سـِــێِـــد خُـࢪاســـــانـے💚
امام رضاییهاۍ ڪشورمون😌🌱
تربیتشدگاݩ مڪتب امامرئوف♡
🎨| #طراحی_ڪانال
#رئیسی
🌸🍃
ღ @shahidegheirat
┗ ━⇱━ ღ 🍃🌸
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
سـِــێِـــد خُـࢪاســـــانـے💚 امام رضاییهاۍ ڪشورمون😌🌱 تربیتشدگاݩ مڪتب امامرئوف♡ 🎨| #طراحی_ڪا
اگرمشکلمردم باتوهین به من حل میشه بفرمایید
#سیدمظلومان🚶🏿♂💔 | #رئیسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رای شما باید محرمانه باشد✍🏻
#فورییی
#نشرحداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞| #ڪلیپ 😍
مردے هنوز چشم بہ راھ جواب ماست
یڪ ڪࢪبلا مقابل هر انـتـــخاب ماست
با ؏شق اوست هرکہ بہ جایی رسیده است
خیلــــے حســـیݩ زحمت مارا کشیدھ است
#مشارکت_حداکثری | #انتخابات
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@shahidegheirat
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🌱بِسـمِ الربِّــ الشُہدا🌱 #ناے_سوختہ📕 #قسمت_شانزدهم #فصل_دوم : نقاهت دوم🌱 «ما میرفتیم خونه #علی آق
قࢪاࢪِ شبانگاھ
#ناے_سوختہ📕
#قسمت_هفدهم
#فصل_دوم : نقاهت دوم🌱
«بزرگواری داشت میرفت کربلا😍، زنگ زد به #علی حلالیت بطلبه، شاید دو روز قبل از شهادتش🌹 #علی گفت: دعا کن #شهید بشم سه بار تاکید کرد:
دیگه خسته شدم، دیگه نمیکشم.»
انگار تصمیم خودش را گرفته بود.🥀
* * *
کم کم چای☕️ دم کشیده بود، #علی برای آوردن چای به آشپزخانه رفت صدای نعلبکی ها و استکان های کمر باریک معروف به #علی آقا که هنوز برق نو بودن✨ تو قوس کمرشان چشمک😉 میزد نمیتوانست به سر و صدای بچهها غالب شود؛ خانه را روی سرشان گذاشته بودند،😁صاحبخانه وارد اتاق🚪 شد در حالی که با هر قدمی که برمی داشت چای خوش رنگ و خوش عطر😌 و دمکشیده در دهانه استکان چنان موج🌊 می زد که نزدیک بود از جزر و مدش سینی بدجوری طوفان زده شود!💨
سر و صدای تلق و تولوق استکان و نعلبکی به داد و هوار جوانک های دهه هفتادی👱♂ توی اتاق اضافه شده بود. عادت نداشت مهمان هایش بدون شام برود.😊
«بعد از زیارت عاشورا یکی از بچهها میرفتند غذا😋 می گرفت که مثلاً غذا بخوریم، پولش هم #علی آقا و خانواده می دادن. ما رومون نمیشد جلوی #علی آقا غذا بخوریم، دیگه یک ماه و نیم بودش که غذا نمی تونست بخوره،😔 غذا اگر میخورد کارش تموم بود حتی یه دونه برنج،🍚 آب هم خیلی کم می خورد با سرنگ می ریخت تو دهنش یا لبش رو خیس می کرد؛💦 #علی آقا نمیذاشت ما اون طرف سفره پهن کنیم و بشینیم غذا بخوریم، بالاخره اذیت میشد دیگه قصه تهذیب نفسشون بود... #علی آقا قبل از اینکه روده شان را عمل کنند و این قضیه پیش بیاد،
تو خورد و خوراک رو دست نداشت و هرجا بحث بخور بخور بود #علی آقا یه پا داستان بود؛ ما رو مینشوند جلوی خودش و میگفت: اینجا باید بخورید؛ مینشستیم و می خوریم #علی آقا نگاه میکرد👁👁 و کلی عشق❤️ می کرد، تهذیب نفس بود دیگه....»
–شما بخورید منم تماشا می کنم و لذت میبرم😍، وصف العیش نصف العیش؛ مگه نه برادرا !!؟🙃
و لبخند همیشگی🙂 با صدای گرفته، اما انگار صورتش کمتر برای لبخند شکفته میشد؛ این مدت طولانی درد و گرسنگی را از وجود #علی گرفته بود.😔
–آخه #علی جون! لقمه تو گلومون گیر میکنه. این چه طرز پذیراییه!؟😕 حالا هم وقت تهذیب نفسه!؟🤔
اما لبخند ملیح و همیشگی☺️ او پاسخی به همه سوالات و شوخی و جدی از دوستانش بود.🌼
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat *📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯
#نجوا_با_شهدا💞
عیب ما این است
ڪه دیر میفهمیم
دیر شده...
ولے شهدا خیلی زود فهمیدند
و زود پریدند
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
#پیشنہاد_استورے بہ ؏شق شہداۍ هستہای و نخبگاݩ ڪشورم رای میدهم✌️🏼ツ #مشارکت_حداکثری | #انتخاب_اصلح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲| #استورے
بہ ؏شق یڪپارچگی میہنم
و مردم غیور سرزمینم
رای میدهمツ✌️🏼
#مشارکت_حداکثری | #انتخابات
🌱 j๑ïท••↷
『@shahidegheirat』
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞| #کلیپ 😍
📞♡دوستِشهیدِمن صدامو داری کہ...
در اوج راحت و اَمنیم
در حصار شمــــا ...
خدا ڪند ڪہ نباشیم
شرمسار شمــــا ...
#شهید_علی_خلیلی
#شهید_غیرت 💟
═ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ═
@shahidegheirat
═ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ═
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
قࢪاࢪِ شبانگاھ #ناے_سوختہ📕 #قسمت_هفدهم #فصل_دوم : نقاهت دوم🌱 «بزرگواری داشت میرفت کربلا😍، زنگ زد به
هرشب یڪ قاچ رمان📖🤤
#ناے_سوختہ📚
#قسمت_هجدهم
#فصل_دوم : نقاهت دوم🌱
کم کم بوی عید به مشام👃🏻 می رسید،🍃 طراوت و سبزی و نو شدن، صدای پای👣 بهار🌸 از تمام خانهها🏘 شنیده میشد؛ اما از خانه #علی آقا تنها صدای سکوت می آمد🤫 و خبری از شور و هیجان عید نبود.🙁
ولی نه!! شب تحویل سال ۱۳۹۳ انگار عده زیادی آمده بودند، احساس زیبایی لحظه عید شدن را با #علی و خانوادهاش تقسیم کنند.🧡
صدای دلنشین کمیل، عطر سمنو و شادابی ماهی🐠 قرمز کوچک در تنگی تنگ کوچکش.🔮
دانشآموزان هم به دیدار معلم خوش رویشان آمده بودند و بوی خوش سبزی پلو با ماهی😋 که مادر #علی برای دانش آموزان در شب🌚 سال نو و برای اهالی خانه🏠 تهیه دیده بود.
نوبت عیدی بود!🙃 پسر فکر همه جا را کرده بود به خصوص اینکه آخرین تبریک او به مادر بود.😔💔
«روز آخر سال نو ۹۲ به #علی عیدی داده بودند،💶 داد به من گفت: برو برای مادرم عیدی بخر. اول گردنبند طلا اگر نشد مایکروفر بگیر.
گفتم الان مایکروفر به درد مادرت نمیخوره،گفت: حالا یه چیز دیگه باشه فقط بگیر؛
ما رفتیم اما همه جا بسته بود🔒 فقط شهروندها باز بودند، یه تومنی هم که بود مال شهروند بود،
یه دونه شهروند آرژانتین🛣 باز بود همه چی داشت حتی طلا👑 هم داشت قیمت ها خیلی زیاد بودن اما به اندازه یه تومن یه انگشتر طلا برای مادرش خریدیم.❤️
وقتی رسیدیم نیم ساعت مونده بود که سال تحویل بشه؛ من اونو دادم به #علی و اون هم انگشتر رو به مادرش داد😍 و گفت:خیلی برای من زحمت کشیدی..
و یه خرده با هم گریه کردند😭 و سال تحویل شد.👏🏻💐»
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat *📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯