eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔍دعاها و مناجات های منتخب(۴) ❤️الهی، می‌دانم که تو برای امیدواران در جایگاه اجابتی و برای دل‌سوختگان فریادرسی 📖 فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی ★ــــــ★ــــــ★ــــــ★ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢(۲) 📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم 🔸️مزد روز ✍صبح راه افتادم نیم ساعت زودتر از موعد اوستا هم رسیدم.کسی نبود.پس از بیست دقیقه یکی دیگر از شاگردها آمد.کم‌کم سروکله اوستا پیدا شد شروع کردم به آوردن آجرها از پیاده رو به داخل ساختمان دستهای کوچک من قادر به گرفتن یک آجر هم نبود به هر قیمتی بود مشغول شدم نزدیکی های غروب اوستا دو تومان داد و گفت:(صبح دوباره بیا) ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای شنیدنی خواستگاری حاج قاسم برای پاسداری که شش‌بار با پاسخ منفی روبرو شده بود! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل دهم (آخر):شهادت 🔸صفحه: ۱۸۰ 🔻قسمت دویست و چهارم : پرکار ✍به قدری پرکار بود که برخی اوقات رئیس دفترش می گفت،سه راننده عوض می کردیم. یکی گلایه کرده بود و گفته بود :آقای سلیمانی شما سری به ما نمی زنید. جواب داده بود : به خداقسم صبح های زود که از خانه می روم هنوز هوا تاریک است و بچه های من خواب هستند و شب ها وقتی برمی گردم ، بچه ها خسته شدند ‌و خوابیدند. سردار سلیمانی خیلی برای این مملکت و جهان اسلام کار می کرد. او شب و روز دنبال شهادت می دوید و می گفت جانم به لبم رسیده چرا شهید نمی شوم. در نامه ای به حسین بادپا نوشته بود که اگر شهید شدی و حاج یونس زنگی آبادی ،حسین یوسف الهی ،میر‌حسینی و... رادیدی ، سلام مرا به آن ها برسان و بگو بی معرفتی هم حدی دارد،چرا به فکر من نیستند. 🗣محمدرضا حسنی سعدی، دوست و همرزم شهید ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 هر صبــ🌤ح... شروع تازه ای است از زندگی که من.. به نگاه تــو اقتدا می کنم نفس های تازه تازه را... 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📸 سیره شهید حاج قاسم سلیمانی در 🔸اکثرا در ماموریت بودند و همیشه با بچه‌های خط افطار می‌کردند و همان غذایی که آنها می‌خوردند را میل می کردند. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹آیت الله خامنه‌ای مد ظله العالی: شهید جان را فروخت و در مقابلِ آن، بهشت و رضای الهی را گرفت که بالاترین دستاوردها است. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❇️ امروز سالروز تولد رفیق باوفا و مخلص است، مردی که چهل سال همراه و برادر حاج قاسم بود. 🔹 حاج حسین تولدت مبارک ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_293413254921716313.mp3
4.04M
🌸طرح تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸 (تندخوانے) جزء ششم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے زمان : 33دقیقہ ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃 🌷 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📸 تصویری از شهید سید محمد باقر حکیم در کنار حاج قاسم سلیمانی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸تولدت مبارک ای رفیق مخلص🌸 🎉🎉🎈🎈🎁🎁🎂🎂 مراسم تولد شهید حسین آقا پورجعفری امروز ساعت ۲۰:۳۰ گلزار شهدای کرمان ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠(۲۸۲) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و هشتاد و دوم:آخرین شهید اسارت ♦️دسته دسته از افسرها و نگهبانها میومدن و فاتحه می‌خوندن و می‌رفتن. جالب این بود که هموشون از لفظ شهید برای پیراینده استفاده می‌کردن و می‌گفتن «لروح الشهید حسین بیراینده». 🔸️یه هفته تموم برای شهید بزرگوار حسین پیراینده عزاداری کردیم و مراسمات با آرامش و نظم خاصی انجام شد. این مجلس ختم و عزاداری و شرکت بعثیها در اون مراسم از بدیع ترین صحنه ها و رخدادای اسارت بود که فقط یه بار اردوگاه ما و شاید در تاریخ دفاع مقدس و دوران طولانی اسارت اتفاق افتاد. 🔹️بعد از روز سوم افسرهای عراقی که بشدت نگران شورش احتمالی دوباره بودن‌ درخواست یه ناهار وحدت بین اونها و بچه‌ها کردن و ما هم موافقت کردیم. توی هر آسایشگاه یه سفره انداخته شد و نماینده‌های عراقی و نماینده های ما تو یه ظرف غذا خوردن. من با همون سرگرد هم غذا شدیم. هم اون به نحوی براش سخت بود غذا بخوره و هم من سعی می‌کردم حفظ پرستیژ بکنم و تموم آداب رو مراعات می‌کردم. خلاصه با احتیاط و اندکی خجالت از هم چند قاشق خوردیم و اولین و آخرین  و تنها سفره و ناهار مشترک بین اسرا و نیروهای بعثی در تموم دوران جنگ برپا شد و به پایان رسید و در تاریخ ده سالۀ اسرا ثبت شد. 🔹️تا اینجای کار بعثیها به دو قولشون عمل کردن. ولی ما هم‌چنان اصرار داشتیم که قاتل شهید پیراینده محاکمه و مجازات بشه. هم سپهبد حمید نصیر و هم فرمانده اردوگاه قول دادن که مسئله رو پیگیری کنن و فرد خاطی رو تحویل دادگاه نظامی بدن و محاکمه بشه. گر چه نمی‌تونستیم این محاکمه رو ببینیم ولی با شناختی از برخورد بعثیها با افراد خاطی داشتیم ، یقین داشتیم حتما این کار انجام می‌شه، چون در اون شرایط، به رگبار بستن اسرا و به شهادت رساندن یه اسیر اونم به ضرب گلوله اصلاً در دستور کار عراقیها نبود و اون نگهبان یا در حین رگبار دستش ناخودآگاه پایین اومده بود و تیرش به شهید پیراینده خورده بود و یا حداکثر تمرد کرده بود و در هر دو حال باید مجازات می‌شد. 💥اما در بحث برگردوندن پیکر شهید پیراینده دروغ به ما گفتن و به قولشون عمل نکردن و بعد از ثبت نام توسط صلیب سرخ فرصتی هم برای ما نبود که قضیه رو پیگیری کنیم و پیکر مطهر شهید رو غریبانه و دور از چشم ما دفن کردن در حالی که به ما گفته بودن که پیکر ایشان در سردخانه نگهداری می‌شه و روز تبادل با شما به ایران می‌فرستیم. دروغگویی و فریب شیوه دائمی بعثیها بود و به این عهد و قولشون عمل نکردند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
🌹خیلی راحت از سر کار به منزل میرویم ، نه بمبی منفجر میشود در مسیرمان و نه جلادان داعشی در کار است! 🌹اما هستند سفره هایی افطاری که این روزها یک نفر را کم دارد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔍دعاها و مناجات های منتخب(۵) ❤️ الهی، امکان ندارد که دستور به درخواست و طلب‌دهی از بخشش به من خودداری کنی 📖 فرازی از دعای ابوحمزه‌ثمالی ★ــــــ★ــــــ★ــــــ★ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢(۳) 📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم 🔸️قرض پدر ✍آخر در یک ساختمان در حال ساخت وارد شدم چند نوجوان سیاه چرده مثل خودم اما زبل و زرنگ مشغول کار بودند.یکی با اسمبلی سیمان درست میکرد آن یکی با استَمبلی سیمان را حمل می کرد.دیگری آجر میاورد دم دست نوجوان دیگری آنها را به فرمان اوستا بالا می انداخت،استاد علی که از صدا زدن بچه ها فهمیدم نامش(اوستا علی)است نگاهی به من کرد و گفت:"اسمت چیه؟" گفتم:"قاسم" _چند سالته؟ گفتم:"سیزده سال" _مگه درس نمی خونی؟ _ول کردم. _چرا؟ _پدرم قرض دارد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
CQACAgQAAx0CTgX5EwACQhhkIxRHeeqoXRq2RfABDKDKMzzERgACyw8AAu1tGFGoisQuOKK5SS8E.mp3
1.21M
🎙کلیپ صوتی | لحظه‌ی سبز دعا 🤲 از خدا می‌خواهیم به ما توفیق دهد راه شهیدان را به بهترین وجه ادامه دهیم. 🌙 به مناسبت ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا