eitaa logo
روایتگری شهدا
23.4هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 (۴۳) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊وقتی ورق برگشت ص ۶۸ 🔸️داعش به دروازه هــای اربیل رسیده بود و بیم آن می رفت که شهر عن قریب اشغال شـود. بارزانی می گوید: »من پس از حملۀ داعش با آمریکایی ها، ترکیه، انگلیس، فرانسه و حتی عربستان تماس گرفتم. 🔸️همۀ مقامات این کشورها در جواب گفتند فعلاً هیچ کمکی نمی توانند بکنند.« بارزانی چنین ادامه می دهد: من فــوراً با مقامات ایـرانـی تماس گرفتم و به آنها صریحاً گفتم شهر در حال سقوط است. 🔸️اگر نمی توانید کمکی کنید، ما شهر را تخلیه می کنیم. شمارۀ تماس را به من دادند و گفتند: 🔸️»حاج قاسم نمایندۀ تام االختیار ما در مبارزه با اسـت.« سریع با حاج قاسم تماس گرفتم و اوضـاع را دقیقاً شـر ح دادم. ایـشـان بـه مـن گفت: »مـن فـردا، بعد از، اربیل هستم.« 🔸️به او گفتم: »فردا دیر است. همین حاال بیایید.« گفت: »کا ک مسعود، فقط امشب شهر را نگه دار.« فردا صبح حاج قاسم در بود. من به استقبالش رفتم. حاجی با ۵۰ نفر از نیروهای مخصوصش آمـده بـود. 🔸️آنهـا به سرعت به محل درگیری رفتند و نیروهای پیشمرگ را سازماندهی دوباره کردند. در عرض چند ساعت ورق به نفع ما برگشت. در ضمن کمکهای تسلیحاتی ایران نیز برای ما رسید. 🔸️حاج قاسم چند نفر از نیروهایش را برای در اربیل گذاشت و خودش به کربلا بازگشت. ما بعدها یک فرمانده داعش را اسیر کردیم و از او پرسیدیم 🔸️شما که در حال بودید، چگونه یک باره عقب نشستید؟ این اسیر داعشی به ما گفت: »نفوذیهای ما در اربیل خبر دادند در اربیل است؛ روحیۀ افراد ما به هم ریخت و عقب نشستیم... .« 🌼مسعود بارزانی، رئیس وقت اقلیم کردستان ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۴) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی ‌🖊بزرگی بدون مرز ص ۷۰ 🔹️ خیلی برای حاجی محترم بود. درباره اش می گفت: 🔹️»بزرگی اش وقتی نمایان شد که رفت. آن وقت شما باید می رفتید جنوب لبنان و مـی دیـدیـد. مسیحی ها بــرای کمتر شهیدی در کلیساهای خودشان و مناطق خودشان می آیند مجلس بگیرند. 🔹️تمام مذاهب و ادیانی که در جنوب وجود داشتند، برای شهید شاطری مراسم گرفتند.« 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۵) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊وقتـی شـهید سـلیمانی نتوانسـت مانـع شـهادت فرمانـده گـردان شـود ص ۷۱ 🔹️فرمانده گردانی داشتیم به نام ماشاالله رشیدی. شب عملیات کربلای پنج، او آمد وارد عملیات بشود، اما گردان نرسیده بود. 🔹️نشستیم با هم حرف می زدیم. او قصه ای تعریف کرد. فرمانده گروهانی داشـت به نـام زکــی زاده که دو روز پیش شهید شده بود. 🔹️گفت: »من و زکی زاده با هم عهد بستیم هرکداممان زودتر شهید شد، وارد نشود تا دیگری بیاید. دیشب زکی زاده را خواب دیدم، به من گفت: ’ماشاالله مرا دم در نگه داشتی، چرا نمی آیی؟‘« 🔹️وقتی رشیدی این را گفت، فهمیدم شهید می شود. نگهش داشـتـم، گــردان رفـت و درگیر خط شد و من مجبور شـدم او را بفرستم. بلافاصله شهید شد! 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۶) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊حس سیدحسن نصرالله دربارۀ حاج قاسم ص ۷۲ 🔹️من همیشه حاضر بودم جانم را فدایش کنم. یک روز من مشغول نماز بـودم. بعد از پایان نماز و موقع تعقیبات، ایـن چیزی که می گویم به ذهنم رسید: 🔹️اینکه ملک الموت، البته به فرض، پیش من آمده و می گوید: »دارم به ایران می روم تا جان قاسم سلیمانی را بگیرم. 🔹️ولی خداوند متعال استثنایی قائل شده و گفته بیایم سراغ تو و بگویم گزینۀ دیگری برای به تأخیرانداختن قبض روح قاسم سلیمانی هست و آن ایـن اسـت که جـان تو را بگیریم.« 🔹️من در اثنای این فرضیات داشتم با خودم فکر می کردم که به ملک الموت چه می گویم. قطعا به او خواهم گفت: »جان من را بگیر و او را رها کن. حاج قاسم سلیمانی را رها کن.« 🌼سیدحسن نصرالله ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۷) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 💢بــرای ثانیه شماری مـی کـرد. خـود را دعــای همه می دانست. از فـرزنـدان شهدا تا آهـوان بیابان التماس می کرد شهادت را، التماس می کرد به فرزندان شهدا که برای شهادتش دعا کنند. ⚡در این مرحله، انسان به مقام تجلی ذاتی حق دست یافته و تنها »هستی مطلق« و »وجود ناب« را شهود می کند و به فنای مطلق می رسد. در این مرحله وحدت تام الهی در فنای تام به او روی می آورد. 🖊حق انگشتر را ادا کنید ص ۷۵ 🔹️گفتم: »حاج قاسم می شود انگشترتان را به من بدهید؟« ایشان سرشان را پایین انداختند و لبخند زدند. دوباره گفتم: »می شود انگشترتان را به من بدهید؟ 🔹️« پرسیدند: »از کدام شهر آمدی؟« من هم خودم را معرفی کردم و گفتم: »از مشهد آمده ام.« ایشان انگشترش را درآورد و بـه مـن داد و گفت: »انگشترم را بـه تو می دهم؛ اما باید حق آن را ادا کنی!« 🔹️زینب می گوید: »از ایـن حـرف متعجب شدم، از ایشان پرسیدم: حاج قاسم یعنی چه که را ادا کنم؟ 🔹️« خندید و گفت: »یعنی باید هر بار که به امام رضا(ع)رفتی، بـرای شهادتم دعا کنی.« یک باره دلم لرزید، بی اختیار دستم را به سمتشان دراز کردم و گفتم: »انگشتر را نمی خواهم. 🔹️شما باید باشید، شما مقاومتید، بازوی آقا هستید، صد نفر مثل من و بچه های شهدا شهید بشویم، هیچ اتفاقی نمی افتد؛ اما شما باید باشید.« ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۸) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊هجرت شهدا قبل از شهادت ص ۷۶ 🔹️آن را که به اسم می شناسم، وقتی می خواست با دختر خودش خداحافظی کند، دستش را روی صورت دخترش مالید، 🔹️بعد رویَش را برگرداند طرف دیگر. همسرش از او سؤال کرد: »چرا نمی بینیدش؟« گفت: »می ترسم او مرا بگیرد و مرا زمین گیر کند.« 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۴۹) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊آب دادن به اسرا ص ۷۶ 🔹️کـارمـان تمام شـد. تابستان بـود و هـوا هم خیلی داغ. بچه ها آب آوردند. در همین لیوان های پلاستیکی جبهه ها که قرمز بود، ریختند و خوردیم. 🔹️بعد لیوان را به میرزایی دادم و برگشتم. دیدم که آب نخورد و از یک بسیجی که مراقب اسرا بود، پرسید:»به اینها آب داده اید؟« بسیجی گفت:»آب نداریم. بعدا آب می دهیم.« از دور نگاه می کردم. 🔹️میرزایی به سوی اسرا رفت. لیوان آب را به دست اولین اسیر داد. برادر بسیجی اعتراض کرد و گفت:»ا گر عراقی ها ما را اسیر کرده بودند، به ما آب می دادند؟ 🔹️« صدای میرزایی را شنیدم که گفت: »ما با آنها فرق داریم. ما رهبری مثل امام خمینی(ره) داریم.« 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۵۰) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊حفظ کردن قرآن روی صندلی عقب ص ۷۶ 🔹️سر زده آمد به جلسۀ قرآن روستا. مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن،از حفظ. 🔹️پرسیدم: »شما با این همه مشغله چطور فرصت داشتید؟« گفت: »در مأموریت ها فاصلۀ بین شهرها را عقب ماشین می نشینم و قرآن می خوانم.« ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۵۱) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊رزمنده ای که برای غبار روبی ضریح رفت ص ۷۷ 🔹️یک بار که حاج قاسم به بارگاه امام رضا(ع) مشرف شد، هم زمان با غبارروبی بود. در غبارروبی فقط علما می توانستند داخل ضریح مطهر حضور پیدا کنند. 🔹️حاج قاسم حال ارتباط با حضرت رضا(ع)پیدا کرده بود و اشک می ریخت. غبارروبی که تمام شد، به دلم افتاد این مرد که ایستاده و برای امام رضا(ع) اشک می ریزد، 🔹️به(ع) خدمت کرده است، او خادم واقعی است. به ذهنم رسید برای اولین بار رسم همیشگی حضور علما داخل ضریح را با حجت و فلسفه نقض کنم. 🔹️به دوستان گفتم: به حاج قاسم بگویید داخل ضریح مطهر بیاید. حال معنوی عجیبی داشت. از جاهایی که ایشان از حضرت رضا(ع) طلب و آرزوی کرد،همان جا بود. 🌼آیت الله رئیسی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۵۲) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊درخواست حاج قاسم از خادم الرضا(ع) ص ۷۷ 🔹️شبی که حاج قاسم گرفت، من در مراسم این شعر را خواندم: ای صـفــای قـلب زارم، هـرچـه دارم از تـو دارم تا قیامت ای رضا جان، سر ز خاکت برندارم 🔹️اتفاقاً شب جمعه هم بود. گفتم برویم آسایشگاه؛ رفقا دوست دارند شما را ببینند. گفتند: »باشد برویم.« 🔹️داشتیم چای می خوردیم، تشکر کردند و با همان لهجۀ کرمانی گفتند: »ا گر روزی جنازۀ من آمد توی این حرم،بیا و قول بده دوباره همان شعر را برای من بخوانی.« 🌼امیر عارف، خادم الرضا(ع) ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۵۳) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۹ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 💢می گفت من عزادار ابدی ام و همین برای تمنای شهادت کافی است. ⚡ساعت یک و بیست دقیقۀ بامداد... 🖊شرط شهیدبودن چیست؟ ص ۸۱ 🔹️تــا کـسـی شـهـیـد نـبـاشـد، شـهـیـد نــمــیشــود. شـــرط شهیدشدن شهیدبودن است. 🔹️اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، از رفتار او و از اخلاق او استشمام می شود، بدانید او شهید خواهد شد. 🔹️تمام شهدای ما این مشخصه را داشتند: قبل از این که شهید شوند، شهید بودند. نمی تواند کسی قبل از اینکه علم بیاموزد ِعالم شود. 🔹️شرط عالم شدن علم آموزی است. شرط شهیدشدن شهیدبودن است. 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۵۴) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۹ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊آخرین جلسه با مدافعان حرم ص ۸۲ 🔹️همه با هم صحبت می کنند...، در باز می شود و فرمانده بزرگ وارد می شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افــراد احـوالپـرسـی می کند. 🔹️دقایقی به گفتوگوی خودمانی سپری می شود تا اینکه حاج قاسم جلسه را رسماً آغـاز می کند هنوز در مقدمات بحث است که می گوید: »همه بنویسید 🔹️می گویم بنویسید!« همیشه نکات را می نوشتیم؛ ولـی حاجی این بار تأکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت...، از پنج سال آینده، از برنامۀ تک تک گروههای مقاومت در پنج سال بعد، از شیوۀ تعامل با یکدیگر...، کاغذها پر می شد و کاغذ بعدی. 🔹️سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک جلسه. آنهـایـی که با حاجی کـار کردند می دانند که در وقـت کـار و جلسات، بسیار جدی است و اجازۀ قطع کردن صحبتهایش را نمی دهد؛ 🔹️اما آن روز این گونه نبود. بارها صحبتش قطع شد؛ ولی با آرامش گفت: »عجله نکنید، بگذارید حرف من تمام شود... .« ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛