#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_هفتاد_و_سه
✏مزار يادبود ص ۲۳۵
✔خواهر شهيد
💚لیاقت شهادت❤️
✏بعد از ابراهيم حال و روز خودم را نمي فهميدم. ابراهيم همه زندگي من بود. خيلي به او دلبسته بوديم. او نه تنها يک برادر، که مربي ما نيز بود. بارهــا با من در مورد#حجــاب صحبت مي کرد و مي گفــت: چادر يادگار حضرت زهرا(س) اســت، ايمان يک زن، وقتي کامل مي شود که#حجاب را کامل رعايت کند و...
✏وقتي مي خواستيم از خانه بيرون برويم يا به مهماني دعوت داشتيم، به ما در مورد نحوه برخورد با نامحرم توصيه مي کرد و...
✏اما هيچ گاه امر و نهي نمي کرد ابراهيم#اصول_تربيتي را در نصيحت کردن رعايت مي نمود.در مورد نماز هم بارها ديده بودم که با شوخي و خنده، ما را براي#نماز_صبح صدا مي زد و مي گفت: »#نماز، فقط#اول_وقت و#جماعت«
🍁@shahidabad313
✏هميشــه به دوستانش در مورد#اذان گفتن#نصيحت مي کرد. مي گفت: هرجا هستيد تا صداي#اذان را شنيديد، حتي اگر سوار موتور هستيد توقف کنيد و با صداي بلند، پروردگار را صدا کنيد و#اذان بگوئيد.
✏زماني که ابراهيم مجروح بود و به خانه آمد از يک طرف ناراحت بوديم و از يک طرف خوشحال!ناراحت براي زخمي شدن و خوشحال که بيشتر مي توانستيم او را ببينيم.
✏خــوب به ياد دارم که دوســتانش به ديدنش آمدند. ابراهيم هم شــروع به خواندن اشعاري کرد که فکر کنم خودش سروده بود:
⚡اگر عالم همه با ما ســتيزند اگر با تيغ، خونم را بريزند
⚡اگر شــويند با خون پيکرم را اگر گيرند از پيکر سرم را
⚡اگر با آتش و خون خو بگيرم زخط سرخ رهبر بر نگردم
🍁@pmsh313
✏بارها شنيده بودم كه ابراهيم، از اين حرف که برخي مي گفتند: فقط مي ريم جبهه براي شهيد شدن و... اصلا ً خوشش نمي آمد! به دوستانش مي گفت: هميشه بگيد ما تا لحظه آخر، تا جائي که نفس داريم
براي اسلام و انقلاب#خدمت مي کنيم، اگر خدا خواست و نمره ما بيست شد آن وقت شهيد شويم.
✏ولي تا اون لحظه اي که نيرو داريم بايد براي اسلام#مبارزه کنيم. مي گفــت بايد اين قدر با اين بدن کار کنيم، اين قدر در راه خدا فعاليت کنيم که وقتي خودش صلاح ديد، پاي کارنامه ما را امضا کند و شهيد شويم.
✏اما ممکن هم هســت که#لياقت شهيد شدن، با رفتار يا کردار بد از ما گرفته شود...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛