eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦روح‌الله کافی زاده ●تولد⇦۱۳۵۹/۰۶/۲۶ ●شهادت⇦۱۳۹۲/۰۲/۱۴ ●شهر⇦اصفهان -
✨﷽✨ 🔹روح‌الله خیلی نماز شب می‌خواند. اواخر سعی می‌کرد نماز شبش ترک نشود. توسل‌هایش دیدنی بود. 🔸عاشق امام زمان (عج) بود، می‌گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم. به نظر من شهدا فقط با خدا معامله می‌کنند. 🔹از خدا خواسته بود کمکش کند تا برای زن و فرزاندنش سرپناهی فراهم کند و خدا یاری‌اش کند و در حالی که از انجام کارهای ناپسند دوری می‌کند خیلی خوب از این جهان پَر بکشد؛ عاقبت روح‌الله رفت دنبال حرف همیشگی‌اش که می‌گفت با خدا باش و پادشاهی کن. ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ حســــن قاسمــــی دانــــا ●تولد⇦ ۱۳۶۳/۶/۲ ●شهادت‌⇦ ۱۳۹۳/۲/۱۹ ●محل
✨﷽✨ 🔹دشمن با زبان عربی می‌پرسید شما که هستید؟ 🔸حسن فریاد می‌زد : نحن شیعه علی‌ بن‌ ابیطالب(علیه السلام) ... نحن ابناء فاطمه الزهراء(سلام الله علیها) ... 🔹خیلی شجاعانه جنگید و ... وقتی رفت تا نارنجک‌ها را بیندازد سمت دشمن، تیر خورد ... فردایش هم در بیمارستان پر کشید ... و زنده شد ... 🍃و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتابل احیاء عند ربهم یرزقون🍃 ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌷 سالــــــروزشهــادت❤️ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔴 با همان پای قطع شده باز هم به جبهه رفته بود؟ 🔷 بعد از جانبازی، فرمانده علی و حتی امام جمعه شهرمان از او می‌خواهند دیگر در عملیات شرکت نکند، اما با اصرار دوباره به جبهه برمی‌گردد. 🔹جریان جانبازی‌اش هم جالب است. ایشان همراه دو تن از همرزمانش برای شناسایی خطوط دشمن به داخل خاک عراق می‌روند که مین زیر پای علی و همرزمش جانباز یدالله کوهستانی منفجر می‌شود. 🔹بر اثر این انفجار پای چپ علی و پای راست آقای کوهستانی قطع می‌شود. چون اطلاعات مهمی دستشان بود اسناد و اطلاعات را به نفر سوم می‌دهند و با اصرار از او می‌خواهند به خط خودی برگردد. 🔹بعد این دو نفر با وجود هوشیاری دشمن و کوهستانی بودن منطقه، حدود چهارکیلومتر را چهار دست و پا طی می‌نمایند تا اینکه صبح نیرو‌های خودی آن‌ها را پیدا می‌کنند. راوی 👈 برادر شهید ▫️ســـــردار مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_حمیـــد_محمـــد_رضایـــی🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔻محمدحسین صدرزاده، برادر شهید، عکس‌خاطره انگیزی از سال ۷۶ منتشر کرده است. در عکس، محمد حسین، مصطفی را روی دو دست بغل کرده است.  🔻محمدحسین از خاطره جای مانده در عکس برادر شهیدش می‌گوید: سال ۷۶ بابام جیره سپاه رو گرفته بود پوتیناش کوچیک بود؛ ساقش رو کوتاه کرد و به مصطفی داد. مصطفی شروع کرد غر زدن که من کفش اینجوری نمیخواهم که بابام به حرفش گوش نداد. 🔻فردا صبحش مصطفی با همان پوتینها رفت مدرسه و در راه زمین خورد و نیسان حمل شیر از روی پاشنه پای چپش رد شد. پایش شکست و دکتر گفت خدا را شکر کنید پوتین پاش بود و گرنه استخوانهای پاش خرد می‌شد. 💢 عکس پایین به نقل از همرزم شهید (ابوعلی): عکس پایینی هم مربوط به پارساله که تو عملیات دیرالعدس تیر، تیربار دشمن به پاش (سید مصطفی) خورد و برای بار ششم جانباز شد... ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیــد_مصطفـــــی_صـــــدرزاده🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#پــــوستـــر⇧⇧ #شھیــــدحسیــن‌خــرازے  ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ 🔴 خاطره شنیدنی از ارسال یک قوطی کمپوت خالی به جبهه ⇩⇩⇩   🔹شهید حسین خرازی نقل می‌کرد: ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. 🔸ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ⇩⇩⇩ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. 🔹ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ‌ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. 🔹ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. 🔸ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ. 🔹ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ… 🌷  ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔷🔹🔹 #برگے_از_خاطراٺ ☘ به همان میزان که به انجام فرایض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند... ☘ خواندن قرآن از کارهای واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می‌نمود.. راوی 👈 همسر شهید #شهید_آقامهــــدی_باکــــری🌹 #ماه_مبارک_رمضان ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #برگے_از_خاطراٺ 💢 یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: بپر بغل بابا و فاطمه به آغوش او پرید. بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و می‌دانست که من او را می‌گیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود.  🔻توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست. به نقل از 👈 همسر شهید ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_مصطفــــی_صــــدرزاده🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ ایمـــــان خزاعی‌نژاد ●تاریخ تولد⇦ ۱۳۶۶/۳/۳ ●تاریخ شهادت‌⇦ ۱۳۹۴/۸/۲۳ ●محل تولد⇦ جهرم ●مزار شهید⇦ جهرم 🔻محل شهادت: حلب، سوریه 🔘➼‌┅═🕊═┅┅───┄ #برگے_از_خاطراٺ 🔹در سوریه ایمان به دوستانی که مداحی می‌کردند میگه برایم روضه حضرت ابوالفضل بخوانید و بهشون میگه برایم دعا کنید؛ اگر قرار هست شهید بشم دوست دارم مثل آقا ابوالفضل یا مثل سرورمان آقا امام حسین و یا همچون خانم فاطمه زهرا شهید بشم. 🔹ایمان همانگونه که دوست داشت شهید شد: دستی که عبارت یا رقیه رویش نوشته شده بود مثل آقا ابوالفضل، قسمتی از گردنش مثل سرورمان آقا امام حسین و قسمت اصلی جراحت ایمان، پهلو و شکم بود؛ مثل خانم فاطمه زهرا. که پس از برگرداندن پیکر مطهرش متوجه می‌شوند یک قسمت از بدنش جا مانده که آن را همانجا در سوریه تپه العیس دفن می‌کنند؛ یعنی‌⇦《یک قسمت از وجود من در خاک سوریه جا ماند》 ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_ایمـــــان_خزاعـــــی‌‌نژاد🌹 《ســــالروز ولادتـــــ》 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ سعیـــــد قارلقـــــی ●تاریخ تولد⇦ ۱۳۴۵/۱۱/۱۲ ●تاریخ شهادت‌⇦ ۱۳۹۴/۳
🔻🔻🔻 🔴 ◽️بابا در مدت حضورش در جبهه چند بار مجروح شده بود، اما دنبال پرونده جانبازی نمی‌رفت. ◽️یکبار در خانه ترکشی از کنار بینی‌اش خارج شد. آن روز به من گفت: یک خال سیاه بالای لب و کنار بینی‌اش درآمده است. چون ناگهانی این اتفاق افتاده بود. گفتم حتماً اشتباه می‌کنی. مگر می‌شود در یک آن خال به این بزرگی دربیاید. اما بابا گفت: برو یک پنس بیاور انگار قرار است یک ترکش از بینی‌ام خارج شود. ◽️جلوی چشم ما ترکش را درآورد و به من داد. هنوز هم آن ترکش را یادگاری نگه داشته‌ایم. این ترکش زخم دوران جنگ بود که رفته‌رفته جابه‌جا شده بود و از صورت بابا خارج شد. راوی 👈 فرزند شهید ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌹 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #برگے_از_خاطراٺ 🔻توی یکی از پاتک‌های دشمن، پایش ترکش خورد از آن ترکش‌های درشتی که هر کسی را زمین‌گیر می‌کند، ولی مهدی که وضع روحیه‌ی بچه‌ها را می‌بیند و فشاری که رویشان هست، تحمل کرد سوار موتورش شد، برگشت عقب.. 🔻فهمیدیم یک ساعتی رفت و برگشت، ولی نمی‌دانستیم رفته عقب، زخمش را باندپیچی کرده و شلوار خونیش را عوض کرده بعدها بچه ها از شلوار خونی که توی سنگرش پیدا کردند، فهمیدند.. راوی 👈 اصغر ابراهیمی #شهیـد_مهـــــدی_زین‌الدیـــــن🌹 #ســـــردارخیبر ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #برگے_از_خاطراٺ #دغدغه‌دار ◽️حاج احمد دغدغه‌دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود، (احمد بعد از اینکه از پهلو تیر میخوره، خودشو یک کیلومتر میکشه عقب، ۱۰ روز تو بیمارستان‌ حلب بستری میشه، و کلیه هاشو از دست میده؛ شب آخر میگفت قربون حضرت زهرا برم چی کشیدی؛ تا لحظه آخر داشت زیارت عاشورا میخوند. ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_احمـــــد_اسماعیلـــــی🌹 《ســــالروز ولادتـــــ》 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 🍃 قبل از اربعین با کاروانی از بچه‌های چیذر به کربلا رفته بودیم که در مسیر، امیر از بچه‌ها حلالیت طلبید. بچه‌ها کمی سر به سرش گذاشتند و گفتند «امیر نکند که بدون پا برگردی». امیر پاسخ داد: «برگشتی ندارد. می‌روم و با یک خال در پیشانی برمی‌گردم.» آخرین پیغامی بود که از امیر به ما رسید. آن لحظه تصور نمی‌کردیم که کمی بعد خبر شهادتش را خواهیم شنید. ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌹 《ســــالروز ولادتـــــ》 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯