#حضور_امام_زمان_عج_دردفن_شهید🌷
حجة الاسلام و المسلمين طوبائى از روحانيون شهر شیراز نقل میڪند :
وقتى وارد قبر شدم تا تلقين شهيد را انجام دهم ، بہ محض ورود بہ قبر در چهره شهيد حالت تبسمى احساس ڪردم .
وقتى خم شدم و تلقين شهيد را آغاز ڪردم ، بہ محض اینڪه بہ اسم مبارڪ امام زمان (عج) رسيدم مشاهده ڪردم جان بہ بدن این شهيد مراجعت ڪرد ، و شهيد بہ احترام امام زمان(عج) سرش را خم ڪرد ، بہ نحوى ڪه سر او تا روى سينہ خم شد و دوباره بہ حالت اوليہ برگشت ...
در آن لحظہ وقتى احساس ڪردم حضرت صاحب الزمان (عج) در موقع تدفين آن عزیز حضور یافتہ است ، حالم منقلب شد و نتوانستم با مشاهده این صحنہ غيرمنتظره تلقين را ادامہ دهم .
#شهید_احمد_خادم_الحسینی
#یادشهداباذڪرصلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍ #ڪلام_شـهید
خطاب به مادر بزرگوارم: مادرم! مرا ببخشيد که براي شما فرزند خوبي نبودم و نتوانستم خدمتي به شما بکنم وآن زحمات شما را جبران کنم. من از شما معذرت ميخواهم؛ چون شما براي من خيلي زحمت کشيدي. وقتي که من پدرم را از سن يازده 11 سالگي از دست دادم تنها شما يار و ياور من بوديد و تنها شما بوديد که من را چنين تربيت کردي که امرزو توانستم با اين اخلاق و حالات، روانه جبهه شوم و شهادت را که سعادت من بود بپذيرم. آفرين بر شما مادرم! که چنين شيري را به گلوي من ريختي و من به شما مادر بزرگوارم افتخار ميکنم...
#شهید_محمد_نوروزی🌷
#سالروز_شهادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شـهید
عملیات بیت المقدس که تمام شد و رزمنده ها برگشتند، هیچ خبری از محمد نشد نه میگفتند شهید شده، نه خبر اسارتش رو می دادند...
خیلی گذشت مادرم تمام فکرش پیش #محمد بود یکی از آشناهامون داشت میرفت مشهد...
مادرم به من گفت: «یک نامه برای امام رضا علیه السلام بنویس و بخواه که از محمد خبری بیاورند لااقل اگر شهید شده، پیکرش برگردد»
دو سه روز بعد، محمد را آوردند فقط استخوان هایش باقی مانده بود..
#دانش_آموز_شهید
#محمد_اندرخور🌷
منبع: فهمیده های کلاس
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⭕️یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها.»
🍀و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد.
🍀من گفتم: «برای چی مصطفی؟»
گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.»
🍀گفتم: از من تشکر می کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این همه کارها میکنید.»
🍀گفت: «دستی که به مادرش خدمت می کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.
#شهید_مصطفی_چمران
#درس_اخلاق
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔻☜شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه #ابراهیم_هادی بود👇👇
#شهید_داوود_عابدی🌷
💠 الگویی بنام ابراهیم:
💟مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک #رزمنده در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک #ورزشکار حرفه ای، #مداح خوش صدا و سیما و یک #نیروی_شجاع در کار اطلاعاتی است و ....
💟آن مرد بزرگ #ابراهیم_هادی بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و #اخلاص او برای ما حرف می زدند. بعد از #والفجر مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد.
💟وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار #داوود بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر #خیره شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در #کانال_کمیل، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد.
💟داوود او را #الگوی خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و #مرام ابراهیم را ادامه دهد.
اواخر سال 1361 بود که با داوود #تهران بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با #موتور بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی.
💟عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد #مسجد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: #ابراهیم_زنده_شده!! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از #تعجب به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود #ابراهیم اومده!
💟داوود هم با #لحن_لوتی خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما #انگشت_کوچیکه کل ابرامم نمیشیم.
💟 بعد جلسه همه با داوود کلی #عکس یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو #تازه کنی؟؟؟
من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو #خلوتاش با ابراهیم #رازها داشت....
#شهید_داوود_عابدی🌷
شادی روحش #صلوات
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#مواظب_چشماتون_باشید
دو روز مونده بود از سوریه برگردیم
محمد حسین با قرارگاه هماهنگ کرد که به داخل شهر بریم و سوغاتی مختصری برای خانواده هامون تهیه کنیم.
بچه ها لباس شخصی پوشیدن و آماده رفتن شدیم که محمدحسین سفارش هایی کرد و آخر سر گفت ‼️
بچه ها #چشماتون قشنگ شده ، مواظب چشماتون باشید که گناه زیبایی چشماتون 👀رو نگیره .
آره کسی می تونست این حرف رو بزنه که چشمای خودش #پاک باشه
و ما به وضوح نورانیت✨ و پاکی رو توی #چشماش می دیدیم😍
#شهید_محمدحسین_بشیری 🌷
#سالروز_ولادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
از خاطرات #همسر_فرمانده
تازه از عراق برگشته بود كه خبر فوت مادر #شهيد_بروجردي را شنيده بود قرار شد باهم به مراسم تشيع برويم ،نيمه هاي مراسم بود كه حاج حميد با من تماس گرفت و گفت كاري پيش آمده است و بايد برود من هم با يكي از دوستان بسيجي كه در مراسم ديده بودم هماهنگ كردم كه باهم به خانه بازگرديم براي خواندن نماز به نمازخونه رفتيم بين دو نماز امام جماعت در باره بازنشستگي صحبت كرد و گفت "امروزه مردان بجاي بازنشسته با زن نشسته ميشوند "
شب سر سفره شام صحبت امام جماعت را به حاج حميد گفتم وگلايه كردم كه :شما هم مثلا بازنشسته شدي،ولي هنوز دست از كار و ماموريت برنميداري..........
حاج حميد در حالي كه مي خنديد گفت:بازنشسته نه !
من يك بأز (پرنده شكاري )نشسته هستم...
#شهيد #حميد_تقوي #ابامريم #فرمانده
خاطرات #همسر_فرمانده در اینستاگرام صفحه شخصی
pari.11
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#تلنگر
نماز گفتگوی راز است و برآوردن نیاز ،
راز بزرگ بندگی ،
و نیاز به سخن گفتن با همصحبتی که در صحبتش ملالی نیست ،
و آنچه از همدمی اش بار می آید
شیرینی و راحتی و آرامش است ...
صیاد دلها ، امیر سپهبد بسیجی
#شهیدعلی_صیادشیرازی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
از طرف خانم ها چند تا خواستگار داشت. مستقیم به او گفته بودند آن هم وسط دانشگاه. وقتی شنیدم گفتم: چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه قصد دارم باهات ازدواج کنم،اونم با چه کسی! اصلا باورم نمی شد. عجیب تر اینکه بعضی از اونها مذهبی هم نبودند...
🌷شهید محمدحسین محمدخانی🌷
به روایت: همسرشهید
📚قصه ی دلبری
#پهپاد #صلوات #تلنگر
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۴۷
✍️ شهیدی که شیفته ی حضرت زهرا(س) بود، حضرت زهرا(س) او را شفا داد و مانند حضرت زهرا(س) شهید شد...
#متن_خاطره
سیّدکمال تویِ عملیات محرّم مجروح شد و دکترها از زنده ماندنش قطعِ امیدکردند. اما حضرت زهرا(س) اومدند به خوابش و فرمودند: پسرم! تو شفا گرفتی؛ فقط قول بده جبهه رو ترک نکنی... بعد از این خواب سر از پا نمیشناخت. تویِ عملیات خیبر شد فرماندهی گردانِ حضرت علیاکبر (ع). بس که حضرت زهرایی
بود اسمِ گردانش رو تغییر داد وگذاشت یا زهرا(س) ...
وقتی هم شهید شد ایامِ فاطمیه بود ؛ ترکش خورده بود به پهلویش...
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید سیّد کمال فاضلی
📚منابع: کتاب سردار فضائل، کتاب خط عاشقی ۲
#شهیدفاضلی #توسل #عنایت_اهل_بیت #حضرت_زهرا #عشق_اهلبیت #شهادت #فاطمیه
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🚩شهید دوران، حقیقتی شبیه افسانهها
🗓۳۰ تیر ۱۳۶۱ شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس دوران
🔻رهبر انقلاب اسلامی: ما در سابقهى اين پايگاه [پایگاه هوایی شهید نوژه همدان] كسى مثل شهيد عباس دوران را داريم، كه بهخاطر ايمان جان خودش را آشكار و صريح بر سر يك هدف گذاشت. اگر ماجراى شهيد دوران را در كتابها خوانده بوديم يا امروز هر كس مىخواند، احتمال مىداد كه #افسانه باشد؛ اما ما آن را با چشم خودمان ديديم، كه اگر نديده بوديم، مىگفتيم افسانه است. اينها شوخى نيست؛ اينها عظمت دارد؛ همت انسانها اينجور است و ما بايستى در هر بخشى همت كنيم. ۱۳۸۳/۰۴/۱۸
📌تصویری از حضور فرمانده کل قوا بر مزار سرلشکر خلبان شهید #عباس_دوران در اردیبهشتماه ۱۳۸۷ در شیراز
📡, @tasnimnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#ببینید|سیدمرتضی آوینی درباره نبرد در خلیج فارس چه گفت؟
@TebyanOnline
🌹کارهای اعزامش را از قبل کرده بود. یک روز زنگ زدم که سعید جان کجایی؟ گفت، من میروم پادگان و از آنجا به کمک حضرت زینب(س) میروم. فردایش ساعت دو به من زنگ زد و خداحافظی کرد. تا یک ماه به من زنگ نزد. بعد از 50- 40 روز که رفته بود از سپاه آمدند گفتند آقا سعید در یکی از روستاهای حلب محاصره شده است. ان شاءالله آزاد میشود. من سه ماه چشم به راه بودم. مدام ذکر میگفتم و متوسل میشدم که بعد از سه ماه گفتند آقا سعید را در بیابانهای حلب پیدا کردند که به همراه تعداد دیگری از همر زمانش شهید شدهاند. شهید زهره وند و آقا سعید در یک روز به شهادت رسیدند. خیلی از همرزمانش میگفتند آن روز آقا سعید جان ما را نجات داد.
🔸یک روز تلویزیون دختر کوچک سوری را نشان میداد که مجروح بود. سعید گفت اگر این بلا را سر کودکان شما بیاورند چه میکنید؟ من 12 سال از برادرم بزرگترم اما او بزرگی خاصی داشت. اخلاقش از کودکی با ما فرق میکرد. همیشه با وضو بود.
📚بخشی از گفتههای مادر و خواهر شهید مدافع حرم، سعید مسلمی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره_از_شهدا
✍بچه ها، تا معبر دسته ى اول را پيدا نكردند و وارد جزيره نشدند، آرام نگرفتند.
عراقى ها، نصف خاك ريز را باز كرده بودند و آب بسته بودند توى نيروهاى ما. از گردان، نيرو خواستيم كه با الوار و كيسه شن، جلو آب را بگيريم.
🎋وقتى كه آمدن، راه افتاديم سمت خاك ريز.
ديديم #شهید زين الدين و يكى دو نفر ديگر، الوارهاى به چه بلندى را به پشت گرفته بودند و توى آب به سمت ورودى خاك ريز مى رفتند.
🍁گفتم «چرا شما؟ از گردان نيرو آمده.»
گفت «نمى خواست. خودمون بندش مى آورديم.»
#شهید_مهدی_زین_الدین
📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#کلام_از_شهدا
✍خداوندا ! ملت ما را آن چنان ایمانى عطا كن تا در جریانات پیچیده اجتماعى فرو نریزند و آنچنان ایمانى به مجاهدان همراه با فرهنگ عطا كن تا انعطاف هاى سخت جبههها آن ها را نلرزاند و رهبر ما را با جوان هاى ما پیوندى آهنین عطا فرما.
#شهيد_حميد_صالح_نژاد
📚منبع:سایت عصر انتظار
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠رهبر انقلاب در منزل یکی از شهدا:
⚠️بعضی نمیفهمند که اگر شهدا سینه سپر نمیکردند، امروز تهران و خوزستان دست چه کسی بود؟!
➕سخنان برادران شهید با رهبرانقلاب
#کلیپ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#اول_مرداد_۱۳۶۷
جاده اهواز _خرمشهر
کامیونی که سکوی پـرواز شهدای خمسه سادات ( لشکر۱۰سیدالشهدا )
در سه راهی کوشک شد.
#شهید_سیدصاحب_محمدی
آخرین مرتبهاے ڪه مےخواست به جبهه برود از تمام اقوام و دوستان خداحافظے ڪرد .. نامه عجیبی نوشته بود ڪہ «هرگاه من به منزل برگردم مرا نمےشناسید» و همان طوری ڪه نوشته بود، مانند جدش امام حسین(ع) و برادرش حضرت ابوالفضل(ع) بی سر و بیدست به خانه برگشت.
پیڪرسیــد صاحب را از روی شلوار پلنگے اش شناسایے کردیم ؛ سید صاحب دو مزار دارد یکی در بهشت زهرا(س) و یکی هم در سه راهے کوشک... پاهایش در بهشت زهرا(س) و سرو بدنش که درسه راهے ڪوشڪ پودر شده بود به همراه پیڪرهای ۴ شهید سادات دیگر درهمان نقطه دفن شد.
#یادمان_شهدای_خمسه_سادات در سہ راهے #ڪوشڪ امروزه محل زیارت کاروانهاے راهیان نور است...
#شهید_سیدصاحب_محمدی
#شهدای_خمسه_سادات
#روحشان_شاد_باصلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
«مقبره شهدای سادات خمسه کوثر کوشک»، محلی است که پنج شهید از شهدای سادات ـ به نامهای:
#سید_صاحب_محمدی، #سید_علیرضا_جوزی، #سید_داوود_طباطبایی، #سید_حسین_حسینی و #سید_مهدی_موسوی
را در خود جای داده است.
این پنج شهید از جمع بسیجیان گردان الزهرا(س) لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بودند که به عنوان شهدای شاخص و از بین ۲۰۰ شهید در منطقه عملیاتی سهراهی #کوشک، در تاریخ اول مردادماه سال ۶۷، مقارن با سحرگاه عید قربان و در آخرین روزهای دوران #دفاع_مقدس پس از قبول #قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل توسط #ایران به شهادت رسیدند.
این شهدا در پی حمله مجدد دشمن بعثی و پیشروی آنها تا جاده #اهواز به #خرمشهر ، به همراه دیگر رزمندگان در نبردی سخت و نابرابر با دشمن درگیر میشوند. یکی از وقایع حادث شده در این منطقه اصابت توپ مستقیم تانک دشمن به کامیون حامل ۲۸ رزمنده این گردان بود.
تنها پنج نفری که از #سادات بودند به شهادت رسیدند
از آن جمع، فقط این پنج شهید از سادات بودند و فقط آنان به شهادت رسیدند و پیکرهای مطهرشان از سر تا کمر چون اجداد طاهرینشان در کربلا بیسر و دست، به گونهای قطعه قطعه میشود که قابل شناسایی و تفکیک نبودند؛ به همین دلیل پس از عقبنشینی دشمن، قطعات مطهر پیکر این پنج شهید توسط دیگر همرزمان در همان محل شهادت به خاک گرم و خونین خوزستان سپرده میشود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#تلنگر
مبادا رفتار من ، آمد و شد من ، در مردم اين شک و ترديد را بوجود آورد که ،
اى بابا، اينها هم وقتى به مقام و مسند اعمال ولایت و حكومت و اداره جامعه رسيدند بو و رنگ طاغوتى پيدا كردند!
اگر چنين شود ، آن وقت خيانت و ضربتى را كه ما به انقلاب و اسلام وارد كرده ايم ، ازخيانت و ضربت دشمنان ديگر سنگين تر و عقاب و عذاب و كيفر دنيا و آخرتش بر ما گرانتر خواهد بود....
#شهیددکتر_بهشتی
📕 مبارز مظلوم ص۴۸
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊