🎙روایت سردار سرتیپ پاسدار حاج #احمد_غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس از سردار شهید #غلامعباس_حسینی:
#قسمت_سوم:
🔸️با نزدیک شدن عملیات بدر، روزها و شبهای متوالی میشد که غلامعباس نمیخوابید. پوتینهای غلامعباس همیشه مایه شوخی و خنده بچهها بود. من به او میگفتم: غلامعباس! اینها جورابه یا پوتین؟! پوتینش آنقدر کهنه بود که شُل و بیقواره شده بود. آن را دستش میگرفت و مثل جوراب میکشیدش به پا. خیلی اصرار میکردیم، اما او حاضر نبود یک پوتین نو از تدارکات بگیرد. سادگی و کمخواهی در غلامعباس غوغا میکرد. با این حال، رفتارش نسبت به قبل شوخطبعتر شده بود و هربار با شوخی و خنده از انجام این کار شانه خالی میکرد. غلامعباس در این حال و هواها نبود و کمکم داشت توان خودش را در حد یک فرمانده لایق و باتجربه نظامی نشان میداد.
⭕️ عملیات بدر ناکامیهایی هم داشت. ناکامیها موجب شده بود جاده خندق بهطول ۱۴ کیلومتر بهعنوان تنها خشکیِ به دست آمده، در تصرف نیروهای ما باقی بماند، ۱۴ کیلومتر که بهصورت آنتنی در میانه مواضع دشمن فرو رفته بود و پدافندش خیلی دشوار بود. ما حتی نمیتوانستیم شهدا و مجروحانمان را تخلیه کنیم. تخلیه فقط در تاریکی شب ممکن بود، آن هم نه توسط خودروها بلکه توسط خودِ بچهها که خطر میکردند و با استفاده از تاریکی شب میرفتند روی جاده و شهدا و مجروحان را میکشیدند عقب. حالا در چنین شرایط دشواری، فرماندهی این خط و پدافند آن بهعهده غلامعباس بود.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
👈👈👈 #ادامه_قسمت_سوم:
🔰دشمن در تمام مدت فعال بود و خودش را به آب و آتش میزد تا جاده را بگیرد و نیروهای ما را مجبور به عقبنشینی کند. شرایط جاده خوب نبود و ظرفیت و قابلیت مستقرشدن تعداد زیاد نیروها را نداشت و تلاش عراقیها همچنان روی جاده ادامه داشت. اقدامات جنگ الکترونیک برای قطع ارتباط بیسیمی، آتش مداوم برای منع رفت و آمد نیروهای ما و بمباران بیوقفه، پدافند جاده را خیلی سخت میکرد. در بحبوحه این همه دشواری اما، در چهره غلامعباس ردی از فشار مشکلات دیده نمیشد. با این حال، او در تمام مدتِ ارائه گزارش به قرارگاه خاتم و زمانی که با سردار رشید صحبت میکرد، سرش پایین بود و از مشکلات و محدودیتها و سختیهای کار میگفت، مثل اینکه از گفتن سختیها خجالت میکشید.
🔷️با ایستادگی بچهها و تلاش زیاد، بالاخره آن جاده تثبیت شد و معبری شد برای حرکتهای بعدی رزمندگان در عملیاتهای دیگر. این اقدام، کار مهمی بود که نقش غلامعباس و شخصیت محکم او را برجستهتر میکرد. با این همه، غلامعباس در جنوب نماند و به غرب برگشت ولی والفجر۸ در سال ۱۳۶۴ دوباره او را به جنوب کشاند. او بههمراه تعدادی از برادران قرارگاه، مجدداً از کردستان به اروندکنار آمد و مشغول آمادهسازی منطقه برای عملیات والفجر۸ شد. یکی از ویژگیهای خوب غلامعباس توجه زیادی بود که به آموزش نیروهایش میکرد. این توجه را میشد در تذکرهای مداوم و دقیقی دید که هم در آموزش و هم در عمل و در صحنههای واقعی به بچههایش میداد. غلامعباس برای آمادهسازی محیط و آموزش نیروها نکات مهمی را به آنها تذکر میداد. با اینکه سرش خیلی شلوغ بود و کار داشت و مدام مشغول عملیاتهای نظامی بود ولی از مطالعات عقیدتی و معارفی هم غافل نمیشد. او تا آخر، شخصیتش را که شبیه یک طلبه علوم دینی بود، حفظ کرد.
🟣 عملیات والفجر۸ شروع شد، عملیاتی که با همه دشواریها ما را به فتحالفتوحی کمنظیر رساند. غلامعباس که حالا بهعنوان جانشین فرمانده عملیات قرارگاه شناخته میشد، مثل یک فرمانده باتجربه طرف مشورت لشکرها و تیپهای عملیاتی قرار میگرفت. با اینکه تصرفات رزمندگان ما در فاو تثبیت شده بود، اما عراقیها در قسمتی از جاده استراتژیک فاو ــ بصره خودشان را به مواضع ما نزدیک کرده بودند و بهشدت آن را تقویت میکردند. موضع دشمن خیلی وسیع نبود ولی برای آینده، یک تهدید جدی به حساب میآمد. فرماندهی قرارگاه به این نتیجه رسید که این منطقه باید از تصرف دشمن خارج شود چون ممکن بود خیلی زود به جای پایی برای شکستن خطوط خودی تبدیل شود.
🟠سردار #مرتضی_قربانی پس از عملیات بدر و پیش از عملیات والفجر۸، فرمانده لشکر ۲۵ کربلا شده بود و در این فاصله، یک نقشه اساسی برای غلامعباس داشت. مرتضی تصمیم گرفته بود غلامعباس را معاون فرماندهی عملیات لشکر ۲۵ کند. غلامعباس هم غیر از پذیرش این مسئولیت چارهای نداشت. در این شرایط، مأموریتی به قرارگاه واگذار شد و مسئولیت غلامعباس، آغاز همکاری در یک عملیات بود برای برداشتن فشاری که عراقیها از موضع خودشان روی بچههای ما گذاشته بودند. بررسیهایی صورت گرفت و قرار شد کار در یک شبی انجام بگیرد و حتماً هم به نتیجه برسد...
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
روایت سردار سرتیپ پاسدار حاج #احمد_غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس از سردار شهید #غلامعباس_حسینی:
#قسمت_چهارم:
🔺در شب مورد نظر در حالی که نیروهای لشکر ۲۵ کربلا زیر آتش بودند، همه چیز آماده بود تا عملیات شروع شود که مرتضی تصمیم جدیدی رو کرد. مرتضی هدایت آن عملیات را به غلامعباس واگذار کرد. خیلیها باورشان نمیشد. نه اینکه به غلامعباس بیاعتماد باشند؛ بلکه سختی کار را میدیدند. عملیات با فرماندهی غلامعباس در حالی که مرتضی همهچیز را زیر نظر داشت شروع شد. غلامعباس در عین ناباوری، عملیات را بهخوبی فرماندهی و هدایت کرد.
💢 لشکر ۲۵ کربلا تابستان همان سال، برای شرکت در عملیات کربلای ۱ که پاسخی بود به استراتژی دفاع متحرک عراق، در قالب قرارگاه نجف به مهران رفت. لشکر عاشورا عملیات موفقیتآمیزی انجام داد و مناطقی را که دشمن بعثی تصرف کرده بود مجدداً پس گرفت و تلفات زیادی به آنها وارد کرد. با این حال، این عملیات سکوی پرواز غلامعباس بود به دیار ملکوت و قرب به دوستان شهیدش.
🔻تقدیر چنین شد که در این عملیات، بوسههای چند ترکش گلوله توپ بر پشت سرِ غلامعباس، او را از ما بگیرد. و اینچنین، گلزار شهدای اهواز مدفن بزرگمرد دیگری از سلاله جهادیان حسینیتبار شد.
#قسمت_پایانی
🆔 @shahid_sayafzadeh
⭕️ زندگانی شهید #غلامعباس_حسينی از دیدگاه همسرش:
#قسمت_اول
🔰شهید حسینی نسبت به جبهه و جنگ مسئولیت زیادی را حس میکرد و دوست داشت که همیشه به انقلاب و جنگ کمک کند و این مسئله را یکی از وظایف خود میدانست، وظیفهای شرعی که تمام تلاش و زندگیاش را صرف انجام دادن آن میکرد. حتی در مراسم ازدواج این مسئله را عنوان کرد و گفت که هیچ چیز نمی تواند مانع رفتن من به جبهه شود.
🔸من به دنبال یک مکمل هستم که مرا برای رسیدن به هدفم(الله) کمک کند صرفا نه یک عامل بازدارنده...
🔺شهید غلامعباس اخلاقی بسیار نیکو داشت، بسیار کم حرف بود و تبسم بر لب داشت. در او جز پاکی واخلاص چیزی نمی دیدی؛ غلامعباس فردی بسیار ساده و بی تجمل بود چه در ظاهـــــــــر و چه در باطن و دوست داشت که زندگی را از همان ابتدا با سادگی و دور از رنگ و ریا آغاز کند به همین دلیل مراسم ازدواج ایشان بسیار ساده برگزار شد.
🔹ایشان بسیار صبور و با استقامت بود و در مقابل مصائب و مشکلاتی که با آن مواجه میشدند با متانت برخورد میکردند و همیشه از آرامش خاصی برخوردار بودند؛ انگار که خداوند سکینه الهی را به او عطا کرده باشد.
#ادامه_دارد
🆔 @shahid_sayafzadeh
⭕️ زندگانی شهید #غلامعباس_حسينی از دیدگاه همسرش:
#قسمت_دوم:
🔸شهید حسینی هرگز از مناجات و راز و نیاز با معبود خسته نمی شد. بسیاری از شبها در جهت سرکوب هواهای نفسانی نیمه های شب برمیخواست و به نماز شب مشغول میشد و در این راز و نیاز شبانه چنان میگریست که با صدای گریه او اهل خانه از خواب بیدار میشدند.
🔅 بعضی از شبها که توفیق خواندن نماز شب را پیدا نمیکرد قضای آنرا صبح بجا میآورد. همیشه وضو داشت، به قرآن و دعا عشق میورزید و بسیار پایبند به مسائل و احکام شرع بود.
📌 وی مطالعه کتابهای اخلاقی و سیاسی عقیدتی را بسیار دوست میداشت و در هر فرصتی که بدست میآورد از آن غافل نمی شد. نمازهای خود را اول وقت در مسجد میخواند.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
⭕️همسر شهید #غلامعباس_حسينی در باب شهادت طلبی وی میگوید:
#قسمت_سوم:
📌 شهادت در خانه ما مسئلهای حل شده بود. ایشان آرزو میکردند که شهید شوند و مردن در بستر را ننگ میشمردند.
🔸بعضی از اوقات وقتی به بهشت شهدا میرفتیم به هنگام بازگشتن ایشان با تأثر بسیار میگفتند: باز هم ما برای تشیع شهدا آمدیم و آنها را گذاشتیم و برگشتیم و آنها تنها ماندند؛ روزی هم خواهد رسید که ما را تشیع کنند و بگذارند و بروند و ما تنها بمانیم.
🔹گاهی اوقات ایشان شب هنگام به بهشت شهدا میرفتند و گریه میکردند و قرآن میخواندند. ایشان هر زمان که فرصت میکرد به خانواده شهدا سر میزد و همیشه به ما نیز توصیه میکرد که در نبود ایشان، به خانوادههای شهدا سر بزنم.
#قسمت_پایانی
🆔 @shahid_sayafzadeh
📌بعضی از سفارشات شهید #غلامعباس_حسینی به همسرش:
#قسمت_اول:
🕊 بسم الله الرحمن الرحیم
((الحمد الله الذي هدانا لهذا و ما كنّا لنهتدی لــــــــــولا أن هدانا لله ))
🌿 سپاس و ستایش خدایی را که ما را هدایت کرد که اگر هدایت نمیکرد
هدایت نمی یافتیم.
🌹 امیدوارم با برخورداری از نعمت سلامتی جسم، راحتی روان، تفکر ایمان روزافزون، توکل مطلق، احساس حضور دائم واجب الوجود، مسیر سیر و سلوک پیش گرفته و در طریق الى الله حجابها را کناره گذارده و راه کمال پیموده و بمانند آیه شریفه "والسابقون السابقون اولئک المقربون" در جهت خداگونه شدن از سبقت گیرندگان باشی انشاء الله.
🍃 این دعای خیرم بود برای تو و میخواهم با سلامتی نسبی و خوشیهای زودگذر در این دنیای کوچک و محدود زندگی در دنیای نا محدود و بی انتهای دیگری را در جنب خدا، در کنار اولیاء صالحين و شهداء و مؤمنين و عرفا داشته باشی.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
📌بعضی از سفارشات شهید #غلامعباس_حسینی به همسرش:
#قسمت_دوم:
🔺 من امیدوارم با توکل و توسل به پروردگار بزرگ، با روحیهای
قوى و عزمی راسخ و ارادهای پولادین همانند یک شیر زن شیعه، پیرو حضرت فاطمه و زينب(سلام الله علیها) مشکلات و سختی زندگی را بهعنوان یک امتحان و آزمایش الهی و وسیلهای در جهت سنجش ایمانی، تقوا و معرفت نسبت به حق بنگری و با صبر و استقامتی زینب وار و ایمانی فاطمه وار مسائل و مشکلات موجود در زندگی را حل کرده و بر آنها چیره گردیده و با توان و قوت بیشتر با دیو سیاه یاس ترس، ضعف، نا امیدی مبارزه کرده و با چنگ زدن به ریسمان الهی آنها را نابوده کرده و سرافراز در مقابل حضرت مهدی امام زمان(عج) به راه خود ادامه دهی.
⭕️ هر دو باید تلاش کنیم که عمل خود را در راه خدا خالص کنیم تا شاید مورد رضای خدا قرار گیریم و خسارت دیده در دنیا و آخرت نباشیم و در این مسیر فرزندانت را همچون علی(ع) و فاطمه(س) تربیت کرده و رسالت الهی خود را انجام بدهی.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
📌بعضی از سفارشات شهید #غلامعباس_حسینی به همسرش:
#قسمت_سوم:
🔻من در این مدت، در جبهه به یقین رسیدهام که اگر خدا نخواهد هیچ برگی از درخت نمیریزد، پس راضی باش به رضای خدا و هر چه از سوی او پیش آمد شكر كن و مصلحت خدا را چنین بدان.
🔹 آری این نوشتنها و گفتنها تنهایی مفهومی ندارد مگر آنکه عمل شود. پس در این لحظه هم من که افتخار همسری ایشان را داشتم و هم شما دوستان و اهل فامیل و تمام کسانی که حتی به انداره یکی دو کلمه با ایشان صحبت کردهاند و ایشان را می شناختند در برابر خدا مسئولم که بار این رسالت بسیار سنگین است و باید پیام رسان خون شهدای به خون خفته باشیم.
#ادامه_دارد...
اطلاعات تصویر:
از سمت چپ شهید شمخانی، شهید ابراهیم نجیب
🆔 @shahid_sayafzadeh
📌بعضی از سفارشات شهید #غلامعباس_حسینی به همسرش:
#قسمت_چهارم:
🔰 باشد که فردای قیامت شرمنده خون این شهدا و نائب برحق امام زمان(عج) و امام خمینی نباشیم؛ انشاء الله خداوند توفیق بدهد که این دو فرزند بهجامانده از پدر شهیدشان را با عنایت و سرپرستی پروردگار و دعای این شهید بزرگ کرده و تحویل امام خمینی و امام زمان(عج) بدهم؛ ولی همه باید بدانیم که به اندازه قطره قطره خون این شهید که بر زمین ریخته شده مسئولیت داریم و باید ادامه دهنده راه او باشیم.
🔸 چرا افسوس بخوریم که در زمان امام حسین(ع) نبودیم تا او را یاری کنیم، حال که خداوند متعال بر ما منت نهاده و ما را در این عصر قرار داده پس بیائید به جای افسوس خوردن و شعار دادن به مبارزه علیه خصم دون پرداخته و این کافر بجای مانده از یزید را سرنگون کنیم و به یاری امام زمان(عج) و نایب بر حقش امام خمینی بشتابیم.
والسلام على من تبع الهدى
#قسمت_پایانی
🆔 @shahid_sayafzadeh
هدایت شده از حفظ آثار شهدای دستجرد
غلامعباس سلوکش را درگمنامی پیدا کرده بود
(خاطرات شهید سیدغلامعباس حسینی)
بر روی لینک بزنید تا به سایت جوان وصل شوید و خاطرات شهید را مطالعه کنید
👇👇👇👇
https://www.javanonline.ir/fa/news/1058691/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%B3%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
هدایت شده از حفظ آثار شهدای دستجرد
#شهیدسیدغلامعباس_حسینی
#زندگینامه۱
سردار شهید سید غلامعباس حسینی متولد ۱۳۳۷/۵/۲۶ در شهر آبادان است.
ایشان در خانواده ای زحمت کش و مذهبی چشم به دنیا گشود . قبل از تولد ایشان مادر بزرگش در کربلا خواب میبیند که یک سید جلیل القدر را که به او گفته بود خدا به دخترت پسری می دهد نام اورا غلامعباس بگذارید ؛ بر همین اساس مادربزرگوار شهید اسم مولودش را غلامعباس گذاشت..
پدر غلامعباس کارگر بود یک کارگر زحمتکش شرکت نفت ؛ پدری که با سختی و مشقت آسایش خانواده را به نقد جان می خرید ؛ مقید بود به فرایض
نمازو روزه آن هم در گرمای جنوب .. آن وقت که مثل امروز نبود و هیچ امکاناتی نداشت اما زحمت های پدر خیلی زود به بار نشست و با شروع انقلاب کم کم ثمره ی لقمه های حلال را که در دهان بچه هایش گذاشته بود می دید؛ دم مسیحایی امام در کالبد مردم ایران به خصوص جوانان این مرزو بوم که به نا کجا آباد سوق داده می شدند ؛ دمیده شد مردم نا امید و خسته از راه دراز تمدن شاهنشاهی از درواز های آن برگشتند زنده و پر شور آنگاه موج شدند و در دریای خروشان امت مسلمان وطومار ثبات آمریکایی ها را در هم پیچید در غوغای این زمانه روح سیدغلامعباس هم جان تازه ای گرفت در معرض نسیم رحمت الهی و او خستگی از تن پدر به در برد و به خیل یاران صدیق پیر و مراد خویش پیوست .
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
هدایت شده از حفظ آثار شهدای دستجرد
#شهیدسیدغلامعباس_حسینی
#ادامه_زندگینامه۲
شرکت در راهپیمایی ها روزو شب اورا پرکرده بود حتی در ساعات منع عبور و مرور حکومت نظامی رژیم شاهنشاه که پایه های لرزان حکومتش را بر زور و ارعاب و خون مدرم استقرار می کرد ..
در گیرو دار انقلاب سید غلامعباس ما یک روز سرش را تراشید به گواه نزدیکان چرا ؟....
سخنش سخن امام بود ؛ خطاب به فرزندان سربازش از پادگان ها فرار کنید ..
سر تراشیده نشانه خوبی است برای نیروهای شاه که سربازهای فراری را شناسایی کنند ...
پس چه باید کرد !!!؟؟
و چه کسی باید کاری کند ؟؟؟!!
وظیفه افتاد بر دوش پسران جوان که همه سر بتراشند تا جست و جو میان آنان و یافتن سربازان فراری واقعی ؛ از عهده ی خیل نیروهای سر سپرده ی شاه که خیابان هارا به قُرُق خود در آورده بودند هم بر نیاید ...
در برابر فرمان پیر و مراد موی سر به چه کاری می آمد ... سرها آماده کرده ایم !!
عاقبت در نهایت آیه ( جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا ) ...
تفسیرآیه در ۱۳۵۷/۱۱/۱۲ با ورود امام تحقق یافت و ۱۰ روز بعد در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی پیروز شد ...
آن روزها شهید سید غلامعباس حسینی در اوج بود و سراز پا نمی شناخت ودر جایی بالاتر از ابر ها سیر می برد ...
و در سال ۱۳۵۸ دیگر معطل نکرد و به سپاه کرمانشاه پیوست ؛ هنوز چندماه از پیروزی انقلاب نگذشته ضد انقلاب سر بلند کرده بود ؛ ایشان در کرمانشاه خیلی به ضد انقلاب نزدیک شد و مدام سرو تنش جلوی گلوله بود ...
آنقدر که صدای فامیل اهل کرمانشاه را در آورد و همه بیان کردند غلامعباس باید از کرمانشاه بروی ما طاقت این همه نزدیکی تورا به گلوله داغ ضد انقلاب نداریم ....
اینطور شد که سیدغلامعباس برگشت به جنوب و وارد سپاه اهواز شد او عاشق سپاه بود ...
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398