
یک سال گذشت...
انگار همین دیروز بود که خواب حاج احمد رو دیدم، خوابی عجیب...
پارسال در همین روز خواب دیده بودم #حاج_احمد_متوسلیان عزیز، در اسارت شهید شده 😞
هم برام عجیب بود، هم ناراحت کننده. البته پارسال انقدر ارادت به ایشون نداشتم، اما باز غصه ام شد.
نمی دونستم این خواب خبری از حال اسیری داره که در دست داعش ملعون گرفتاره.
حقیقت هیچ خبری نداشتم.
تا اینکه تقریبا بعدازظهر در گروه تلگرامی یا تلویزیون متوجه شدم...
گفتم خدای من پس تعبیر این بود.
اسیری که در اسارت به شهادت رسید.
چقدر همگی غصه خوردیم، و چقدر پا به پای خانواده ی شهید انتظار کشیدیم...
هر لحظه منتظر بودیم که خبری از برگشتش بشه، خیلی سخت بود.
گوشمون به شبکه خبر و کانال های خبری...
چقدر این وسط شایعه درست کردن در مورد پیکر و چقدر خانواده اش و حتی خود ما اذیت شدیم.
و بالاخره روز عرفه فرا رسید و خبر رسید که محسن بر میگرده 😭
همه لحظه شماری میکردیم که عزیز وطنمون و نور چشممون زودتر قدم بر چشم ما بگذاره.
وقتی خبر دار میشدیم مشکلی پیش آمده و دیرتر میاد، درد می کشیدیم.
و بالاخره آمد...
من داشتم برای حاجتم نون پنیر سبزی درست میکردم نذر حضرت رقیه که تحویل هیئت های محرم بدم.
آخرین دونه های نون و پنیر بود که درست میکردم، یک دفعه خبرنگار کشورمون حسینی بای، رو در فرودگاه نشون داد و دیدیم بله محسن آمد...
عزیز دلمان آمد...
عجب محرمی شد...
شهید بی سر اومد...
شهیدی که از خانوم زهرا (س)، حضرت علی اکبر (ع)، امام حسین (ع) ، حضرت زینب (س) نشانی داشت...
پهلویی شکسته، بدنی ارباً اربا شده، سری از تن جدا شده، و اسارت...
راستی مثل مولا علی دستش هم بسته بود وقتی جلوی چشم زهراجانش بردنش، همه ی این ها را دیدیم...
فقط یک فرق داشت شهادت تو...
خانواده ات و همسرت و بچه ات نبودن وقت شهادت و به اسارت نرفتن...
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
ما دلمان برای محسنمان تنگ شده...😭