eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 (۴۰) 🍀(ره) 🍁۱ روز تا همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی ⚡می گفت: » مرا به تعجب وامی دارد. سؤال جوانان در رابطه با شهدا و و شوق آنها برای مدافع حرم شدن مرا به حیرت واداشته.« هرچه به شهادت نزدیک تر می شد، به این حیرت افزوده می شد. را ذوب شدن در و ولایتمداری می دانست. 💢انسان در این مرحله، از خویشتن و ماسوای خود، یعنی از عالَم آفاق و انفس، غافل و بی خبر می شود و نمی داند که این عوالم باقی اند یا فانی. محل بارقه های اســرار و رمـوز الهی و رازهــای غیبی اسـت و حقایق مرموز معنوی بر زبانش جاری می شود. 🖊اگر ماشین نفرستید، خودم می آیم ص ۶۵ 🔹️وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت می کنیم، معنایش خطرپذیری است. همیشه به دهان مرگ می رفت. 🔹️در جنگ ۳۳روزۀ جولای سال ۲۰۰۶ از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: »من می خواهم بیایم ضاحیۀ جنوبی پیش شما. 🔹️« گفتیم: »یعنی چه؟ اصلا چنین چیزی امکان ندارد. همۀ پلها را زده اند، راهها بسته اند، هواپیماهای جنگی اسرائیل هر هدفی را می زنند، شرایط کاملاً جنگی اسـت. اصلاً نمی شود به ضاحیه و بیروت رسید. 🔹️« اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: »اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می آیم!« پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند. 🌼سید حسن نصر الله ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۱) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊دخترانی به نام شهدا ص ۶۶ 🔹️من رفتم بندرعباس صحبت کنم. چند تا دختر آمدند پیش من گفتند: »فلانی، ما هرکدام نامی بـرای خودمان گذاشته ایم.« 🔹️ندیدند همت را، ندیدند باکری را، ندیدند خرازی را. گفتند: »نام این خانم باکری است. ما او را به نام باکری صدا می کنیم. او متبرک کرده خودش را به نام باکری. 🔹️نام این خرازی است، نام این کاظمی.« بعد این دختر به من گفت: »من وقتی سر سفره می نشینم، حـس می کنم مهدی بـاکـری سـر سفرۀ مـا نشسته است.« کجا چنین چیزی وجود دارد؟ این آن اتصال است. 🔹️یکی از برجستگی های جنگ ما ایـن بـود که قله های آن، قله های و مرتفعی بود. اگر قله مرتفع بود، دامنه زیبا می شود، دامنه سرسبزمی شود،چشمه های جوشان از دامنه سرازیر می شود. این قلۀ برجسته اثری جدی گذاشت. 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۲) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊آخرین عکس یادگاری ص ۶۷ 🔸️من آخرین لحظه ای که را دیدم، چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانی در وی دیدم. او بسیار بود. 🔸️تا کسی به این شهید نزدیک نمی شد، پی به شخصیتش نمی برد. من در دوران زیاد نزدیکش نبودم؛ اما در توفیق شد از نزدیک با ایشان آشنا شوم. 🔸️در لحظۀ آخر که شهید همدانی را دیدم، تکانی خوردم. احساس کردم او از خود است. بعدا وقتی با خانواده اش صحبت کـردم، یقین پیدا کردم که واقعااز شهادت خـود مطلع بـود. 🔸️با خنده به من گفت: ’بیا عکسی بگیریم، شاید ما باشد.‘ وقتی ایـن حـرف را زد، تکان خوردم.« 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۳) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊وقتی ورق برگشت ص ۶۸ 🔸️داعش به دروازه هــای اربیل رسیده بود و بیم آن می رفت که شهر عن قریب اشغال شـود. بارزانی می گوید: »من پس از حملۀ داعش با آمریکایی ها، ترکیه، انگلیس، فرانسه و حتی عربستان تماس گرفتم. 🔸️همۀ مقامات این کشورها در جواب گفتند فعلاً هیچ کمکی نمی توانند بکنند.« بارزانی چنین ادامه می دهد: من فــوراً با مقامات ایـرانـی تماس گرفتم و به آنها صریحاً گفتم شهر در حال سقوط است. 🔸️اگر نمی توانید کمکی کنید، ما شهر را تخلیه می کنیم. شمارۀ تماس را به من دادند و گفتند: 🔸️»حاج قاسم نمایندۀ تام االختیار ما در مبارزه با اسـت.« سریع با حاج قاسم تماس گرفتم و اوضـاع را دقیقاً شـر ح دادم. ایـشـان بـه مـن گفت: »مـن فـردا، بعد از، اربیل هستم.« 🔸️به او گفتم: »فردا دیر است. همین حاال بیایید.« گفت: »کا ک مسعود، فقط امشب شهر را نگه دار.« فردا صبح حاج قاسم در بود. من به استقبالش رفتم. حاجی با ۵۰ نفر از نیروهای مخصوصش آمـده بـود. 🔸️آنهـا به سرعت به محل درگیری رفتند و نیروهای پیشمرگ را سازماندهی دوباره کردند. در عرض چند ساعت ورق به نفع ما برگشت. در ضمن کمکهای تسلیحاتی ایران نیز برای ما رسید. 🔸️حاج قاسم چند نفر از نیروهایش را برای در اربیل گذاشت و خودش به کربلا بازگشت. ما بعدها یک فرمانده داعش را اسیر کردیم و از او پرسیدیم 🔸️شما که در حال بودید، چگونه یک باره عقب نشستید؟ این اسیر داعشی به ما گفت: »نفوذیهای ما در اربیل خبر دادند در اربیل است؛ روحیۀ افراد ما به هم ریخت و عقب نشستیم... .« 🌼مسعود بارزانی، رئیس وقت اقلیم کردستان ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۴) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی ‌🖊بزرگی بدون مرز ص ۷۰ 🔹️ خیلی برای حاجی محترم بود. درباره اش می گفت: 🔹️»بزرگی اش وقتی نمایان شد که رفت. آن وقت شما باید می رفتید جنوب لبنان و مـی دیـدیـد. مسیحی ها بــرای کمتر شهیدی در کلیساهای خودشان و مناطق خودشان می آیند مجلس بگیرند. 🔹️تمام مذاهب و ادیانی که در جنوب وجود داشتند، برای شهید شاطری مراسم گرفتند.« 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۵) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊وقتـی شـهید سـلیمانی نتوانسـت مانـع شـهادت فرمانـده گـردان شـود ص ۷۱ 🔹️فرمانده گردانی داشتیم به نام ماشاالله رشیدی. شب عملیات کربلای پنج، او آمد وارد عملیات بشود، اما گردان نرسیده بود. 🔹️نشستیم با هم حرف می زدیم. او قصه ای تعریف کرد. فرمانده گروهانی داشـت به نـام زکــی زاده که دو روز پیش شهید شده بود. 🔹️گفت: »من و زکی زاده با هم عهد بستیم هرکداممان زودتر شهید شد، وارد نشود تا دیگری بیاید. دیشب زکی زاده را خواب دیدم، به من گفت: ’ماشاالله مرا دم در نگه داشتی، چرا نمی آیی؟‘« 🔹️وقتی رشیدی این را گفت، فهمیدم شهید می شود. نگهش داشـتـم، گــردان رفـت و درگیر خط شد و من مجبور شـدم او را بفرستم. بلافاصله شهید شد! 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۶) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊حس سیدحسن نصرالله دربارۀ حاج قاسم ص ۷۲ 🔹️من همیشه حاضر بودم جانم را فدایش کنم. یک روز من مشغول نماز بـودم. بعد از پایان نماز و موقع تعقیبات، ایـن چیزی که می گویم به ذهنم رسید: 🔹️اینکه ملک الموت، البته به فرض، پیش من آمده و می گوید: »دارم به ایران می روم تا جان قاسم سلیمانی را بگیرم. 🔹️ولی خداوند متعال استثنایی قائل شده و گفته بیایم سراغ تو و بگویم گزینۀ دیگری برای به تأخیرانداختن قبض روح قاسم سلیمانی هست و آن ایـن اسـت که جـان تو را بگیریم.« 🔹️من در اثنای این فرضیات داشتم با خودم فکر می کردم که به ملک الموت چه می گویم. قطعا به او خواهم گفت: »جان من را بگیر و او را رها کن. حاج قاسم سلیمانی را رها کن.« 🌼سیدحسن نصرالله ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۵) 🍀(ره) ⭐ همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊وقتـی شـهید سـلیمانی نتوانسـت مانـع شـهادت فرمانـده گـردان شـود ص ۷۱ 🔹️فرمانده گردانی داشتیم به نام ماشاالله رشیدی. شب عملیات کربلای پنج، او آمد وارد عملیات بشود، اما گردان نرسیده بود. 🔹️نشستیم با هم حرف می زدیم. او قصه ای تعریف کرد. فرمانده گروهانی داشـت به نـام زکــی زاده که دو روز پیش شهید شده بود. 🔹️گفت: »من و زکی زاده با هم عهد بستیم هرکداممان زودتر شهید شد، وارد نشود تا دیگری بیاید. دیشب زکی زاده را خواب دیدم، به من گفت: ’ماشاالله مرا دم در نگه داشتی، چرا نمی آیی؟‘« 🔹️وقتی رشیدی این را گفت، فهمیدم شهید می شود. نگهش داشـتـم، گــردان رفـت و درگیر خط شد و من مجبور شـدم او را بفرستم. بلافاصله شهید شد! 🌼به نقل از شهید سلیمانی 📸 بوسه شهید حاج قاسم سلیمانی بر مزار شهید ماشاءالله رشیدی 🍂فرمانده گردان حضرت سیدالشهدا علیه السلام ،از لشکر ۴۱ ثارالله 🍂در ۷بهمن سال ۱۳۶۵ در حالی‌که گردانش را در عملیات کربلای ۵ ،شلمچه ، در نبرد با تانک‌های دشمن رهبری می‌کرد، بر اثر اصابت گلوله مستقیم تانک به شهادت رسید. 🍂مزار: طغرالجرد استان کرمان ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛