#سیــــــره_شھیــــــــــد↯↯↯
❣~~همیشه قبل از خواب، #قرآن میخواند و هروقت پدر و مادرش را میدید دستشان را میبوسید. قانع بود و از تجمل فرار می کرد. از نیازمندان دستگیری میکرد و خیلی هم شجاع بود...!🌸💛
راوے👈همســــرشھیــــــد
مدافــــــعحــــــرمــ
#شهیــــدسجــــادطاهــرنیــــا
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنج 👈این داستان⇦《 عناصر آزاد 》 ــــــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوششم
👈این داستان⇦《 برده 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎به زحمت، خودش رو کنترل کرد ...
- نه من که طبیعی بودم ... ولی راست میگید ... شاید طراحش خورده بوده ...🍷🍷
و اشکان ول کن نبود ...
احتمالا اولش حسابی خورده ... پشت سرش هم حسابی ... خورده ... آخه اونجا هر کی یه اشتباه کوچیک کنه ... به شکر خوردن میاندازنش ...😂
🔹آره احتمالا تو هم اونجا بودی ... داشتی کنار طرف، شکر میخوردی ... تا یه چی میشه اونجا این طوری ... اونجا اینطوری ... تو تا حالا پات رو از حوزه استحفاضیه استان بیرون گذاشتی❓ ...
کنترل اوضاع، حسابی داشت از دستش خارج میشد ... دو بار با خودکار زد روی میز ...
- بسه دیگه ... ساکت ... تا مودبانه ازتون میخوام ... حواستون جمع باشه ...😐
و بعد رو کرد به من و خندید ...😄
- تو هم مخی هستیها ... اشتباهی ایران به دنیا اومدی... باید * به دنیا میاومدی ...
🔻محکم زل زدم توی چشماش ...
شما رو نمیدونم ... ولی من از نسل اون ایرانیهایی هستم که وقتی صدام دکل نفتی * رو زد ... و همه دنیا گفتن فقط بزرگترین مهندسهای امریکایی میتونن اون فاجعه رو مهار کنن ...💥🔥
🔸یه گروه کارگر ایرانی رفتن جمعش کردن ... ایرانی اگر ایرانی باشه ... یه موی کارگر بیسوادش شرف داره به هیکل هر چی خارجیه ... برده روحش آزاده، جسمش در بند ...⛓⛓
🔻اما ما مثل احمقها ... درگیر بردگی فکری شدیم ... برده فکری ... دیر یا زود خودش ... با دست خودش ... به دست و پای خودش غل و زنجیر می بنده ...⛓
🔹کلاس یه لحظه کپ کرد ... اون مهران آرام و مودب ... که حرمت بداخلاقترین دبیرها رو حفظ میکرد ... جلوی اون ایستاده بود ...😳
🍃سکوت کلاس شکست ... صدای سوت و تشویق بچهها بلند شد ... و ورق برگشت ...
از اون به بعد هر بار که حرفی میزد ... چشم بچهها👀 برمیگشت روی من ...
🔻تایید میکنم یا رد میکنم یا سکوت میکنم ... و سکوت به معنای این بود که رد شد ... اما دلیلی نمیبینم حرفی بزنم ... جای ما با هم ... عوض شده بود ... و من هم صادقانه ... اگر نقدی که میکرد، صحیح بود ... میپذیرفتم ... و اگر درباره موضوع، اطلاعاتم کم بود ... با صراحت میگفتم ...
باید در موردش تحقیق کنم ...✨🍃
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔷 ﷽ 🔷
#روز_پدر_و_جای_خالی_بابا
💔 فرزندانی که در روز پدر هدیههایشان را به گلزار شهدا میبرند؛
🌺روز پدر به طور خاص متعلق به کودکان و فرزندانیست که پدرانشان در راه عزت و سرافرازی اسلام جانشان را فدا کردند و جز قاب و عکس و خاطرهای از آنان چیزی نمانده است.
#پدران_آسمانـــــی
#نازدانههای_شهـــــدا
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃
#فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩
✍ خواستم قلم به دست گیرم در خود آن توانایی را ندیدم، خواستم وصیتی کنم دیدم که وصیتها را کردند، خواستم حرفی بزنم دیدم تمام حرفها و سفارشها را کردند رفتند. ولی بر حسب تکلیف شروع خواهم کرد.
✨💫✨💫✨💫✨
💢 ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب شهید شد و مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه حسین (ع) و با هدف شهید شدن جان شیرین خود را نثار دین و اسلام کرد.
#شهیـد_میرهاشـــــم_مالجـــــو 🌺
《ســــالــــروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨ ﷽ ✨
#شعـــرانـــــہ
✨🌹✨
🍃بچـهها تحویـــــل سـال
یــادش بخیـــــر شلمچـــــه
چیـــــده بودیـم تو سفـــره
سربنــد و یـک سرنیـــــــزه
✨🌹✨
🍃بچـهها خیلی گشتـــــن
تو جبهه سیـــــب نداشتیم
بجای سیـــــب تو سفـــــره
کمپوتـــــش و گذاشتیـــــم
✨🌹✨
🍃تو اون سفره گذاشتیم
یه کاسه سکـــــه و سنــگ
سمبـــــه به جای سنجــــد
یـه سفـــــرهی رنگارنـــــگ
✨🌹✨
🍃اما یه سیـــن کم اومد
همـــــه تو فکـــــری رفتیم
مصمـــــم و بـــــا خنـــــده
همــه یکصـــــدا گفتیـــــم
✨🌹✨
🍃به جای هفتمین سیـــن
تو سفره "ســـــر" میذاریم
ســـــر کمـه، هر چی داریم
پــای رهبــــــــــر میذاریم
#هفتسین_جبههها
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_بیستوسوم
《 آمدی جانم به قربانت 》
🖇شلوغیها به شدت به دانشگاهها کشیده شده بود ... اونقدر که اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس میخوندم ... 📚
ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانیهای سیاسی همزمان شد ... 🍀
🔸التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ...🌺🍃
صدای زنگ🛎 در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود ...
🔻علی 26 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که میشد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که میلنگید ... 😔
🔸زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال میشد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی میکرد ... میترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ...🙁
🔹من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمیفهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... 😐🙃
دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ...
🔻- بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف میکردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ...✨
🔸علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمیدونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ...😳
- مریم مامان ... بابایی اومده ...🍃
🔹علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشمها و لبهاش میلرزید ... دیگه نمیتونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشکهام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ...😭
- میرم برات شربت بیارم علی جان ...🍹
🔹چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست😭 و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه میکرد ... 😭
🔸من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سالهام ... به سختترین شکل میگذشت ... ⚡️
🔻بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ...😔😭
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•۷
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#بهارانـــــہ
🌸به استقبال بهار میرویم، در حالیکه
➣نه مثل یمن زیر بمباران دشمنیم
➣نه مثل غزه، در خاک و خون
➣نه مثل سوریه و عراق، داعش زده
➣نه مثل افغانستان، گرفتار طالبان
➣نه مثل پاریس، وحشتزده
...
🌹و این همه را مدیون شهدا و مدافعان حرمیم که خون دادند تا ما در آرامش بمانیم...🍃✨
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
#ادمیننوشت↯↯↯
#سالجدید_سالظهور💚💚
با سلام و ادب و احترام به همه همسنگراے خوبم🌹
🔷اول از همه عید رو به شما تبریک و تهنیت عرض میکنم و براتون سالی پر از خیر و برکت و سلامتی آرزو میکنم
🔻امشب سر سفرههای هفتسینمون تنها دعامون
خواندن #دعایفرج اقامون باشه
امیدوارم امسال سال ظهور حضرتبقیةالعظم ارواحنالهم فدا باشه
#انشاالله🌹
در پناه حق باشید یاعلی
#شبتونمهدوے❣🍃
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا
🍃 کسانی که مردان و زنان باایمان را با [متهم کردن به] اعمالی که انجام ندادهاند مورد آزار قرار میدهند مسلماً بهتان و گناه بزرگی به عهده میگیرند.
#سوره_احزاب_آیه_۵۸
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#اول_هر_سپیده
#سلام_امام_زمانم💗
🔶روزها نـــــو نشده کهنهتر از
دیروز است🔶
🔷گر کند یوسف زهـــرا نظری
نوروز است🔷
🔶لحظهها در تپش تاب و تب
آمدنش🔶
🔷آسمـان چشم به راه قدمش
هر روز است🔷
🌺 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج 🌺
✨🎊✨🎊✨🎊✨
💟 با آرزوی احسن حال در سایه حکومت امام زمان (عج) 💟
💖 🎊 #سال_نـــــو_مبــــارڪــــ 🎊💖
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔆﷽🔆
#سݪام_بر_شھـــــدا
#شهدا_را_فراموش_نکنیم
✨یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَــــار✨
✨یَا مُدَبِّــرَ اللَّیْـــــلِ وَ النَّهَـــــارِ✨
✨یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْــوَالِ✨
✨حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ✨
➣سال نو با نگاه #شهیـــــدان🌺
#ســــــلامــ ...
#صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🌿 ﷽ 🌿
#دݪنوشتـــــہ
…سال جدیـــ💜ــد آمــد
…سال کهنـــــ💛ــه رفت
🔹 و ما در این میان با همه دل مشغولیهای خود سرگرم دل خود بودهایم
🔻تو بیا و با مهر خود و با پاکی و عزت خود
ما را همراهی کن🍃✨
➣تا گم نشویم
➣تا دور نشویم
➣تا ما نیز شبیهتر شویم به تو و مسلک و آرمان تو
🔻احمد! حال دلـــ♥ــمان با تو خوب است
●ما را از آن خود کن
●ما را از خود خالی و از خودت پر کن
#سالنو_با_یا_شهـــــدا
#حاج_احمــــد_متوسلیـــــان 🌺
#چشم_به_راهت_هستیم
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوششم 👈این داستان⇦《 برده 》 ــــــــــــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوهفتم
👈این داستان⇦《 حادثه بیخبر نیست 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎توی راهرو بهم رسیدیم ... با سر بهش سلام کردم و از کنارش رد شدم ... صدام کرد ...🗣
🔹از همون روز اول ازت خوشم نیومد ... ولی فکر نمیکردم از یه بچه اینطوری بخورم ... فکر میکردم اوجش دهن لقی و خبرچینی کنی ...😳
خندیدم ...😁
- که بعدش ... بچه مذهبی کلاس بشه خبرچین و جاسوس... لو بره و همه بهش پشت کنن❓ ...
خنده اش کور شد ...😐
خیلی دست کم گرفته بودمت ...
مکث کوتاهی کرد و با حالت خاصی زل زد توی چشمم ...👁
🔸میدونی؟ ... زمان انقلاب و جنگ ... امثال تو رو میکشتن ...
دستش رو مثل تفنگ ... آورد کنار سرم ...
بنگ ... یه گلوله میزدن وسط مخش ...🔫 هنوزم هستن ... فقط یهو سر به نیست میشن ... میشن جوان ناکام ...
و زد تخت سینهام ...
🔻جوان هایی که یهو ماشین توی خیابون لهشون میکنه ... یا یه زورگیر چاقو چاقوشون میکنه ... حادثه فقط بعضی وقتهاست که خبر نمیکنه ...
ناخودآگاه، بلند از ته دلم خندیدم ...😂
اشکال نداره ... شهـــ🌹ــدا با رجعت برمیگردن ... حتی اگه روی سنگشون نوشته شده باشه ... جوان ناکام ... خدا موقع رجعت به اسامی بنیاد شهید کار نداره ... برو اینها رو به یکی بگو که بترسه ...✨
هر کی یه روز داغ میبینه ... فرق مرده و شهیـــ🌹ــد هم همینه ... مرده محتاج دعاست ... شهید دعا می کنه ...🍃✨
🔹و راهم رو کشیدم و رفتم سمت دفتر ...
بعد از مدرسه ... توی راه برگشت به خونه ... تمام مدت داشتم به حرفهاش فکر میکردم ... و اینکه اگه رفتنی بشم ... احدی نمیفهمه چه بلایی و چرا سرم اومد ... و اگه بعد من، بازم سر کسی بیاد چی❓ ...
🔻به محض رسیدن ... سریع نشستم و کل ماجرا رو نوشتم ... با تمام حرفهایی که اون روز بین ما رد و بدل شد ... و زنگ زدم☎️ به دایی محمد ... و همه چیز رو تعریف کردم ...
🔹شما، تنها کسی بودی که می تونستم همه چیز رو بهت بگم ... خلاصه اگر روزی اتفاقی افتاد ... همه اش رو نوشتم و تاریخ زدم، امضا کردم ... توی یه پاکته توی کتابخونه سومی... عقایدش که به سازمان مجاهدین و ... ها می خوره ... اگه فراتر از این حد باشه ... لازم میشه ...🍃✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨ ﷽ ✨
#فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩
✍ اگر ذرهای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد آن را با خون خود در خاک وطن خواهم شست و مرگ در این راه را افتخار میدانم اگر ارزشمندتر از جانم هدیهای داشتم حتما به این مردم خوب هدیه میکردم.
🔻سرداروالامقام🔻
✈️ خلبـــــان ✈️
#شهیــد_حسیـن_خلعتبـــــری 🌺
《ســــالــــروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_بیستوچهارم
《 روزهای التهاب 》
🖇روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود ... قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...
🔸خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت ... حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم ...😔
🔻علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده ... توی مسجد به جوانها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد میداد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوههای اطراف تهران آموزش دیده بود ...👌
اسلحه🔫 میگرفت دستش و ساعتها با اون وضعش توی خیابونها گشت میزد ... هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش میشد ... اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ... 🍀
🌹🍃و امام آمد ... ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون ... مسیر آمدن امام و شهر رو تمییز میکردیم ... اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... همه چیزش امام بود ... نفسش بود و امام بود ... نفس مون بود و امام بود ...✨🍃
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#شهیـــــدانہ
🌷جایت خالیست برادرم!
کاش بودی و کاروان راهیان نور سوریه را راه میانداختی و دوباره فرماندهی میکردی دلهای عاشق شهادت را..
🔻کاش نسیم پیروزی خبری از پیکر پاکت بیاورد..💔
#پیکرمطهربازنگشت
#السلام_علیک_یا_زینبکبری
▒ مدافـــع حــــرم ▒
#شهیــد_محمـد_بلباســـــی 🌺
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
4_359326163803309072.mp3
8.84M
#شــــور...⇧
🏴وفاتحضرتزینب(س)🏴
🎙سیدرضانــریــــمانــــے👌
#پیشنــــهاد_دانــــــــلود👆
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#شــــور...⇧ 🏴وفاتحضرتزینب(س)🏴 🎙سیدرضانــریــــمانــــے👌 #پیشنــــهاد_دانــــــــلود👆 ____✨🌹✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨
🔳 تمام زمین و زمان بر کربلا میگریند و تمام کربلا بر زینب(س)😭😭
● تسلیت داریم به عشاق حسین
امشب⇩↯⇩
● کوه صبر و استقامت
ام المصائب
حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)
به دیدار برادر میشتابد. 😭😭
⚫️➼┅═❧═┅┅───┄
▪️وفات بزرگ پرستار اسیران، عقیله بنی هاشم حضرت زینب(س) تسلیت باد▪️
#شبتون_زینبی
#عاقبتتون_شهدایی
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 إنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ
🍃 پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند.
#سوره_اعراف_آیه_۲۰۱
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🍃🍃🌹
#شهیــــــدانــــه🕊
🔷🔸وقتي من در هنگام عزيمتش به جبهه گريه مي کردم. مي گفت: مادر، مگر در زيارت عاشورا نمي خواني: کاش بودم و ياري ات مي کردم. امروز روز ياري امام خميني فرزند حضرت زهرا است، چگونه مي خواهي من دست از ياري او بردارم.
🔻او در بيشتر عمليات ها شرکت داشت و سيزده بار مجروح شد.
راوے⇦مادرشهیــــــد
🔅فرمــــانــــدهوالامقــــامــ
#شهیدمحمدرضــــاارفعــــے🌹
《سالــــروزشهــــادتــــــ》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1