#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_هفتم
💚وابستگی به نجف❤️
👈ايام حضور🌷#هادي در☀️#نجف به چند دوره تقسيم مي شود. حالات و احوال او در اين سه سال حضور او بسيار متفاوت است. زماني تلاش داشت تا يك#كار در كنار#تحصيل پيدا كند و درآمد داشته باشد.كار برايش مهيا شد، بعد از مدتي#كار ثابت با حقوق مشخص را رها كرد و به دنبال انجام#كار براي مردم و به#نيت رضاي پروردگار بود.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي كم كم به حضور در☀️#نجف و#زندگي در كنار☀️#امير_المؤمنين_علي(علیه السلام) بسيار وابسته شد. وقتي به#ايران بر مي گشت، نمي توانست#تهران را#تحمل كند. انگار گمگشته اي داشت كه مي خواست سريع به او برسد.ديگر در #تهران مثل يك#غريبه بود.
⚘@pmsh313
♨️حتي حضور در🕌#مسجد و بين بچه ها و رفقاي قديمي او را سير نمي كرد.اين#وابستگي را وقتي بيشتر حس كردم كه مي گفت: حتي وقتي به☀️#كربلا مي روم و از حضور در آنجا#لذت مي برم، دلم براي☀️#نجف تنگ مي شود.مي خواهم زودتر به كنار#مولا_امير_المؤمنين(علیه السلام) برگردم.
🌷@shahidabad313
🔹️اين را از مطالعاتي كه داشت می توانستم بفهمم.🌷#هادي در ابتدا براي خواندن كتاب هاي#اخلاقي به سراغ آثار مقدماتي رفت. آداب الطلاب آقاي#مجتهدي را مي خواند و...
⚘@pmsh313
🔹️رفته رفته به سراغ آثار بزرگان#عرفان رفت. با مطالعه ي آثار و زندگي اين اشخاص، روزبه روز#حالات_معنوي او تغيير مي كرد.
🔹️من ديده بودم كه رفاقت هاي🌷#هادي كم شده بود! بر خلاف اوايل حضور در☀️#نجف، ديگر كم حرف شده بود.#معاشرت او با بسياري از دوستان در حد يك#سلام_و_عليك شده بود.
🌷@shahidabad313
💎به🕌مسجد هندي ها#علاقه داشت.#نماز_جماعت اين🕌#مسجد توسط☀️#آيت_الله_حكيم و به حالتي#عارفانه برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين🕌#مسجد#نماز مي خواند.خلوت هاي#عارفانه داشت.☀️#نماز_شب و برخي#اذكار و#ادعيه را هيچ گاه#ترك نمي كرد.
⚘@pmsh313
💎اين اواخر به مرحوم#آيت_الله_كشميري(ره)#ارادت خاصي پيدا كرده بود.#كتاب_خاطرات ايشان را مي خواند و به#دستورات_اخلاقي اين#مرد_بزرگ#عمل مي كرد.يادم هست كه مي گفت:#آيت_الله_كشميري(ره) عجيب به☀️#نجف#وابسته بود.زماني كه ايشان در#ايران#بستري بود مي گفت مرا به☀️#نجف ببريد#بيماري من#خوب مي شود.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي اين جملات را مي خواند و مي گفت: من هم خيلي به اينجا#وابسته شده ام،☀️#نجف همه ي#وجود ما را گرفته است، هيچ مكاني جاي☀️#نجف را براي من نمي گيرد.
💥اين سال آخر هر روز يك⏲#ساعت را به#وادي_السلام مي رفت.نمي دانم در اين يك⏲#ساعت چه مي كرد، اما هر چه بود #حال_عجيب_معنوي براي او ايجاد مي كرد. اين را هم از#استاد_معنوي خودش#مرحوم_آيت_الله_كشميري(ره)و#آقا_سيد_علي_قاضي(ره) فراگرفته بود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_هفتم
🍀معلم نمونه(۲) ۶۹
✔عباس هادي
💚اخلاق و تدریس تعریف کردنی ابراهیم❤️
🍀تدريس عربي ابراهيم زياد طولاني نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمائي نرفت! حتي نمي گفت که چرا به آن مدرسه نمي رود!
🍀يک روز مدير مدرسه راهنمائي پيش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادرآقاي هادي هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چي شده؟!
🍀کمي مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول مي داد به يکي از شاگردها تا هر روز زنگ اول براي کلاس نان و پنير بگيرد!
🍀آقاي هادي نظرش اين بود که اينها بچه هاي منطقه محروم هســتند. اکثرًا سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس را نمي فهمد.
🍀مدير ادامه داد: من با آقاي هادي برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ريختي، در صورتي که هيچ مشکلي براي نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعد
هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداري اينجا از اين کارها را بکني.
🍀آقاي هادي از پيش ما رفت. بقيه ساعتهايش را در مدرسه ديگري پرکرد. حالا همه بچه ها و اوليا از من خواستند که ايشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدريس ايشان تعريف مي کنند.
🍀ايشان در همين مدت كم، براي بسياري از دانش آموزان بي بضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بود که حتي من هم خبر نداشتم.
🍀با ابراهيم صحبت کردم. حرفهاي مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايدهاي نداشت. وقتش را جاي ديگري پر کرده بود.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
تنها گریه کن 37.mp3
6.8M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #تنها_گریه_کن
📌#قسمت_سی_و_هفتم
📍فصل دهم ص ۲۳۳
🍂یاد در دل
🍂داغ جوان
🍂خلوت و سحر
🍂توسل
🍂بوی محرم
🍂شکسته بند
🍂زمین گیر شدن مادر
🍂دلبسته روضه
🍂در حسرت روضه
🍂مسجدی با بوی محمد
📝 کتاب تنها گریه کن نوشته اکرم اسلامی، روایت زندگی اشرف السادات منتظری مادر#شهید_محمد_معماریان
🔸️#فانوس
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
Salam Bar Ebrahim37.mp3
6.1M
#کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #سلام_بر_ابراهیم
🌷#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
🌷#شهید_ابراهیم_هادی
🍂#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
🍂#قسمت_سی_و_هفتم
💚حضور ص۲۲۵❤️
💚دعا برای دختر باحجاب ص۲۲۶❤️
💚رفاقت دو طرفه ص۲۲۷❤️
🍂من در زندگي مشكل سختي داشتم، چند روز پيش وقتي شما مشغول ترسيم عكس بوديد از اينجا رد شدم، با خودم گفتم: خدايا اگر اين شهدا پيش تو مقامي دارند به حق اين شهيد مشكل من را حل كن.
🍂بعد گفتم: من هم قول مي دهم نمازهايم را اول وقت بخوانم، سپس براي اين شــهيد كه اسمش را نمي دانستم#فاتحه خواندم. باور كنيد خيلي سريع مشكل من برطرف شد! حالا آمدم از ايشان تشكر كنم.
🍂اينها خيلي پيش خدا مقام دارند. ما هنوز اينها را نشناخته ايم! كوچكترين كاري كه برايشان انجام دهي، خداوند چند برابرش را برمي گرداند...
💢چند شب قبل، دخترم در خواب اين شهيد را مي بينه!#شهيد_هادي به دخترم مي گويد: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام مي كني من جوابت رو مي دم! براي تو هم دعا مي كنم كه با اين سن كم، اينقدر#حجابت را خوب رعايت مي كني.
📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت.
🔸️#فانوس
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_هفتم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💢او(اسیر عراقی)محل دقيق توپها، تانكها و خودروهاي زرهپوش را به ما گفت و محل سنگرهاي تيربار، استراق سمع، فرماندهي، مهمات، استراحت،
مواضع خمپاره و مسيرهاي ميدان مين، معبرهاي موجود و... را براي ما بيان كرد.
🔹️او موارد جزئي ديگري مثل ساعات تعويض نگهباني، تعداد افراد در آن نقطه، نوع سلاحهاي موجود، فاصله تا يگان بعدي، سامانة ارتباطي و رمزهاي قراردادي، ساعات تقسيم غذا و... را نيز براي ما مشخص كرد. پس از تجزيه و تحليل اطلاعات، گفته هاي او را با استناد به ديده بانيها و اخبار به دست آمده، روي نمونك پياده كرديم.
🔸️اسیر عراقي با ما خوب همكاري كرد و اطلاعاتي كه به ما داد، كمك شاياني به نيروهاي ما مي كرد. ما هم با او رفتاري انسان دوستانه داشتيم و او را برادر ديني خود ميدانستيم؛ تا جايي كه ارتباطي عاطفي بين ما شكل گرفت. هنگامي كه در حال انتقال او به پشت جبهه بودند، با چشماني اشك آلود دست نوشته اي به من داد. او ضمن تشكر از ميهمان نوازي و اعتماد ما، خواهش كرده بود سلامتي اش را به هر نحو ممكن به خانواده اش كه نشاني آنان را نوشته بود، اطلاع دهم. با وي خداحافظي كردم و ديگر هيچ وقت او را نديدم.
🔹️عمليات ما بايد چند روز ديگر به تعويق مي افتاد؛ چون عراقي ها خوب مي دانستند كه سرباز اسيرشان تخلية اطلاعاتي شده و به طور قطع تغييراتي را
در سامانة دفاعي خود انجام مي دادند كه اين موضوع بسيار عادي بود. در فرصت به دست آمده طرحهاي عملياتي آماده شد. دستورالعمل عمليات ارسال شد و منطقه براي يگانهاي تكاور و فرماندهان به خوبي تفهيم گرديد.
💥در فرصت باقيمانده، آموزشهاي پيشرفتة تكاوري و ورزشهاي رزمي ادامه پيدا كرد. همگي آمادة دستور عبور از خط و حمله به ارتفاع عظيم و خطرناك تپة آنتن بوديم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯