آقــاسَـجّــادٌ
📚
#فتح_خون
#قسمت_نهم
... و بالاخره کوفه ـ چه آهنگ ناخوشایندی دارد این نام، و چه بار سنگینی از رنج با خود می آورد!
باری به سنگینی همه رنج هایی که علی(ع) ازکوفیان کشید... بگذار رنج های زهرا و حسن و حسین را نیز بر آن بیفزاییم؛ باری به سنگینی همه رنجی که دراین آیه مبارکه نهفته است: لقد خلقنا الانسان فی کبد. آه چه رنج!
در کتاب "پس از پنجاه سال" درباره کوفه و کوفیان آمده است:
چون معاویه از ابن کوا پرسید مردم شهرهای اسلامی چگونه خلق و خویی دارند، وی درباره مردم کوفه گفت: "آنان با هم در کاری متفق می شوند، سپس دسته دسته خود را از آن بیرون می کشند." از سال سی و ششم هجری تاسال هفتاد و پنجم که عبدالملك بن مروان، حجاج را بر این شهر ولایت داد و او با سیاست خشن و بلكه وحشتناك خود نفسها را در سینه صاحبان آن خفه کرد، سالهای اندکی را می توان دید که کوفه از آشوب و درگیری و دسته بندی برکنار بوده است. به خاطر همین تلون مزاج وتغییر حال آنی است که معاویه به یزید سفارش کرد اگر عراقیان هر روز عزل عاملی را از تو بخواهند بپذیر، زیرا برداشتن یك حاکم، آسان تر از روبه رو شدن با صدهزار شمشیر است و گویا پایان کار این مردم را به روشنی تمام می دید که وقتی درباره حسین(ع) به او وصیت می کرد، گفت: "امیدوارم آنان که پدر تو را کشتند و برادر او را خوار ساختند گزند وی را از تو بازدارند." می توان گفت: بیشتر مردم کوفه که علی را در جنگ بصره یاری کردند، سپس در نبرد صفین در کنار او ایستادند برای آن بود که می خواستند مرکز خلافت اسلامی از حجاز به عراق منتقل شود تا با بدست آوردن این امتیاز بتوانند ضرب شستی به شام نشان دهند. رقابت شامی و عراقی تازگی نداشت... همین که معاویه مُرد، کوفه دانست که فرصتی مناسب برای اقدامی تازه بدست آمده است.
بدون شك در این هنگام گروهی نه چندان اندك از مسلمانان پاکدل در این شهر زندگی می کردند که از دگرگون شدن سنت پیامبر به ستوه آمده بودند و در دل رنج می بردند و می خواستند امامی عادل برخیزد و بدعتهای چندین ساله را بزداید، اما اکثریت قوی اگر هم چنین ادعایی داشتند سرپوشی بود برای انتقام از شكستهای گذشته و از جمله شكست در نبرد صفین، و کینه کشی یمانی از مضری...
در همین روزها که دمشق نگران بیعت نكردگان حجاز بود، در کوفه حوادثی می گذشت که از طوفانی سهمگین خبر می داد. شیعیان علی که در مدت بیست سال حكومت معاویه صدها تن کشته داده بودند و همین تعداد و یا بیشتر از آنان در زندان بسر می برد، همین که ازمرگ معاویه آگاه شدند، نفسی براحتی کشیدند. ماجراجویانی هم که ناجوانمردانه علی(ع) را کشتند و گرد پسرش را خالی کردند تا دست معاویه در آنچه می خواهد باز باشد ـ و به حكم من اعان ظالما سلطه الله علیه همین که معاویه به حكومت رسید و خود را از آنان بی نیاز دید به آنها اعتنای درستی نكرد؛ از فرصت استفاده کردند و در پی انتقام برآمدند، تا کینه ای که از پدر در دل دارند، ازپسر بگیرند. دسته بندیها شروع شد. شیعیان علی در خانه سلیمان بن صرد خزاعی گرد هم آمدند، سخنرانی ها آغاز شد. میزبان که سرد و گرم روزگار را چشیده و بارها رنگ پذیری همشهریان خود را دیده بود گفت: "مردم! اگر مرد کار نیستید و ...
📗 #کتاب_فتح_خون
🖊 #نویسنده_سیدمرتضی_آوینی
📄 #صفحه_نهم
@shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
#توجیه_ذلت 🔻محمد بن سلمان، درباره سخنان تحقیرآمیز ترامپ علیه عربستان: "باید بپذیریم که هر دوستی، هم
🌐
🔷 خبرنگار بلومبرگ :
آیا برای شما مهم نیست که رئیسجمهور آمریکا این اظهارات گستاخانه را درباره پدر شما بیان میکند؟
🔹بن سلمان: خب میدانید، شما نمیتوانید حتی درون خانواده خودتان هم دوستانی داشته باشید که ۱۰۰ درصد حرفهای خوبی درباره شما بزنند. آنها هم حرفهای خوب میزنند و هم حرفهای بد. ما این حرفها را به پای سوءتفاهم میگذاریم!
🔻ترامپ هفته گذشته گفت در تماس تلفنی با پادشاه عربستان به او گفته که اگر حمایتهای آمریکا نباشد، ایران ظرف دو هفته عربستان را فتح میکند.
@shahid_sajad_zebarjady
📚
💠 والوتر الموتور
🔸در زیارت عاشورا امام حسین (علیه السلام) را این گونه خطاب می کنیم :«والوتر الموتور» علامه طباطبائی (ره) فرمود: همه کتاب وسایل الشیعه را از اول تا آخر مطالعه کردم تا ببنیم چند روایت فقهی از سیدالشهدا (ع) نقل شده سه روایت بیشتر پیدا نکردم»! معنای این حرف این است که سبط پیامبر (ص) به قدری تنها شده که مردم اباعبدالله را در حد یک مسئله گو هم قبول نداشتند در حالی که ابوهریره ها به اسم صحابی صاحب فتوا شده بودند. تاریخ گواهی می دهد که ولی خدا به یکباره تنها نشده است برنامه ریزی و نقشه ای سازمان دهی شده سیدجوانان اهل بهشت را در این دنیای خاکی تنها کرده بوده است. کربلا به ما یاد می دهد بشناسیم نقشه هایی که ولی خدا را تنها می کند...
#آگاهی و #بصیرت به امور روز و #ولایت داشته باشیم...
@shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
📚
#فتح_خون
#قسمت_دهم
بر جان خود می ترسید، بیهوده این مرد را مفریبید!" از گوشه و کنار فریادها بلند شد که: "ابداً ابداً ما ازجان خود گذشتیم، با خون خود پیمان بستیم که یزید را سرنگون خواهیم کرد و حسین را به خلافت خواهیم رساند!" سرانجام نامه نوشتند: "سپاس خدا را که دشمن ستمكار ترا در هم شكست. دشمنی که نیكان امت محمد را کشت و بدان مردم را بر سرکار آورد. بیت المال مسلمانان را میان توانگران و گردنكشان قسمت کرد. اکنون هیچ مانعی در راه زمامداری تو نیست. حاکم این شهر (نعمان بن بشیر) در کاخ حكومتی بسر می برد. ما نه با او انجمن می کنیم و نه در نماز او حاضر می شویم."
تنها این نامه نبود که چندین تن ازشیعیان پاك دل و یك رنگ حسین برای او فرستادند. شمار نامه ها را صدها و بلكه هزارها گفته اند. اما در همان روزها که پیكی از پس پیكی ازکوفه به مكه می رفت و چنانكه نوشته اند گاه یك پیك چند نامه با خود همراه داشت، نامه برانی هم میان کوفه و دمشق در رفت و آمد بودند و نامه هایی با خود همراه داشتند که در آن به یزید چنین نوشته شده بود: "اگر کوفه را می خواهی باید حاکمی توانا و با کفایت برای این شهر بفرستی چه نعمان بن بشیر مردی ناتوان است، یا خود را به ناتوانی زده است."
متأسفانه تاریخ متن همه آن نامه ها را که به مكه و دمشق فرستاده شده و نیز نام امضاکنندگان آن را، برای ما ضبط نكرده است. اگر چنین اسنادی را در دست داشتیم یا اگر آن نامه ها تا امروز مانده بود، مطمئناً می دیدیم که گروهی بسیار به خاطر محافظه کاری و ترس از روز مبادا زیر هر دو دسته از نامه ها را امضا کرده اند.
شمار نامه ها تا آنجا که افزایش یافت که امام از پاسخ ناگزیر شد. امام حسین(ع) بر همان پیمانی عمل کرد که خداوند از انبیا و اوصیای ایشان و علما در امر به معروف و نهی از منكر ستانده است. آری، حضور یاران حق حجت را تمام می کند... اما آیا امام مردم کوفه را نمی شناخته است؟ آیا او فراموش کرده بود که پدرش از
مردم کوفه چه کشیده است؟
#راوی
آن کدام رنج طاقت فرسایی است که چاه ها را رازدار ناله های علی(ع) کرده است؟ هیچ دیده ای که نخلها بگریند؟... هرگز غروب هنگام در نخلستانهای کوفه بوده ای؟
گویی هنوز صدای بغض آلود امام علی(ع) از فاصله قرن ها تاریخ به گوش می رسد که با مردم کوفه می گوید: "یا اشباه الرجال و لا رجال ... ـ ای نامردمان مردم نما، ای آنان که همچون اطفال در عالم رویاهای خویش غرقه اید و عقلتان همچون نوعروسان تازه به حجله رفته است! دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و نمی شناختم که مرا از آن جز ندامت و اندوه نصیبی نرسیده است. خداوند مرگتان دهد که قلبم را سخت چرکین کرده اید و سینه ام را از غیظ آکنده اید... چون در ایام تابستان شما را به جنگ فراخواندم، گفتید اکنون در بحبوحه خرماپزان است، بگذار تا گرما کمی پایین افتد! و چون در زمستان شما را گسیل داشتم، گفتید اکنون چله زمستان است، بگذار تا سوز و سرما فرو نشیند! و ...
📗 #کتاب_فتح_خون
🖊 #نویسنده_سیدمرتضی_آوینی
📄 #صفحه_دهم
@shahid_sajad_zebarjady