#خاطره_از_شهید
✍يك روز وقتي به خانه آمد ديديم فقط قبا بر تن ايشان است. پرسيدم: «آقاجان! پس عبايتان كجاست؟» با كمي تأمل پاسخ دادند: «در مسيري كه از مسجد باز ميگشتم مرد فقيري را ديدم كه به علت نداشتن لباس گرم، از سرما ميلرزيد. عبايم را به او دادم. چون من قبا داشتم.» يك بارنيز همسايهمان كه راننده تاكسي و مرد نيازمندي بود، به من گفت: «يك شب ديدم صداي نفس نفس زدن مردي در راه پله ساختمان ميآيد، وقتي به راهرو آمدم، ديدم حاج آقا سعيدي يك گوني زغال را روي دوشش گرفته و براي ما ميآورد. خيلي شرمنده شدم. او كه ميدانست ما در سرماي زمستان نياز به زغال داريم، شخصاً آن را تهيه كرده و برايمان آورده بود.» آيت الله سعيدي رحمه الله مرد آشناي شب كوچههاي خلوت بود و فقط ماه و خدا ميدانستند كه او در نيمه شب با كولهبارش كجا خواهد رفت.
#شهيد_آيت_الله_سعيدي
📚منبع : برگرفته از سايت ابنا
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🕊🏴🕊━━━┓
🏴 @shahidabad313
┗━━━🏴🕊🏴━━━┛
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۳۷
✍ طلبه ی شهیدی که با روش های زیبا به تبلیغ دین می پرداخت...
#متن_خاطره
با توجه به سرما و یخبندانهایِ شدیدِ مشهد و همچنین حضورِ روسها در کشور، زندگی برای مردم خیلی سخت شده بود. بارها میدیدم که آیت الله سعیدی تویِ صفهایِ طولانیِ نان ایستاده تا برایِ فقرا نان و آذوقه تهیه کند... در همسایگیِ آیت الله سعیدی بنده خدایی زندگی میکرد که وضعِ خوبی نداشت، او می گفت: محلِ سکونتِ ما طبقهی سوم بود. یک روز صدایِ نفسنفس زدنِ یکی را شنیدمکه از پلهها بالا میآمد. وقتی نگاه کردم، دیدم آیت الله سعیدی یک گونیِ ذغال به دوش گرفته و برای ما آورده است.
📌خاطرهای از زندگی روحانی شهید آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی
📚منبع: کتاب بَلاغ ( سیره تبلیغی شهدای روحانی) ، صفحات 65 و 69
#ایثار #کمک_به_فقرا #بی_تفاوت_نبودن #شهید_آیت_الله_سعیدی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🆔 @majnon313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_سوم
💚کار برای شهدا،با تمام وجود❤️
🌷#به_عشق_شهدا(۲)
✔️راوی: دوستان شهید
👈كار آغاز شد. از طريق🕌#مساجد و🌷#بنياد_شهيد و... تصاوير شهداي محل جمع آوري شد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي در همان ايام#كار با فتوشاپ و ديگر نرم افزارهاي كامپيوتري را ياد گرفت. استعداد او براي فراگرفتن اين كارها زياد بود.
🌷#تصاوير_شهدا را اسكن و سپس در يک اندازه ي مشخص طراحي كردند.
بَنر تهيه ميشد.
بعد هم با يك نجار هم صحبت شد كه اين تصاوير را به صورت #قاب چوبي در آورد.
🌷@shahidabad313
🌲#كار خيلي سريع به نتيجه رسيد.🌷#هادي وانت پدرش را مي آورد و با يك دريل و... كار را به اتمام ميرساند.
💢بيشتر کوچه هاي محل ما با تابلوهاي قرمزرنگ 🌷#شهدا مزين شد
⚘@pmsh313
💢یادم هست برخي ها مخالف اين حركت بودند! حتي از بچه هاي#بسيج!
🌷@shahidabad313
💢ميگفتند شما اين كار را ميكنيد، ولي يك سري از اراذل و اوباش اين تصاوير را پاره ميكنند و به🌷#شهدا اهانت ميكنند.
⚘@pmsh313
📍اما حقيقت چيز ديگري بود. ارادت مردم به🌷#شهدا فراتر از تصورات دوستان ما بود.
📍الان با گذشت شش سال از آن روزها هنوز يادگار 🌷#هادي و دوستانش را روي ديوارهاي محل ميبينيم.
🌷@shahidabad313
📍هيچ کس به اين تابلوها بي احترامي نکرد، بر عکس آنچه تصور ميشد، تقاضا براي نصب #تابلو از محلات ديگر هم رسيد.
🌿در بسياري از محلات اين حرکت آغاز شد. بعد هم #بسيج شهرداري، حرکت عظيمي را در اين زمينه آغاز کرد.
🌷@shahidabad313
🍀بعد از آن در برگزاري نمايشگاه براي🌷#شهدا فعاليت داشت،🌷#هادي كسي بود كه به تأييد تمام دوستان، وقتي كار براي🌷#شهدا بود، با تمام وجود #كار ميكرد.
🌴يكبار در ميدان🌷#شهيد_آيت_الله_سعيدي او را ديدم. نيمه هاي شب آنجا ايستاده بود!
⚘@pmsh313
🌷#نمايشگاه_شهدا در داخل ميدان برقرار بود. تمام دوستانش رفتند اما🌷#هادي مانده بود تا مراقب وسايل و لوازم نمايشگاه باشد.
🌷@shahidabad313
🌱از ديگر کارهاي🌷#هادي که تا اين اواخر ادامه يافت، فعاليت در زمينه ي🌷#معرفي_شهدا بود.
💥براي🌷#شهدا پوستر درست ميکرد، در زمينه ي طراحي تصاوير کار ميکرد و...
🍂حتي رايانه ي شخصي او، که پس از🌷#شهادت به #خانواده تحويل شد، پر بود از تصاوير شهداي 🌷#مجاهد_عراقي که🌷#هادي براي آنها طراحي انجام داده بود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊