eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💚ديدگاهش دنيوي نبود❤️ 🍃 ✨ ✔️راوی:خانواده شهید 🌟خواهرش مي گفت: گاهي از☀️ زنگ می زد مي گفت به چيزي نياز پيدا کرده، ما سريعاً برايش تهيه مي کردم و مي فرستاديم. که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها کند! 🌷@shahidabad313 🍭مي گفت: آنقدر در☀️ چيزهاي شيرين خورده ام كه الآن دوست دارم چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردني هاي ترش برايش به☀️ مي فرستادم. ⚘@pmsh313 ⚡آخرين باري که به آمد، و تقريباً آبان ماه سال 1393 بود. رفتار و اخلاق🌷 خيلي تغيير كرده بود. احساس مي كرديم خيلي بزرگتر شده. 🌷@shahidabad313 ⚡آن دفعه با مقدار زيادي نقد آمده بود! هر روز از بيرون مي رفت و شبها بر مي گشت.بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي بود. طراحي، تهيه ي و و ... از كارهاي او بود. ⚘@pmsh313 ⚡مقدار زيادي پارچه ي زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها را بريديم.پارچه ِ ها باريك باريك شد.🌷 اسامي☀️(علیها السلام) را رويشان چاپ کرد و از آن ها سربندهاي قشنگي درآورد. همه ي آن سربندها را با خودش به☀️ برد. 🌷@shahidabad313 ⚡در آخرين حضورش در، حدود هشتاد نفر از بچه هاي کانون🕌 به رفتند.در آن سفر🌷 هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين آخرين خاطره ي رفقاي مسجدي با🌷 رقم زده شد.🌷 وقتي در☀️ مشغول و بود، مانند ديگر اين توانايي را در خودش ديد که تشکيل دهد و مسئوليت خانواده ي جديدي را به دوش بگيرد. ⚘@pmsh313 ⭐به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبي سراغ دارند به او معرفي کنند.🌷 هم مثل همه ملاک هايي براي در ذهنش داشت.ملاک هاي او بر خلاف برخي، ملاک هاي خاص و خدايي بود. ديدگاهش دنيوي نبود. او به فراتر از اين چيزها مي انديشيد. 🌷@shahidabad313 🌷 دلش مي خواست همسرش داشته باشد. مي گفت دوست ندارم همسرم به شبکه هاي اجتماعي و تلويزيون و... داشته باشد.🌷 اخبار را پيگيري مي كرد، اما به راديو و تلويزيون و نداشت.وقتش را پاي سريال ها و فيلم ها نمي كرد. مي گفت خيلي از اين برنامه ها وقت را مي دهد. ⚘@pmsh313 💢از نظر او بدون اين ها زيباتر بود. چند جايي هم در☀️ براي رفته بود اما...بار آخر با پدرش كرد و گفت: بايد با من به☀️ بياييد. من رفته ام و از من خواسته اند با خانواده ات به بيا. 🌷@shahidabad313 📌روزهاي آخر كارهاي خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران براي خريد. چندين هزار و هم طراحي و چاپ کرد و با خودش برد.خواهرش مي گفت: آخرين بار وقتي🌷 به☀️ رفت، يک با دست خط کاملاً معمولي که پاک نويس هم نشده بود داخل پيدا كرديم. ⭐در آنجا نوشته بود: حجاب هاي امروزي بوي☀️ (علیها السلام) نمي دهد حجابتان را زهرايي کنيد.پيرو خط باشيد. اگر دنبال اين باشيد، به آن چيزي که مي خواهيد مي رسيد همان طور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⏺شروع جنگ ص ۷۹ ✔تقي مسگرها 💚سربازان غیرتی و با روحیه❤️ ⏺...حركــت كرديم و رفتيم داخل شــهر، در يك جاي امن ماشــين را پارك كرديم قاسم، همان جا دو ركعت نماز خواند! ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرســيد: قاســم، اين نماز چي بود؟! 🍁@shahidabad313 ⏺قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردســتان هميشــه از خدا ميخواســتم كه وقتي با دشــمنان اسلام و انقلاب مي جنگم اسير يا معلول نشــم. ⏺اما اين دفعه از خدا خواستم كه رو نصيبم كنه! ديگه تحمل دنيا رو ندارم! ⏺ابراهيــم خيلي دقيق به حرفهاي او گــوش مي كرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را مي شناخت. خيلي خوشحال شد. ⏺بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد وگفت: دو گردان سرباز آن طرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر. 🍁@pmsh313 ⏺با هم رفتيم. آنجا پر از ســرباز بود. همه مســلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلا آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند. ⏺قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند.آخر صحبتها هم گفتند: هر كي مَرده و غيرت داره و نميخواد دست اين بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد. 🍁@shahidabad313 ⏺سخنان آنها باعث شد كه تقريبًا همه سربازها حركت كردند. قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي.چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. ⏺قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند. با شــليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشــت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند... 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️برافروخته شدن شعله هاي جنگ توسط عراق 💥صداي بيسيم ها لحظه اي قطع نميشد. از طرفي يك لشكر كماندويي عراق در حال عبور از خط مقدم بود. بدون شك با آن نيروي كم و كمبود مهمات، نمي توانستيم زياد كنيم. از اتاق عمليات با قرارگاه لشكر تماس مي گرفتيم؛ ولي ارتباط قطع بود. در تماس با يگانهاي همجوار نيز همين مشكل را داشتيم؛ اگر چه وضع آنان از ما بهتر نبود. 🔹️هيچكس احساس گرسنگي و تشنگي نميكرد. فرماندهي تيپ يكم سردرگم بود و نميدانست چه تصميمي بگيرد؛ آيا دستور ادامة درگيري و نابود كردن نيروهاي متخاصم را بدهد، يا اينكه برابر دستورات صادره، از مقاومت دست بكشد تا عراقي ها هر چه بيشتر خاكمان را اشغال كنند. لحظات عجيبي بود.پس از تلاش بسيار، متخصصان مخابرات با دستگاههاي پيشرفته با قرارگاه عملياتي غرب تماس گرفتند و گفتند: ـ نيروهاي عراق از جاده هاي مختلف وارد خاك ايران شده اند. تعداد زيادي از واحدهاي خودي عقب نشيني كرده اند و يا در اثر مقاومت، از هم پاشيده شده اند، تكليف چيست؟ ـ هرچه خود ميدانيد انجام دهيد. ما بسيار متأسفيم كه نميتوانيم شما را همراهي كنيم؛ چون ما در حال از بين بردن اسناد و مدارك تأسيسات قرارگاه هستيم. موفق باشيد. 🔹️احساسي غم انگيز همه جا را فرا گرفت. از طرفي، فرماندهان بسيار ناراحت بودند و نمي توانستند ادامة وضع موجود را تحمل كنند. با اين اوصاف، همگي فرماندة تيپ را متقاعد كرديم كه ما رزمندگان هشت سال جنگ هستيم و بارها اين موارد را تجربه كرده ايم و چندين بار نيز دشمن را به عقب رانده ايم. ما با افرادي كه در اختيار داريم، نبرد را آغاز ميكنيم تا دشمن بيشتر از اين نتواند وارد خاك مان شود. 🔸️فرماندة تيپ در يك لحظه از جا برخاست و با چشماني اشك آلود، دست يك درجه دار دستة شناسايي را بوسيد و با سايرين نيز روبوسي كرد و گفت: «من توي اين مسئله مانده بودم. شماها قلبم رو روشن كردين. پس ما هم تا اطلاع ثانوي و برابر وظيفة ذاتي، نه برابر دستور، در دسته هاي كوچك چريكي با هر امكاناتي كه داريم، دشمن رو زمين گير مي كنيم و به خاطر آشنا نبودن دشمن به منطقة خودمون، هرچي ميتونيم از اونا تلفات ميگيريم. عواقب اين كار رو هم هرچي باشه، مي پذيرم؛ 🔹️پس خيلي سريع با همكاري هم طرح ريزي كنين و به مواضع خودتون برگردين». در هر واحد نظامي ارتش، طرح هايي مانند ضدچريك، پدافند عامل و غيرعامل، پدافند ضدشيمايي، عمليات چريكي و... را حتي در زمان صلح پيش بيني ميكنند تا در هنگام نياز خيلي سريع عملياتي شوند. بر اين اساس، ما هم اين طرح ها را پيش از اين نوشته و سازماندهي كرده بوديم؛بنابراين، طرحها بر روي ماكت منطقه توجيه و مسئوليت و مواضع هر فرمانده مشخص شد. قرار شد گروهي در مواضع خود بمانند و گروهي نيز مواضع خود را ترك و به محل هاي جديد بروند. عده اي نيز عقب روي مي كردند تا دشمن را به كمين گاه بكشانند. ستون زرهي عراقي ها به زمين هاي باز رسيده بود و در اثر مقاومت هاي ضعيف، اقدام به آرايش باز كرده و مشغول پيشروي بودند. 🔸️به دليل كمبود مهمات، هر كس هرآنچه كه مي توانست، براي درگيري و دفاع از خود برداشت. صداي گلوله ها و تركش خمپاره ها لحظه اي خاموش نمي شد و تانكهاي عراقي پي درپي اقدام به شليك ميكردند. جاده هاي نظامي ما بسيار ناامن شده بود و هيچ خودرويي در آنها حركت نمي كرد. هر چند دقيقه نيز جنگنده هاي عراق اقدام به حملة هوايي ميكردند. يگانهاي تكور ما توانستند در اولين ساعت نبرد، دشمن را زمين گير كرده، تعداد بسياري از زره پوشها و تانكهاي عراقي را شكار كنند... 💥دود از همه جا به هوا برمي خاست.به دليل نبود امكانات پزشكي و خودرويي، رزمندگان مجروح و شهيد در همانجا مي ماندند؛ چون عمليات چريكي بود و جابه جايي و تحرك، لازمة رزم بود.درگيري فقط در مقابل لشكر58 ذوالفقار ادامه داشت و ساير يگانهاي همجوار، يا در اثر فشار عراقي ها و يا براساس دستور، عقب نشيني مي كردند. 🔹️دشمن قصد داشت ما را دور بزند. بالگردهاي توپدار از ارتفاع بسيار بالا به سوي ما تيراندازي مي كردند و سعي داشتند به وسيلة بالگرد، نيروهايشان را در پشت نيروهاي ما پياده كنند؛ اما شليك بي امان پدافند هوايي، اجازة اين كار را به آنان نمي داد. جنگي خونين و باور نكردني كه تا آن روز در هيچ عملياتي نديده بوديم، ادامه داشت. جنگ تن به تن، سوراخ كردن شكم ها، بريدن گلوها و سرها، نشان از ارادة هر طرف براي برتري داشت... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯