eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BK-vLdwjFq0 خاطره:دعای کمیل دراوج درد ترکش بخشی از استخوان بازو وکتفش را برده بود. عمل سختی بود، باید بخشی از استخوان پا را به کتف پیوند میزدیم. مهدی بیهوش بود اما لب هایش به هم میخورد گفتم شاید از درد هذیان میگوید، گوشم را نزدیک بردم دیدم  واضح دعای کمیل میخواند! شهید مهدی ظل انوار  تولد: 6/6/1336- شیراز سمت: فرمانده ستاد قرارگاه فجر و لشکر ۱۹ فجر شهادت: 19/10/1365- شلمچه – عملیات کربلای 5 یکی درزیر کامنتها ی این مطلب از شهیدنوشته بود: جریان عمل پای شهید ظل انوار و دعای کمیل خوندن ایشون درحال بیهوشی منو خیلی به سمت دعای کمیل کشوند و خیلی ایشونو دوست دارم. و تقریبا ماهی یکدفعه میام سرمزار ایشون. 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BOh_zx0B_yh 🍃 مدیون ملت وخدمت به انها 🍃 متن خاطره: مسئولینِ روزنامه ی گاردین شنیده بودند که یک دانشجویِ ایرانی توی دانشگاه تورنتویِ کانادا با معدل بالایی رتبه‌ی اول رو به دست آورده. اومدند باهاش مصاحبه‌کردند و مشروح صحبت‌هاش رو با عکسش توی روزنامه چاپ‌کردند. ازش تقاضای اقامت درکانادا شده بود و بهش پیشنهادِ حقوقِ بالا دادند. اما حسن‌گفته بود: باید به ایران برگردم و به ملّتم خدمت کنم ، من مدیون آنها هستم.... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید حسن آقاسی‌زاده 📚 منبع:کتاب شهاب ، صفحه ۶۰ 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BUzwvsNh0n4 خاکریز خاطرات ۲۰ ✍ این دقت‌ها شهادت را رقم می‌زند : هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه با بستنِ مغازه پدر,همراه او راهی مسجد می شدند.می‌گفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همه‌ی کارها رو می‌کنم ، اینطوری پولی‌که در میارین دیگه شبهه‌ای نداره وآدم رو به یه جایی می‌رسونه.... 🌷خاطره ای از زندگی شهید عطاءالله اکبری 📚منبع:کتاب سیره‌ دریادلان 2 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BVZd28wBynH متن خاکریز خاطرات 31 ✍ برخوردِ عجیبِ شهید زین‌الدین با عکس دخترش، که نشان از اوجِ تکلیف گراییِ او دارد : نزدیکِ عملیات بود. می‌دونستم مهدی زین‌الدین دختردار شده. یه روز دیدم سرِ پاکت از جیبش‌زده بیرون. پرسیدم: این چیه؟ گفت: عکس دخترمه...گفتم: بده ببینم عکسش رو گفت: هنوز خودم ندیدمش... پرسیدم: چرا؟!!! گفت: الان وقتِ عملیاته ، می‌ترسم مِهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه برا بعد از عملیات... 🌷خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مهدی‌ زین‌الدین 📚منبع: یادگاران۱۰ «کتاب شهید زین‌الدین» صفحه ۶۵ 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BUta-X_B62h خاکریز خاطرات ۱۸ ✍ روش جالبِ شهید میثمی در امر به معروف کردن عبدالله باز هم انگشترش رو بخشیده بود. ازش پرسیدم: این یکی رو به کی دادی؟ گفت: یه بنده خدا انگشترِ طلا دستش بود، و نمی‌دونست طلا برای مرد حرامه. وقتی انگشترِ طلا رو از دستش در آورد، انگشترِ خودم رو بهش دادم... 🌷 خاطره‌ای از روحانی شهید عبدالله میثمی 📚یادگاران یادگاران۵ « کتاب شهید میثمی» ، صفحه ۷۵ 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BVRglIRBXQ3 ☀تحصیل علم وعبادت _خاطره: نمی‌دونستم هر وقت می‌خواد بره مدرسه ، وضو می‌گیره . چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه... بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو می‌گیری؟ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه ، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه... 🌷خاطره ای از زندگی نوجوان شهید رضا عامری 📚منبع: کتاب دوران طلائی ، صفحه ۵۴ 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BRTq6YrBrHX ☀عاشق قرآن نوجوان که بود ، ساواک دستگیرش کرد. رفتم ملاقاتش و دیدم اوضاعِ زندان اصلاً خوب نیست. اتاقهای زندان بسیار کوچک و قدیمی و کاملاً غیر بهداشتی بود. به سید حسین‌گفتم: چه چیزی لازم داری تا برات بیارم؟ گفت: فقط یه جلد قرآن برام بیارین.... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید سید محمد حسین علم الهدی 📚منبع: کتاب لحظه های آشنا ، صفحه ۱۱ 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BOnMcJchPOm ☀ خدمت به مردم مشخصات: شهید دکتر محمد علی فیاض بخش وزیر مشاور و سرپرست بهزیستی در دولت شهید رجایی تولد: ۱۳۱۶ در تهران شهادت: هفتم تیرماه ۱۳۶۰ در انفجار دفتر حزب جمهوری. : خونه‌مون شمال تهران بود ، اما محمدعلی مطبِش رو در جنوبی‌ترین نقطۀ تهران بازکرد ، تا در هوای محرومین تنفس‌کنه و همدمشون باشه. ایشون متخصص‌جراحی بود ، اما به اندازۀ پزشک عمومی ویزیت می‌گرفت. توی مطبش روی مقوا نوشته بود: حداکثر ویزیت 300 ریال! اما شما نسبت به توان‌تون می تونین پرداخت کنین... صبح تا شب خودش رو وقف مردم می‌کرد. گاهی شبها تلفن رو قطع می‌کردم تا استراحت کنه ، اما وقتی باخبر میشد بشدت گلایه می‌کرد و می‌گفت: من قسم‌خوردم در خدمت مردم باشم ، و وقتِ قسم خوردن، ساعتی رو برای اینکار تعیین نکردم... 📚منبع: فیاض‌بخش 📚منبع: سررسید یاران ناب 1389 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BTZYL_hBspL ✍ غذایِ روحِ یک مهندسِ شهید وقتی صدای اذان رو می‌شنید ، دست از غذا خوردن می‌کشید و می‌رفت نماز بخونه. بهش اصرار می‌کردیم و می‌گفتیم: غذات سرد میشه ، تمومش کن ، بعد برو نمازت رو بخون.اما محمود می‌گفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود شهبازی 📚منبع: کتاب محراب عشق ، صفحه 35 📢 شهید 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BSowILgh30q ✍ شهید چمران ودقت تربیتی اموزشی : ماهی یکبار بچه‌های مدرسۀ جبل عامل رو جمع می‌کرد ، می رفتند و زباله‌های شهر رو جمع‌‌آوری می‌کردند. می‌گفت: با اینکار هم شهر تمیز میشه و هم غرور بچه‌ها می‌ریزه... 🌷 خاطره ای از سردار شهید دکتر مصطفی چمران 📚 منبع: مجموعه یادگاران، جلد یک « کتاب شهید چمران» ، صفحه 22 شهید 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BU9lP0WBuRm ✍ برخوردِ جالبِ یک شهید با پیامِ نوروزی امام خمینی ره آیا ماهم نسبت به فرامین امام کنونی, امام خامنه ای ,این چنینیم؟ متن خاکریز خاطرات ۲۳ : سال 1359 امام خمینی تویِ پیامِ نوروزی به مردم فرمودند: عیدتون رو با جنگ‌زدگان تقسیم کنید. رضا با شنیدنِ پیامِ امام خمینی رفت و کفشی که برا عید خریده بود رو داد به ستادِ کمک به جنگ‌زده‌ها... بعد به پدرش گفت: من همین کفش‌های کهنه‌ای که دارم برام کافیه ؛ مهم اینه که حرفِ امام خمینی اجرا بشه... 🌷خاطره‌ای از زندگی شهید سید رضا حجازی 📚منبع: کتاب سیرت شهیدان ، صفحه 51 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BS1my6_h8jo ✍ درس زندگی ازشهید صیاد : طلبه‌های شیراز اومدند نزد آیت‌الله بهاءالدینی و از ایشون درسِ اخلاق خواستند. این عارفِ بزرگ بهشون فرمود: بروید از صیاد شیرازی درسِ زندگی بگیرید ، اگر صیادشیرازی شدید، هم دنیا دارید و هم آخرت... . 🌷 خاطره‌ای از زندگی امیرسپهبد علی صیادشیرازی 📚منبع: کتاب امیر دلاور ، صفحه 69 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BYKzhvdHFYQ ✍امام صدر و درس حیا خانمي ميخواست با امام موسي صدر دست بده ايشون إبا كرد، خانم گفت مي ترسي نجست كنم، صدر گفت بلكه من ميخوام پاكي شما حفظ بشه. 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BU_-OALBXCk ✍ اینگونه بودند که لایقِ شهادت شدند متن خاکریز خاطرات ۲۴ ✍ : روزِ اولِ عید نوروز غلامحسین هزار تومان عیدی جمع کرد. قرار بود من و خواهرم هر کدوم برا خودمون چیزی بخریم. برا همین به غلامحسین گفتیم: تو با عیدی‌ات چی می خواهی بگیری؟ گفت: من هیچ چیز برا خودم نمی خوام بگیرم ، پولِ عیدی‌ام رو می‌خوام بدم به یک مستضعف تا برا بچه‌هاش کفش و لباس نو بخره و از بچه هاش خجالت نکشه... این حرفِ غلامحسین چنان من رو لرزاند ، که پول های خودم رو بهش دادم تا به فقرا کمک کنه... 🌷خاطره‌ای از زندگی شهید غلامحسین تیمورزاده حصاری 📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران استان‌های خراسان 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 https://www.instagram.com/p/BS4IRq4hcCY ☀زندگی با طعم قران ✍ محمدعلی صبح‌ ها بعد از نماز ,قرآن می‌خواند...اگه دخترمون بیدار بود، می‌گرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش می‌نشست و می‌گفت: اینـجا قـرآن می‌خوانم ، می‌خواهم چشم و گوشِ بچه ‌ام از الان به این چیزها عادت کنه... 🌷خاطره‌ای از زندگی شهید دکتر محمد علی رهنمون 📚منبع: یادگاران16 «کتاب رهنمون» ، صفحه 90 #تربیت_فرزند 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313
🌷 روایتگری شهدا ,بیان معنوی تلگرام 🌷 ✍شهید بی سر ✅ هم مداح بود هم شاعر اهل بیت ع 🔺 می گفت: من شرمنده م که با سر وارد محشر بشم و اربابم بی سر وارد بشه. بعد شهادت، وصیت نامه اش را آوردند. 🔻 نوشته بود قبرم را توی کتاب خانه مسجد المهدی کنده ام . سراغ قبر که رفتند دیدند به هیکل شیر علی کوچک است. گفتند حتما سری دارد . وقتی جنازه اش آمد ، قبر اندازه ی اندازه بود. اندازه ی تن بی سرش. 🎙 راوی : https://www.instagram.com/p/BaDs8QFlhFL منبع: خط عاشقی 1، خاطرات عشق شهدا به امام حسین و روضه های کربلا، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران. 💠💠💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💠💠💠 ☀ مجنون۳۱۳ @majnon313