🔶 زندگی به سبک شهید سید حسین علم الهدی
🔹زمان شاه انداختنش توی بند نوجوانان بزهکار صبوری به خرج داد.
چند روز بعد...
#زندگی_به_سبک_شهدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@qomirib Soleimanie Aziz 1.mp3
زمان:
حجم:
9.43M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷برشی از #کتاب_سلیمانی_عزیز
✍ نویسنده: مهدی قربانی
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
💢#قسمت_اول
🌴فصل ۱۰
📝 این کتاب گویا گزیدهای از خاطرات بسیار شنیدنی از زندگی و مجاهدتهای «حاج قاسم سلیمانی» است که دوستان و همرزمانش نقل کردهاند.
🎧 در این کتاب گویا صدای شهید بزرگوار، حاج قاسم سلیمانی را، در برهههای مختلف زندگی ایشان خواهید شنید.
🍃احمد و قاسم پسرخاله بودند...
🍃لقمه حلال...
🍃پسر بزرگ خانواده سلیمانی...
🍃فتح بستان...
🍃گردان سلیمانی...
🍃فتح المبین...
🍃جیپ رو باز حاجی...
🍃لباس رزم...
🍃جیره اضطراری...
🍃مشرف به حج...
🍃امان نامه...
🍃جمهوری سلیمانی...
🍃ابهت سلیمانی...
🍃نماز شب...
#سلیمانی_عزیز
#مکتب_حاج_قاسم
#مرد_میدان
#گنج_سلیمانی
#قهرمان_من
#سردار_دلها
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
خار و میخك - قسمت ۱.mp3
زمان:
حجم:
7.73M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗#کتاب_خار_و_میخک
✍نویسنده:#شهید_یحیی_السنوار
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
🖼 #قسمت_اول
🔖تولد یک#مبارز
🔹️کتاب خار و میخک برابر با یک رمان معاصر و فلسطینی و داستانی تاریخی است. گفته شده است که این کتاب تصویری از مردمی است که میان زندان یا آزادی، سکوت یا فریاد و ذلت یا مقاومت قرار گرفتهاند. یحیی سنوار از بادامهای تلخ و شیرین سخن گفته است؛ بادامهای تلخ جنگ و مرگ که مردم را به بلوغ و رشد میرساند و بادامهای شیرینِ امید و عشق که آنان را به زندگی پیوند میدهد. این تضاد بین بقا و فنا محور اصلی روایت حاضر است. این کتاب بهخوبی تضاد میان درد و درمان را نشان داده است؛ مردمانی که در میان خون و آتش سلاح خود را میسازند و درعینحال با صلح درونی به استقبال خشم بیرونی میروند. سلاح در دست و اشک در چشم، غصه در دل و امید در قلب، این تضادهای مکرر روح مقاومت مردم فلسطین را تجسم میبخشد. نویسنده با استفاده از مراعات نظیر میان جنگ، اسارت، سلاح و امید، تصویری جامع از دنیای فلسطین ترسیم کرده است؛ گلوله و باروت، زندان و میلههای سرد، خاک و خون همه در کنار هم عناصر زندگی این مردم را شکل داده است.
🔸از دل محرومیتهای#غزه، کودکی برخاسته که تقدیرش را به#مقاومت گره زده است...
🍃پدر و مادر
🍃پدر بزرگ
🍃تفنگ عمو
🍃ارتش مصر
🍃یک تکه نان
🍃فانوس
🍃رادیو
🍃سنگر
🍃جاسوس
🍃رزمندگان مقاومت
🍃برادرم محمود
🍃رژیم اشغالگر
🍃مردان محله
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🏷#خاطرات_شهید_مصطفی_ردانی_پور
📘#کتاب_مصطفی ص۱۱
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
✫⇠#قسمت_اول
🔖اجازه
🔘«مصطفی (زندگینامه و خاطراتی از سردار سرلشکر شهید روحانی مصطفی ردّانیپور)» را گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گرداوری و تدوین کرده است. سردار ردّانیپور در یکم فروردین سال ۱۳۳۷ در اصفهان چشم به جهان گشود و در عملیات والفجر۲ و تاریخ پانزده مرداد ۱۳۶۲ به شهادت رسید.
🍃آرزوی قلبی من بود که برای مصطفی کاری انجام دهم. او فرماندهی بود که خیلی از پیروزی های زمان جنگ مدیون رشادت های او است، چرا باید غریب باشد. به برادرش گفتم می خواهم درباره مصطفی کتاب بنویسم. اما برادرش گفت: "مصطفی عاشق گمنامی بود. حتی از اینکه به عنوان فرمانده مطرح شود بیزار بود." بعدش گفتم: "آمدم از شما اجازه بگیرم در مورد ایشان کتاب بنویسم." برادرش گفت: "چرا از من! برو از خودش اجازه بگیر، هر وقت اجازه گرفتی ما هم در خدمتیم!" با اینکه خیلی علاقه داشتم کتاب بنویسم اما برگشتم تهران و بعد از این ماجرا فکر نوشتن کتاب را از ذهنم خارج کردم.
🍃ایستاده بودم کنار یک جاده خاکی. کنار یک سنگر. از دور چند نفر با لباس بسیجی به سمت من آمدند. یکی از آنها که در وسط جمع بود عمامه سفیدی بر سرش بود که نورانیت عجیبی داشت. همان شخص آمد دست مرا گرفت. به کنار جاده و نزدیک سنگر آمدیم و نشستیم و از خاطراتش گفت. او را کامل شناختم. آقا مصطفی ردانی بود. دقایقی مشغول صحبت بودیم. آخرین مطلبی که گفت: "این بود که در اصفهان مرا ترور کردند ولی موفق نبودند." یکباره از خواب پریدم. همان روز یکی از بستگان تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "کتابی بنام مصطفی نوشته ای!!" با تعجب گفتم: "چی، مصطفی!؟" گفت: "آره، دیشب تو عالم خواب دیدم که یک تابلوی بزرگ بود و کتاب مصطفی را معرفی کرده بود."
🍃غروب جمعه زنگ زدم به برادر شهید. گفتم: "یه سوال دارم؟ آقا مصطفی توی اصفهان ترور شده!؟" با تعجب پرسید: "بله، چطور مگه؟!" گفتم: "آخه جایی نقل نشده." ایشان هم مکثی کرد و گفت: "این ماجرا را کسی نمیداند." بعد اصل ماجرا را تعریف کرد و پرسید: "این سوال برای چی بود." ماجرای خواب را گفتم. ایشان هم گفت: "اجازه را گرفتی! قرار شد راهی اصفهان شده و خاطرات را جمع آوری کنیم."...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران
✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر)
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
✫⇠#قسمت_اول
🍃سال ها از روزی که سرانجام چمران در این زمین آرام گرفت می گذرد و این بار غاده داستانی از تاریخ این سرزمین روایت می کند،داستان "مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص . "
🍃دختر قلم را میان انگشتانش جابه جا کرد و بالاخره روی کاغذی که تمام شب مثل میت به او خیره مانده بود نوشت "از جنگ بدم میآید" با همه غمی که در دلش بود خنده اش گرفت ، آخر مگر کسی هم هست که از جنگ خوشش بیاید ؟ چه می دانست ! حتماً نه .خبرنگاری کرده بود ، شاعری هم ، حتی کتاب داشت . اما چندان دنیا گردی نکرده بود . "لاگوس" را در آفریقا می شناخت چون آن جا به دنیا آمده بود و چند شهر اروپایی را ، چون به آنجا مسافرت می رفت .
🍃بابا بین آفریقا و ژاپن مروارید تجارت می کرد و آن ها خرج می کردند، هر طور که دلشان می خواست . با این همه ، او آن قدر لبنانی بود که بداند لبنان برای جنگ همان قدر حاصلخیز است که برای زیتون و نخل .هر چند نمی فهمیدم چرا مردم باید همدیگر را بکشند.حتی نمی فهمیدم چه می شود کرد که این طور نباشد، فقط غمگین بودم از جنگ داخلی ، از مصیبت .
🍃خانه ما در صور زیبا بود ، دو طبقه با حیاط و یک بالکن رو به دریا که بعدها اسرائیل خرابش کرد .شب ها در این بالکن می نشستم ، گریه می کردم و می نوشتم . از این جنگ که از اسلام فقط نامش را داشت با دریا حرف می زدم، با ماهی ها ، با آسمان .
🍃این ها به صورت شعر و مقاله در روزنامه چاپ می شد مصطفی اسم مرا پای همین نوشته ها دیده بود .
من هم اسم او را شنیده بودم اما فقط همین . در باره اش هیچ چیز نمی دانستم ، ندیده بودمش ، اما تصورم از او آدم جنگ جوی خشنی بود که شریک این جنگ است...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
یادت باشد قسمت اول.m4a
حجم:
8.52M
📚#کتاب_صوتی 📣
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗#یادت_باشد
🌷شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی
✍️ محمد رسول ملاحسنی
🎙راوی: جمعی از بازیگران نمایشی
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
✫⇠#قسمت_اول
🍃#خواستگاری
🍃پسر عمه
🍃دختر دائی
🍃درس
🍃امتحان کنکور
🍃جواب کنکور
🍃دانشگاه
🔸#یادت_باشد…" اثری است پیرامون زندگی "شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی" که "محمدرسول ملاحسنی" آن را به روایت همسر شهید به رشته ی تحریر درآورده است.
🔸محمدرسول ملاحسنی با قلم جذاب خود توانسته روایت فرزانه درباره نحوه آشنایی، ازدواج، دوسال زندگی مشترک و در نهایت شهادت همسرش را به خوبی بنویسد.
🔸اگر دوست دارید از زاویه دیدی جدید با زندگی یک شهید مدافع حرم و همسرش آشنا شوید و از علاقه مندان به ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی هستید، شنیدن این کتاب به شما توصیه میشود.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی
📚پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
📘#نیمه_پنهان_ماه
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
✍ به روایت همسر شهید
✫⇠#قسمت_اول
🍂شهید مرتضی جاویدی (۲۲ تیر ۱۳۳۷ – ۷ بهمن ۱۳۶۵)مشهور به اشلو، معروف به سردار تنگه احد که در خلال جنگ ایران و عراق از فرماندهان میانی سپاه پاسداران به شمار می آمد و به عنوان فرمانده گردان فجر از لشکر ۳۳ المهدی فعالیت می کرد.وی در عملیاتهای بیتالمقدس،فتح المبین، رمضان، والفجر ۱ و ۲ و ۸، خیبر، بدر و کربلای ۴ و کربلای ۵ حضور داشتهاست و در بهمن ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید،سال ۱۳۹۷ به عنوان شهید#شاخص راهیان نور شناخته شد.
🍃مرتضی جاویدی شهیدی است که امام خمینی به خاطر رشادتهایش بر پیشانی او بوسه زد.
🍃مرتضی جاویدی در بیست و دوم تیر سال ۱۳۳۷ در روستای جلیان فسا (استان فارس) در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. همزمان با تحصیل به کارهای مختلفی چون دامپروری و کشاورزی مشغول گردید. وی تحصیلات خود را در سال ۱۳۵۶ با مدرک دیپلم تجربی با موفقیت به پایان رساند.
🍃مرتضی پس از اخذ مدرک دیپلم تجربی عازم خدمت نظاموظیفه گشت، اما پس از مدت کوتاهی به دستور امام خمینی(ره) محل خدمت خود را ترک نمود. جاویدی در زمان اوج مبارزات مردم علیه ظلم حکومت پهلوی بارها توسط ساواک دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفت.
🍃وی پس از پیروزی انقلاب با انگیزه ای متعالی به جمع سپاه پاسداران پیوست و به عضویت این نهاد مردمی در آمد. تمام دوران حضور در سپاه در صحنه های خطر در داخل و خارج از کشور همیشه پیش قدم بود.
🍃اما عملیات والفجر ۲ نقطه اوج حماسهسازی شهید جاویدی بود و با اینکه پادگان حاج عمران توسط نظامیان ایرانی به اشغال درآمده بود، گردان فجر تحت محاصره نیروهای نظامی عراق در میآید و حدود پنج روز این محاصره طول میکشد.
🍃روز پنجم، برخی فرماندهان از جمله محسن رضایی و صیاد شیرازی به جاویدی که فرمانده عملیات بوده دستور عقب نشینی میدهند اما وی امتناع کرده و میگوید: «نمیگذارم اُحُدی دیگر تکرار شود و من فقط از امام خمینی دستور میگیرم». به همین دلیل بعدها او را سردار تنگه احد نامیدند
🍃پس از پیروزی عملیات والفجر۲ اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان میگذارد و امام این شهید را در بغل میگیرد و بر پیشانی اش بوسه میزند. شهید صیاد شیرازی می گوید در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می رسیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی.
🍃نجات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بخشی دیگر از حماسه زندگی اشلو است و در عملیات کربلای ۵، هنگامی که حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در محاصرهٔ دشمن گیر میافتد، بنا به تصمیم سردار محمد جعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی، مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر لشکر المهدی، به کمک وی میشتابد و سردار قاسم سلیمانی را نجات میدهد.
🍃مرتضی جاویدی بین عراقیها به «اشلو» معروف شده بود! از بس که خودش را به سنگرهایشان میرسانده و به عربی با آنها صحبت میکرده و میگفته است: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که میرفته، میفهمیدهاند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آنها اطلاعات منطقه را بگیرد.
🍃«شهید مرتضی جاویدی» سرانجام پس از مبارزات و مجاهدات خستگی ناپذیر در هفتم بهمن ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در مقام فرماندهی گردان فجر به آرزوی همیشگی خود رسید و سپس پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد(استان فارس شهر فسا بخش نوبندگان روستای جلیان)
🌱خاطرات و زندگینامه این شهید در کتابی با عنوان "تپه های جاویدی و راز اشلو" (نویسنده اکبر صحرایی)توسط انتشارات ملک اعظم به چاپ رسیده است.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#حبیب_خدا
🔖زندگینامه شهید#حبیب_الله_جوانمردے
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
✫⇠#قسمت_اول
⚡مقدمه
🍃می خواهم در ابتدا کمی از خودم و شما انتقاد کنم. بخاطر تبعیض هایی که بین شهدا می گذاریم. هرگاه پیش ما نامی از شهید و شهادت برده می شود. ناخودآگاه یاد شهدای دفاع مقدس می افتیم و از شهدای دیگر غافل می مانیم. گویی یادمان می رود که شهدایی هم بودند که در دوران خفقان و حاکمیت فرعون وار پهلوی به شهادت رسیدند و در حقیقت آنها بودند که راه و رسم مبارزه و شهادت طلبی را به شهدای دفاع مقدس آموختند.
🍃حبیب الله قصه ما زمانی که خیلی ها نمی دانستند شهادت چیست و شهید کیست، آرزوی شهادت می کرد و بارها می گفت من محاسنم را بزرگ نگه می دارم تا روزی آن را با خونم رنگین کنم. شهید حبیب الله جوانمردی در بهبهان از استان خوزستان بدنیا آمد در سن شانزده سالگی به شهادت رسید. او خود چند روز پیش از ملکوتی شدنش خبر از شهادتش داد. براستی اگر او آسمانی نبود چگونه خبر از آسمانی شدن خود داد؟ با ما همراه باشید تا بدانیم یک نوجوان 16 ساله که مثل ما#زمینی بود چگونه#آسمانی شد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📌 صلواتی که در دفاع مقدس جلوی غیبت را میگرفت؛ اگر شهدا امروز بودند، فضای مجازی پر از صلوات میشد
🔹 در دوران دفاع مقدس، رزمندهها فقط در خط مقدم نمیجنگیدند؛ در سنگر اخلاق هم پای کار بودند.
◽️ برایشان مهم بود که جبهه، فقط میدان نبرد با دشمن نباشد، بلکه میدان تربیت نفس و ساختن انسان هم باشد.
🔸️ شهید مصطفی نساج برای همین، راه خلاقانهای پیدا کرده بود: به بچههای گردان یاد داده بود اگر کسی وسط صحبتها غیبت کرد، چیزی نگویید و بحث نکنید، فقط یک صلوات بفرستید. اگر باز ادامه داد، شما هم دوباره و دوباره صلوات بفرستید تا خودش متوجه شود.
🔸 این روش هم باعث میشد کسی خجالتزده نشود، هم غیبتها همانجا قطع شود. خیلی زود، همهی گردان یاد گرفتند که غیبت در جمع جایی ندارد.
◽️ نتیجهاش این بود که فضای رفاقت و سنگر، پاک و برادرانه باقی میماند.
🔻 اما امروز، در فضای مجازی، اوضاع برعکس شده؛ غیبت، تهمت و دروغ مثل نقل و نبات پخش میشود. کافی است گوشیات را باز کنی تا دهها نمونه ببینی.
◾️◾️ واقعاً اگر شهدا امروز کنار ما بودند، شاید باید مدام صلوات میفرستادند 🤲 تا این سیل غیبتها و قضاوتها آرام شود.
#شهـید_مصطفی_نسـاج
#زندگی_به_سبک_شهدا
#خاطرات_شهدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌وقتی دل برای خدا لرزید...
🔸با دوستان مسجد به دماوند رفته بودیم. یکی از بزرگترها گفت: «احمدآقا، این کتری رو ببر از رودخانه آب بیار.» راه افتادم.
🔹وقتی به رودخانه رسیدم، پشت درختها چند دختر مشغول شنا بودند. ناگهان سرم را پایین انداختم، بدنم لرزید و با خدا نجوا کردم:«خدایا! میتوانم نگاه کنم و کسی هم نفهمد، اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
▪️از مسیر دیگری آب آوردم و برگشتم. موقع آتش روشن کردن، دود چشمهایم را پر از اشک کرد. یاد حرف حاجآقا افتادم: «هر کس برای خدا گریه کند، خدا او را دوست دارد.» همانجا گفتم: «از این به بعد برای خدا گریه میکنم.»
🔻با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یا الله» می گفتم؛صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح»
📜بریده ای از کتاب عارفانه
زندگینامه و خاطرات شهید احمدعلی نیری
#شهید_احمدعلی_نیری
#زندگی_به_سبک_شهدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#بهشت_جیپیاس_ندارد
🌷زندگینامه داستانی#سردار_شهید_عباس_عاصمی
✏️به قلم نظیفه سادات مؤذّن (باران)
🎤خاطرات «اعظم اکبری»همسر شهید
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
✫⇠#قسمت_اول
🔘فصل اول: بلهی پرماجرا
🍃اصلاً از همان اول هم با همه فرق داشت. فهمیدگیاش، نجابتش، سربهزیریاش، پختگیاش، شبیه هیچکدام از پسرهای بیستسالهای که اعظم دیده بود، نبود. حالا درست که اعظم یک دختر هجده ساله بیشتر نبود و با پسرها هم سر و کار چندانی نداشت، ولی تفاوت عباس با بقیه، آنقدر معلوم بود که حتی احتیاجی به مقایسهی پیچیدهای هم نبود.
*
🍃یادش نبود از چه روزی و از چه سالی، ولی میدانست که همیشه جور دیگری عباس را میدیده. پیشش جایگاه خاصی داشت. حرف و نظرش برای اعظم سند بود. ولی نمیگذاشت دیگران این را بفهمند. هیچکس خبر نداشت؛ غیر از خودش و دلش.
*
🍃یکی از روزهای اول#محرم بود. یکی از همان روزها که سهطبقهی منزل آقای اکبری ششدانگ میشد هیأت آقا اباعبدالله. بازهم مثل هر سال، تمام فامیل از قم و تهران جمع شده بودند آنجا و همه در تکاپوی تدارک مراسم و پذیرایی و شام و... بودند. باز هم مثل هر سال، چندین دیگ بزرگ توی کوچه بار گذاشته بودند و دایی علی، دایی محمد و عباس مسئول آشپزی بودند. خاله زهرا از کنار اعظم رد شد و گفت: اعظم! آستینت رفته بالا. عباس ببینه بدش مییاد!
***
🍃اعظم یک طرف لب و دماغش را بالا کشید و با صورت کج و ابروهای اخم کرده گفت: به عباس چه ربطی داره؟ ولی غنج رفتن دلش را از خودش نتوانست پنهان کند. یواشکی رفت پشت دیوار و آستینش را کشید پایین. تکیه داد به دیوار و خود به خود چهرهی عباس پیش چشمش نقش بست...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
33.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #مستند_تنها_گریه_کن(۱)
🌷 #شهید_محمد_معماریان
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
🔘لینک ۳۹ قسمت صوتی کتاب در این کانال
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯