eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
866 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
یک قصه بیش نیست غم عشق، وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍂🌸 فتنه ۸۸ 💠 متولد تبریز
🕊 #سبقت_صادق ، همراه با #جانباز فتنه ۸۸، #شهید #مدافع_حرم #شهید_صادق_عدالت_اکبری با نام #کمیل از خطه ی آذربایجان، سرزمین غیور و دلاور تبریز 💠 خلاصه ای از زندگی شهید در کانال به یاد #شهید_محسن_حججی eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 📆 از یک شنبه ۹۷/۰۷/۲۲ ✅ اطلاع رسانی کنید...
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🕊🍂 🍂 🕊 جوان نخبه ، دانشجوی کارشناسی تربیت بدنی و ورزشکار حرفه ای در ۸ رشته ورزشی بود که در دومین روز از اردیبهشت ۶۷ به دنیا آمد و در چهارمین روز همان ماه سال ۹۵ در حلب سوریه به شهادت رسید. 🌹 مادرش زمانی که صادق را باردار بوده، پدرش در جبهه حضور داشته، وجود صادق از آن دوران بهره مند شده و در روحیاتش تاثیر گذاشته است. ☺️ صادق از نظر قیافه و خصوصیات اخلاقی کاملا به پدرش شباهت داشت. خودش نیز از این موضوع خوشش می آمد و سعی می کرد همانند پدرش رفتار کند، مثلا چیزهایی را بخورد که پدرش می خورد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 🌐 وب حوزه نت 🔻قسمت اول🔺 🍂 🕊🍂 🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🕊🍂 🍂 🕊 😊 دوران خردسالی او با اتمام جنگ و بازگشت آزادگان همراه بود؛ مادرش همانند دیگران وقتی تصاویر بازگشت اسراء از تلویزیون پخش می شد، اشک شوق می ریختند. 💠 آن زمان صادق تقریباً یک سال و نیم سن داشت. 💫 به قدری تیزهوش و زیرک بود که به این رفتار مادر توجه می کرد و وقتی تلویزیون برنامه اسراء را پخش می کرد و مادر حواسش نبود؛ مادر را صدا می زد و می گفت : 😭 «مامان بیا گریه کن آمدند!» ✅ با اینکه نمی دانست دلیل این کار چیست. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 🌐 وب حوزه نت 🔻قسمت دوم🔺 🍂 🕊🍂 🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🕊🍂 🍂 🕊 ❤️ مادرش شاغل بود و صادق را از دو، سه سالگی به مهد بردند او را در کلاس نوزادان نگهداری می کردند، اما در یک هفته اول به قدری بی قراری و گریه کرد که معلم رده نوپایان صادق را به کلاس خودش برد تا آرام گیرد. 😉 با اینکه آن رده بزرگتر از سن صادق بود، اما به قدری خودش را با کودکان آن کلاس وفق داد که از همان روز نشان داد با افراد بزرگ تر از خودش راحت تر است و می تواند ارتباط برقرار کند. 💠 از آن روز به بعد همیشه در کلاس هایی که یک رده از سن خودش بزرگ تر بود، می ماند. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 🌐 وب حوزه نت 🔻قسمت سوم🔺 🍂 🕊🍂 🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان_عج 💫 تو آقای مایی می دونم می آیی شهیدامون امشب با تو کربلایی... می آیی تو صاحب عزایی💔😢 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍂🌹 #شهید_صادق_عدالت_اکبری ✊ #مدافع_حرم
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🕊🍂 🍂 🕊 🌹 صادق از دوران نوجوانی فردی واقع بین، ظلم ستیز و یاری رسان مستمندان بود، اما در کنار اینها احترام به بزرگان از ویژگی های بارز صادق بود. 📆 روزی پدرش متوجه می شود که صادق و دوستانش تیمی را تشکیل داده اند و با مبالغ ناچیز خوار و بار تهیه می کنند و شبانه به حاشیه نشینان شهر آذوقه می رساندند. 😍 این کار نشان از آن داشت که واقعاً به درسهایی که از امام علی (ع) گرفته بودند عمل می کردند، آنطور نبود که بشنود و عمل نکند... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 🌐 وب حوزه نت 🔻قسمت چهارم🔺 🍂 🕊🍂 🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🕊🍂 🍂 🕊 ❤️ فرهنگ پاسداری اولین اولویت و سر مشق خانواده صادق بود و او با این فرهنگ مانوس شده و به همین علت خودش علاقه داشت که وارد سپاه شود. ☺️ و روحیه نظامی گری در وجود صادق بود انقلاب اسلامی نهادی است که به تأثیر از امام حسین (ع) و قیام ایشان تأسیس شده و مأموریت هایش نیز برای تداوم راه حسینی است. 💐 پدرصادق به این لباس قداست و ارزش خاصی قائل است و وقتی این لباس را بر تن صادق می دید افتخار می کرد و از تماشا کردنش لذت می برد؛ هر جوانی را با این لباس می بیند یاد و خاطره صادق برایش زنده می شود. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 🌐 وب حوزه نت 🏴 پدر صادق هم چندی پیش بر اثر جراحات جانبازی شربت شهادت را نوشید و پر کشید... 🔻قسمت پنجم🔺 🍂 🕊🍂 🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂
❤️ چه قاب زیبایی، پدر و پسر در کنار هم...❤️ در بهشت هم... پدر و پسر در کنار هم... چقَدَر کشورمان علیِ اکبر دارد... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 #شهید_رضا_عدالت_اکبری شهید #جانباز_شیمیایی #دفاع_مقدس 🍃🌸 #شهید_صادق_عدالت_اکبری #مدافع_حرم جانِ زینب جان، منم شهادت میخوام حسین جانم 😭💔
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🕊🍂 🍂 🕊 در فتنه 88 که در تبریز هم جریان پیدا کرده بود، پدرش به عنوان فرمانده سپاه ناحیه تبریز فعالیت داشت و مأموریت هایی را به بسیجیان و پاسداران محول می کرد. 💠 یک مرتبه پدر صادق به خودش می گوید : 🤔 «آقا رضا تو که به این سادگی جوانان مردم را به مأموریت می فرستی که احتمال هرگونه خطری برای شان وجود دارد، چرا پسر خودت را نمی فرستی؟!» ✅ وقتی این جرقه در ذهنش زده می شود صادق را صدا می زند و می گوید : «آماده شو و تیمی که برای مأموریت اعزام می کنم را همراهی کن.» ☺️ صادق با ادب و احترام کامل و بدون اینکه اعتراضی به خواسته پدرش داشته باشد، دستش را بر روی چشمانش گذاشته می گوید : «چشم بابا!» @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 ❤️ داستان دوره ی شدن صادق در فتنه ۸۸ 🌐 وب حوزه نت 🔻قسمت ششم🔺 🍂 🕊🍂 🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🕊🍂 🍂 🕊 🌹 صادق چهار شانه و تنومند بود، وقتی پدر بدرقه اش می کرد یاد بدرقه امام حسین (ع) افتاد که پسرش را با دعا راهی میدان جنگ کرده بود و او نیز به تأسی از امام حسین (ع) در دلش دعا زمزمه می کند؛ حتی یک آن این فکر به ذهنش می آمد : 😔 «من که پسرم را با این شور و شوق راهی اش می کنم شاید زخمی برگردد!» ولی می گوید چاره ای نیست، وقتی فردی مأموریتی را می پذیرد تبعاتش نیز برایش نوش است، اما در دل نگرانی داشت و با صلوات به ائمه متوسل شد. ⏰ چند ساعت بعد خبر مجروحیت صادق را آوردند و در آن لحظه فقط می گوید : «خدایا رضایتم در رضایت توست و به آنچه امر می کنی تسلیم هستم.» بعد می پرسید که از چه ناحیه ای مجروح شده است؟ گفتند : «کمی دستش زخمی شده است.» چند ساعت بعد با دستی باند پیچی شده آوردنش. به پدرش می گوید : 😊 بابا چیزی نشده فقط کمی دستم خراش برداشته. پدرش نمی خواهد که زیاد به عمق قضیه وارد شود و معذبش کند.... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 ❤️ داستان دوره ی شدن صادق در فتنه ۸۸ 🌐 وب حوزه نت 🔻قسمت هفتم🔺 🍂 🕊🍂 🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🕊🍂 🍂 🕊 😔 بعد از چند هفته پدرش متوجه می شود که دستش باد کرده وضعیت مساعدی ندارد، با یکی از همکاران راهی بیمارستانش می کند و عکسبرداری کرده و متوجه می شوند که تاندون یکی از انگشتانش قطع شده و نیاز به عمل دارد، هزینه عمل هم که ۴۰ هزار تومان شده بود، پرداخت کرد. 💠 بعد از چهار، پنج ماه یک روز پدرش سرکار در اتاقش بوده که همکارش وارد می شود و می گوید : «امروز صادق هزینه عملی را که خرج دستش کرده بودیم را در پاکتی آورده و گفته که این پول را به بیت المال برگردانید، چون من نمی خواهم مدیون بیت المال باشم.» @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 ❤️ داستان دوره ی شدن صادق در فتنه ۸۸ 🌐 وب حوزه نت 🔻قسمت هشتم🔺 🍂 🕊🍂 🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂