💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_____________________
🍀قسمت پنجم
🔴او هیچ وقت پپسی نمیخورد
در طول مدتی كه من با عباس در آمریكا هم اتاق بودم، همه تفریح عباس در #آمریكا در سه چیز خلاصه می شد: ورزش، عكاسی، و دیدن مناظر طبیعی. او همیشه روزانه دو وعده غذا میخورد، صبحانه و شام.
هیچ وقت ندیدم كه ظهرها ناهار بخورد.
بعضی وقتها عباس همراه شام، نوشابه میخورد؛ اما نه نوشابههایی مثل #پپسی و ... كه در آن زمان موجود بود. چند بار به او گفتم كه برای من پپسی بگیرد، ولی میدیدم كه چیز دیگری خریده است.
یك بار به او اعتراض كردم كه چرا پپسی نمیخری؟ مگر چه فرقی میكند و از نظر قیمت كه تفاوتی ندارد، آرام و متین گفت: حالا نمیشود شما پپسی نخورید؟
گفتم: «خب، عباس جان برای چه؟» سرانجام با اصرار من آهسته گفت: «كارخانه پپسی متعلق اسرائیلی هاست؛ به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را #تحریم كردهاند.»
به او خیره شدم و دانستم كه او تا چه حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار است و در دل به عمق نگرش او به مسائل، آفرین گفتم.
خلبان آزاده امیر اكبر صیادبورانی
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_____________________
🍀قسمت ششم
🔴خدایا دستت را روی سرم بگذار
عباس نمازش را بسیار با آرامش و خشوع میخواند. در بعضی وقتها كه فراغت بیشتری داشت آیه «ایّاك نعبد و ایّاك نستعین» را هفت بار با چشمانی اشکبار تكرار میكرد.
به یاد دارم از سن هشت سالگی روزهاش را به طور كامل میگرفت. او به قدری نسبت به #ماه_رمضان مقیّد و حساس بود كه مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم میكرد تا كوچكترین لطمهای به روزهاش وارد نشود.
او همیشه نمازش را در اول وقت میخواند و ما را نیز به #نماز اول وقت تشویق میكرد.
فراموش نمی كنم، آخرین بار كه به خانه ما آمد، میگفت: وقتی اذان صبح میشود، پس از اینكه وضو گرفتی، به طرف قبله بایست و بگو ای خدا! این دستت را بروی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار.
به شوخی دلیل این كار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: اگر دست خدا روی سرمان باشد، #شیطان هرگز نمیتواند ما را فریب دهد.
از آن روز تا به حال این گفته عباس بی اختیار در گوش من تكرار میشود. (راوی: اقدس بابایی)
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_________________
🍀قسمت ششم
🔴افراد ضعیف مستحق دریافت پول از بیت المال هستند
در یک روز جهت انجام کاری در دفتر شهید بابایی بودم. مسئول تأسیسات پایگاه هم آنجا حضور داشت. آنها پیرامون کارگران فضای سبز پایگاه صحبت میکردند. رئیس تأسیسات میگفت که کارگران به خاطر کهولت سن، علی رغم تلاش خود بازدهی مطلوبی ندارند؛ به همین خاطر با حقوقی که به آنها میدهیم پول #بیت_المال هم به هدر میرود.
شهید بابایی با متانت همیشگی گفتند: برادر جان! شما میدانید که این کارگران سالخورده با انجام کارهای سخت و طاقت فرسا عمر و جوانی خود را از دست دادهاند و حالا دیگر با داشتن چندین سر عائله تحت تکفّل قادر به انجام کار دیگری نیستند. ما میخواهیم به صورت آبرومندانهای به آنها کمک کنیم. علاوه بر این وقتی ببینند که از دسترنج و تلاش خود پولی دریافت میکنند، خوشحال میشوند و اعتماد به نفس پیدا میکنند. گذشته از همه، یکی از هدفهای #انقلاب_اسلامی حمایت از ضعیفان و محرومان است و همینها مستحق دریافت پول از بیت المال هستند.
سرهنگ حبیب انصاری
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_____________
🍀قسمت هفتم
🔴النگوها را که می دید ناراحت میشد
من معمولا چند النگوی #طلا در دست داشتم و عباس هر وقت النگوهای طلا را میدید ناراحت میشد و میگفت:
ممکن است زنان یا دخترانی باشند که این طلاها را در دست تو ببینند و توان خرید آن را نداشته باشند؛ آنگاه طلاهای تو آنان را به حسرت وامیدارد و در نتیجه تو مرتکب گناه بزرگی میشوی. این کار یعنی فخر فروشی.
میگفت: در جامعه ما فقیر زیاد است؛ مگر حضرت زینب (ع) النگو به دست میکردند و یا... .
حقیقت این است که روحیه زنانه و علاقهای که به طلا داشتم باعث شده بود نتوانم از آنها دل بکنم؛ تا اینکه یک روز #بیمار بودم و النگوها در دستم بود. عباس به عیادتم آمده بود. عباس را که دیدم، دستم را در زیر بالش پنهان کردم تا النگوها را نبیند. او گفت: چرا بالش را از زیر سرت برداشتهای و روی دستت گذاشتهای؟
چیزی نگفتم و فقط لبخندی زدم. او بالش را برداشت و ناگهان متوجه النگوهای من شد و نگاه معنی داری به من کرد. از این که به سفارش او توجهی نکرده بودم، خجالت کشیدم.
بعد از #شهادت عباس به یاد گفتههای او در آن روزها افتادم و تمام طلاهایم را به رزمندگان اسلام هدیه کردم.
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_________
🍀قسمت هشتم
🔴مرد عزب و سور عروسی
من تا سال ۶۱ به دلایل مختلف نتوانسته بودم #ازدواج کنم. هرگاه شهید بابایی را میدیدم، او با ذکر روایات گوناگون، مرا نسبت به ازدواج تشویق میکرد.
در یکی از روزها که به طور خصوصی باهم صحبت میکردیم، گفت: بالام جان تا کی میخواهی عزب بمانی؟ بیا و ازدواج کن. سوری هم به ما بده.
در برار اصرار شهید بابایی شرمنده شدم و ضمن برشمردن مشکلاتم به ایشان گفتم که همه خانوادهام تحت تکفل من هستند و تأمین #هزینه ازدواج برای من مشکل است. او با لبخندی گفت: شما نفرش را انتخاب کن و بگو، انشاءالله بقیه کارها درست میشود. آنگاه گفت اگر وقت کردی فردا بیا پیش من. موقعی که به نزد ایشان رفتم مقداری پول از جیب درآورده و به من داد و گفت که با این مبلغ مقدمات کار را فراهم کنم. ابتدا من از دریافت پول امتناع کردم؛ ولی شهید بابایی گفت: من موقعیت تورا درک میکنم. در ضمن این پول به عنوان فرمانده پایگاه در اختیار من قرار داده شده، تا در چنین مواردی هزینه شود.
به هر حال کمک ایشان باعث شد تا من مدتی بعد تشکیل #خانواده بدهم.
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فقط شهدا را که #تفحص نمی کنند!
گاهی باید آدم های زنده(#مرده) را هم
تفحص کرد و پیدا کرد!!
خود شان را...
#دل شان را...
عقل شان را...
.
گاهی در این #راه پر پیچ و خم!
مردانگی ، غیرت ، #دین ، عزت ، شرف ، #تقوا...
را گم می کنیم...
.
نمی گوییم نداریم!
داریم!
اما #گم می کنیم...
.
باید گشت و پیدا کرد...
نگردیم، وِل معطل هستیم!
باید بگردیم و در این #رمل زار دنیا!
که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر #رمل های #دنیا گم کند...
.
خودمان را پیدا کنیم...
ببینیم کجای قصه ایم...
کجای سپاه #مهدی عج هستیم...
کجا به درد #آقا خوردیم...
کجا #مثل آقا عمل کردیم...
.
کجا مثل #شهید دستواره؛
اینقدر کار کردیم تا از #خستگی خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم!
.
کجا مثل #شهید ابراهیم هادی برای فرار از
گناه چهره مان را ژولیده کردیم...
.
.
حرف آخر!
به قول بچه های #تفحص؛
نقطه صفر صفر و #گرا دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست...
.
همون #مادری که وقتی #شهید برونسی؛
راه را در #عملیات گم کرد!
وقتی #توسل به مادرش حضرت زهرا کرد!
.
حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!!
رفتند و #مسیر را پیدا کردند...
.
پس #گرا و نقطه صفر صفر!
دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست...
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_____
🍀قسمت نهم
🔴پوتینهای واکس نزده
نصف شب رفتم آسایشگاه تا وضعیت انضباطی سربازها رو چک کنم؛ همین طور که داشتم تو تاریکی قدم میزدم چشمم به پوتینهای یک سرباز افتاد که واکس نزده و خاکی کنار تختش افتاده بود.
با عصبانیت رفتم جلو و محکم پتو رو از روش زدم کنار و داد زدم: «چرا #پوتین هاتو واکس نزدی؟» بنده خدا از شدت صدای من از جا پرید و روی تخت نشست.
بعد همین طور که سرش پایین بود گفت: «ببخشید برادر. دیر وقت بود که از منطقه #جنوب رسیدم. خانوادهام رفته بودن شهرستان و منم چون نمیخواستم مزاحم کسی دیگهای بشم، اومدم آسایشگاه. وقتی رسیدم همه خواب بودن و نتونستم واکس پیدا کنم...»
صداش برام خیلی آشنا بود. وقتی سرش رو بلند کرد، دیدم جناب سرهنگ #بابایی، فرمانده پایگاهه! بدجوری شرمنده شدم. نمیدونستم چی بگم. واسه همین فقط به خاطر جسارتم ازشون عذرخواهی کردم.
اما ایشون اصلا ناراحت نشده بود و با لحن مهربونی گفت: «برادر جان! شما به وظیفهات عمل کردی، من بیشتر از هرکسی خودم رو موظف به رعایت مقررات و امور انضباطی میدونم.»
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_________________________________
🍀قسمت دهم
🔴یک نوع خورشت
شبی از شبهای ماه مبارک رمضان، سرهنگ بابایی، همراه با خانواده در منزل ما بودند.
هنگام افطار در سفره، خرما، الویه و خورشت قیمه بود. ایشان به بنده اعتراض کردند و گفتند:
آقای رحیمی! شما که الویه درست کردهاید دیگر چه نیازی به خورشت بود؟
آنگاه با ذکر حدیثی تذکر دادند که یک نوع خورشت بیشتر سر سفره نباشد.
(ستوان محمد علی رجبی)
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_____________________________
🍀قسمت یازدهم
🔴خلبان شدن ما با عنایت خداوند بود
شهید تعریف میکرد: #خلبان شدن ما هم عنایت خداوند بود.
دوره خلبانی ما در امریکا تمام شده بود؛ ولی به خاطر گزارشهایی که در پرونده خدمتیام درج شده بود به من گواهینامه نمیدادند، تا اینکه به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال امریکایی بود احضار شدم.
ژنرال آخرین فردی بود که نسبت به قبول و یا رد شدنم در امر خلبانی اظهارنظر میکرد. از سؤالهای ژنرال برمیآمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد.
در فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و او از #ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود. با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.
به ساعتم نگاه کردم؛ وقت نماز ظهر بود. بعد از کلی فکر با خود گفتم که همینجا نماز را میخوانم.
در حال #نماز خواندنم ژنرال وارد اتاق شده بود. نماز را تمام کردم و از ژنرال عذرخواهی کردم. ژنرال از من توضیح خواست. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعتهایی معین باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسید بود؛ من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم.
ژنرال گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل اینکه راجع به همین کارهاست. اینطور نیست؟ گفتم: همینطور است. او لبخندی زد، از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت من خوشش آمده است با حالتی احترامآمیز از جا برخاست و گفت: به شما تبریک میگویم. شما #قبول شدید.
من هم از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم.
آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_________________________
🍀قسمت دوازدهم
🔴نمیتوانستم لحظهای بدون عباس روی زمین قدم بردارم
بعد از ازدواجمان، به دزفول رفتیم. منزل ما در پایگاه هوایی بود. خیلی نگران عباس بودم. هر وقت هواپیمایی از زمین بلند میشد، استرس و اضطراب من هم شروع میشد؛ اما سعی میکردم با خواندن #دعا، او را بدرقه کنم و منتظر آمدنش باشم.
وقتی در کنارم بود، آرام بودم اما وقتی میرفت، هر صدای زنگ بیموقع یا تلفن غیر منتظرهای حالم را متلاشی میکرد. حرفهای عباس در ایامی که در کنار هم بودیم، برای من هدیه بزرگی بود. همیشه از رفتن و شهادتش و نگهداری من از فرزندان و خودم حرف میزد.
تمام مدت حرفهایمان #شفاعت دنیا و آخرت، قیامت، قرآن و شهادت بود. من هم از این حرفهایش لذت میبردم. همینها بوده که مرا ساخت و آماده شهادت خودش کرد. چون نمیتوانستم بپذیرم، لحظهای بدون عباس روی زمین قدم از قدم بردارم. اما خانه خدا، صبری که خداوند داد، باعث شد تا بتوانم بعد از #شهادت عباس طاقت بیاورم.
منبع: برگرفته از مصاحبه مرحومه صدیقه حکمت(همسر شهید بابایی) با خبرگزاری فارس
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_____________________
🍀قسمت سیزدهم
🔴این مزرعهها و آبها متعلق به شماست
فصل تابستان بود. روزی به همراه چند تن از #خلبانان پایگاه با خانواده به منطقهای سرسبز و دلپذیر در خارج از محوطه پایگاه رفتیم. بچهها با آب جوی بازی میکردند و ما هم زیراندازی در کنار جوی آب انداختیم. گویا عدهای از اهالی روستاهای آن اطراف متوجه شده بودند که ما از پرسنل نیروی هوایی هستیم؛ به همین خاطر با آوردن میوههای فصل از ما پذیرایی کردند و بیش از حد به ما احترام گذاشتند.
من و دوستانم از این برخورد روستاییان شگفت زده شده بودیم. هنگام آمدن برای سپاسگزاری به یکی از آنها گفتم: ما به شما خیلی زحمت دادیم. او پاسخ داد: همه این مزرعهها و آبها متعلق به شماست. مگر شما از همکاران و دوستان سرهنگ #بابایی نیستید؟ گفتم: چرا. ایشان فرمانده ما هستند. گفت: این موتور آب و این مزارع، برق ده، حمام ده، همهاش را سرهنگ بابایی برای ما ساخته است و شما هم که از دوستان ایشان هستید قدمتان بر روی چشمان ماست. من و دوستانم همگی متحیّر بودیم که شهید بابایی با توجه به مسئولیت سنگین فرماندهی پایگاه و پروازهای پی در پی، چگونه به این مسائل رسیدگی میکردند و در فکر مردم روستاهای اطراف پایگاه بودهاند.
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی
_________________________________
🍀قسمت چهاردهم
🔴اینها نعمتهای خداوند هستند
یک شب زمانی که جناب سرهنگ بابایی فرمانده پایگاه بودند، به طور اتفاقی به منزل ما آمدند. هنگام پهن کردن سفره، دخترهای من که یکی سه و دیگری چهار ساله بودند، در اطراف سفره میدویدند. من با حالت عصبانیت دست دخترانم را گرفتم و خواستم تا نزد مادرشان بفرستم؛ سرهنگ بابایی به من گفتند: آقاجان! اینها #نعمتهای خداوند هستند و قلب و روح دارند. ممکن است برخورد تند ما در آینده برای آنان خاطره بدی باشد. سپس هر دو را کنار خود نشاند و در حالی که به آرامی و با متانت به آنان غذا میداد، با لحن و کلامی کودکانه به آنان میگفت: از حرف بابا که ناراحت نشدید؟
بچهها در مدتی که شهید بابایی در منزل ما بودند ایشان را رها نمیکردند و پیوسته میخواستند تا با او باشند. چند سال از این ماجرا گذشت. روزی که تیمسار بابایی شهید شدند، دختر بزرگم از من پرسید: بابا این آقای #بابایی کیست که شما اینقدر از او تعریف میکنید؟ من در حالی که میگریستم خاطره آن روز را برایش تعریف کردم. او وقتی که دانست آن شخص شهید بابایی بوده سخت گریست. در حال حاضر هم گاهی دخترانم به من تذکر میدهند که رفتار و اخلاق خوب شهید بابایی را به یاد داشته باشم.
منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بینهایت
🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃