💢#قصه_های_سرباز_قاسم(۶)
📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم
🔸️مادر
✍با راه افتادن کار کردن من هم شروع شد دنبال مادرم راه میافتادم با پای برهنه یا با کفشهای لاستیکی که مادرم از پیله ورهای دوره گرد با دادن مقداری کُرک یا پشم میخرید مثل جوجه اردکی دنبال او میرفتم در روز چند بار زمین میخوردم یا خار در پاها و دست هایم فرو می رفت پیوسته از سر پنجه های پایم خون می چکید و مادر آرام آرام با سوزن خیاطی خارها را از پایم در می آورد و با(اشتُرک)محل زخم ها را مرهم می گذاشت.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم(آخر ):شهادت
🔸صفحه: ۱۸۲
🔻قسمت دویست و هشتم: هزار و دوازدهمین شهید
✍آمده بود گلزار شهدا.
جلو رفتم و همراهش شدم.
گفتم این گلزار هزار و یازده شهید دارد.
سردار سلیمانی گفت:ان شااءالله هزار و دوازدهمین شهید کرمان من باشم.
🗣محمدرضا حسنی سعدی، دوست و همرزم شهید
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
بـی اخــتـیــار
داده ام اختیارِ دلم را به دست تو ...
به گمانم #عشق همین احساسِ جبر است،
جبرِ در دوست داشتن تو !
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید عمار موسوی:
اسلام و انقلاب باید به دست آقا امام زمان (عج) برسد. برای رسیدن به این مقصد، باید از تمام خطرها و موانع عبور کرد، هر چند در این راه ممکن است خون جوانانی ریخته شود و جان عزیزانی نثار گردد و سهم کوچکی از این جهاد هم نصیب ما بشود. همسر مهربانم! همیشه پشت سر رهبر قدم بردارید، چون سخنان رهبر بدون تردید حق است، پس بعد از من، همه هم و غم شما ولایت باشد. به دخترم بگویید همواره در خط رهبری باشد و هیچگاه پشت ولایت را خالی نکند.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 لوح | شهید حاج قاسم سلیمانی: "جمهوری اسلامی حرم است"
🇮🇷 به مناسبت ۱۲ فروردین ماه، روز جمهوری اسلامی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
با خبر باش که در حسرت دیدار توام
گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✍شهید سپهبدحاج قاسم سلیمانی:
اینکه گفته میشود الاعمال بالنیّات، نیت انسان هم برشی از تعلقات است،
تعلقات اثر اساسی را در اراده ،
اقدام و عمل انسان در حرکتش دارد.
اگر انسان، تعلقش به شهادت بود، در وقت خطر و در وقت پیروزی، همان حالی را دارد که در وقت شکست دارد، هیچ اثری بر او نمیگذارد.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
جزء ۱۰ قرآن.mp3
3.74M
✾طرح تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے✾
#تحدیر (تندخوانے) جزء دهم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
زمان : 35دقیقہ
✨ڪلام حق امروز هدیه به روح✨
✾شهید، #علی_یزدانی✾
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۸۶)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و هشتاد و ششم:توطئه گروگانگیری
🍂روزانه بین دو تا سه هزار نفر آزاد میشدن و هر روز از تعداد اسرا تو عراق کم میشد. بچههای اردوگاه تکریت ۱۱ که همرزمهای ما بودن دو هفته قبلش آزاد شده و برگشته بودن به ایران. حتی اسرای دو سال آخر جنگ که دو سال بعد از ما اسیر شده بودن دسته دسته آزاد میشدن و خبری از ثبت نام و آزادی ما نبود. روزهای پایانی نوبت به اردوگاه ۱۸ بعقوبه رسید به عنوان آخرین اردوگاه رسید. از سوله ها شروع کردن و دسته دسته جلو چشمان ما میرفتن و ما فقط نظارهگر بودیم.
🔹️گر چه ما از آزادی برادرامون خوشحال بودیم و اصلاً برامون مهم نبود اونها زودتر آزاد بشن یا ما ، اما شواهد و قرائن از توطئهای خطرناک حکایت می کرد که برای ما چیده بودن.
⚡شایعه ای به سرعت توی اردوگاه پیچید و اون این بود که بعثیها تصمیم گرفتن ما رو به عنوان گروگان نگه دارن و بجای ما تعدادی از پناهندهها و منافقین رو بفرستن و حتی بعضی مدعی بودن که پناهندهها و منافقین رو تو اتوبوس هایی که قرار بود ما رو با خودش به ایران ببره مشاهده کردن. واقع قضیه هم همین بود که اردوگاه ۶۰۰ نفره ما تماما تبعیدی از اردوگاهای مختلف عراق بود که جاسوسها تکتک این اسامی رو به عنوان روحانی، پاسدار، فرمانده و سردسته خلافکارها به بعثیها داده بودن و قضیه تبعید و جداکردن این تعداد از بین هزاران نفر بی دلیل نبود.
🔸️با قوت گرفتن شایعه و خالی شدن اردوگاه بعقوبه و آزاد شدن اکثر اسرای اون و نبودن نام و نشانی از اومدن صلیب و ثبت نام ما، موجی از نگرانی و اضطراب اردوگاه کوچیک ما رو فرا گرفت و خون همه بجوش اومده بود. اتوبوسها اومده بودن ولی خبری از صلیب سرخ نبود. جای درنگ نبود باید کاری میکردیم. از اونجایی که عادت کرده بودیم به کار شورایی و تو اینجور مواقع عقلمون رو روی هم میریختیم و تصمیم میگرفتیم، خیلی سریع همه رفتیم داخل آسایشگاها و شروع کردیم به شور و مشورت.
📌نظر اکثریت بر این قرار گرفت که حالت هجومی به خودمون بگیریم و#شورش کنیم. همه، هم قسم شدیم یا همه ما رو به رگبار میبندن و همینجا به🌷#شهادت میرسیم و یا مجبورشون میکنیم که صلیب سرخ رو خبر کنن و ما رو هم مانند بقیه اسرا آزاد کنن...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 بدون تعارف با مادری که ۵ شهید تقدیم انقلاب کرد.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔍دعاها و مناجات های منتخب(۹)
💠 جرعهای عاشقانه ...
❤️ الهی، تو نیکوکاری و ما گناهکارانیم، به زیبایی آنچه نزد توست از زشتی آنچه پیش من است، درگذر
📖 فرازی از دعای ابوحمزهثمالی
★ــــــ★ــــــ★ــــــ★
#حدیث_گرافی
#ابوحمزه_ثمالی
#ماه_مبارک_رمضان
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌍#کهکشانیها
📌آفتابه مهاجم 😁
🔸 بین تانکر آب تا سرویس بهداشتی صحرایی فاصله بود. هربار که آفتابه رو پُر میکردن و میدوییدن، صدای سوت میپیچید توی لوله آفتابه!
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
34.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷حقیقتاً شهدا برا خدا ناز میکردن...
💢یکتا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢#قصه_های_سرباز_قاسم(۷)
📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم
🔸️سفارش مادر
✍اصرار زیاد کردم،با احمد و تاجعلی که مثل سه برادر بودیم با هم قرار گذاشتیم راهی شهر شدیم با اتوبوس مهدی پور در حالی که یک لحاف یک سارُق نان و پنج تومان پول داشتم مادرم مرا همراه یکی از اقواممان کرد به او سفارش مرا خیلی نمود.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ نمایی از منطقه یادمان شهدای اروند
🔹️#راهیان_نور
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم (آخر):شهادت
🔸صفحه: ۱۸۲
🔻قسمت دویست و نهم: چرا عکس من نیست
✍رهبر معظم انقلاب اسلامی مدتی بود که او را از سفر به عراق منع کرده بود.
این اواخر خودش با التماس از آقا مجوز گرفت و دوباره سفرهایش به عراق را شروع کرد،چون بدون اجازه آقا آب نمی خورد.
یک بار به آقا گفته بود در منطقه هرجا که می روم پهبادهای امریکایی دنبالم می آیند.
در سفر آخر قرار بود همراهش باشم.
-نذری دارم و می خوام به کربلا و نجف برم،اگه ممکنه منو باخودت ببر.
+گذرنامه تو آماده کن تا بچه ها بیان و ازت بگیرن.
دیدم خبری نشد.
ظهر روز دوشنبه به او زنگ زدم.
ادامه دارد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯