eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈ســرداررشیــــــداســلام🔻 #شهیــد_حسیــــن_اسکندرلـــو🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅 #کلام_نور 🌺 قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ 🍃 ﺑﮕﻮ (ﺍﻯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ) ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﮕﺮﺩﻳﺪ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺑﻨﮕﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺳﺨﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ. #سوره_الانعام_آیه_۱۱ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #اول_هر_سپیده #سلام_امام_زمانم💗 جمعه با نام تو زیبا می‌شود نام تــو نقش دل ما می‌شود جمعه‌ای که با ظهـــــورت سر رسد چون قیامت شور و غوغا می‌شود ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔆﷽🔆 #سݪام_بر_شھـــــدا 🔆آفتـاب از سمتِ لبخنـد شما می‌تابــد هنـــــوز زندگے با طرح لبخنــدتان پرُ از آرامش است ... #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
💚﷽💚 🔻 ✍ 《کمال هر شب فرزندان‌مان را به مسجد می‌برد و در منزل نیز دست‌کم یک صفحه از قرآن را همراه هم می‌خواندیم. تمام اوقات فراغت کمال با گوش دادن به قرآن کریم پر می‌شد و با اینکه صوت زیبایی داشت، حسرت می‌خورد که چرا در زمره قاریان بین‌المللی قرار ندارد...》 راوے⇦همسرشهید ـ………………………………… مدافــــــع‌حــــــرمـ🔻 ❤️🍃 ⇦ســالروزولادتــــــــــــ♡ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #پیـــــام_شهیـــــد 💢 همیشه می‌گفت: چرا بچه‌ها سکوت کردن؟ چرا هیچی نمیگن ؟ کجان پس؟ این همه آدما میان تشییع پیکر شهدای گمنام … اونوقت موقع عمل، همه ساکتن! چرا در برابر این همه فساد، این همه بی‌حجابی ، این همه بی‌عدالتی … هیچی نمیگن؟! 🔹می‌گفت: فقط نذارید خون بچه‌ها پایمال بشه … (دوستان شهیدش رو می‌گفت … خودش هم وقتی ۱۴ ساله بود در عملیات والفجر ۸ شرکت کرد و درصدی هم شیمیایی شد …) 🔸خودش هر وقت بیرون می‌رفت، تذکر می‌داد … مهربان و نرم … همیشه هم تاثیر داشت … ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 🔻جانبـــــاز و شهیـــــد امر به‌ معروف و نهی از منکر🔻 #شهیـد_مسعــــود_مددخانی🌹🍃 《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ 💢 شھادت ذره ذره رقم مےخورد ●آن زمان که دلت برای هموطنت مےتپـــ💓ــد ●آن هنگـام که نتوانستی رنج آنہا را ببینی و سڪوت کنی ●آن وقتی که خود را به آب و آتش مےزنی و خودت مےشوی سـپر.. ●مےشوی طبیب آلام ●مےشوی مرهم... 👈آن وقت تو هم ...🌷 🔻و مگـر نه اینست که باید زندگے کرد تا شهادت شد؟!! 🔹 جاویدالاثـــــر 🔹 🌹🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوبیست‌ویک 👈این داستان⇦《 ژست یک قهرمان 》 ــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 جاده کربلا 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎مسجد ... با بچه‌ها مشغول بودیم که گوشیم زنگ زد📱 ... ابالفضل بود ... مهران می‌خوایم اردوی راهیان ... کاروان ببریم غرب ... پایه‌ای بیای؟ ... 🍀منم از خدا خواسته ... - چرا که نه ... با سر میام ... هزینه‌اش چقدر میشه؟ ... - ای بابا ... هزینه رو مهمون ما باش ... 🔻جان ما اذیت نکن ... من بار اولمه میرم غرب ... بزار توی حال و هوای خودم باشم ... خندید ...😁 - از خدات هم باشه اسمت رو واسه نوکری شهـــ🌹ــدا نوشتیم ... 🔹ناخودآگاه خندیدم ... حرف حق، جواب نداره ... شدم مسئول فرهنگی و هماهنگی اتوبوس‌ها ... و چند روز بعد، کاروان حرکت کرد ... 🔸تمام راه مشغول و درگیر ... ناهار ... شام ... هماهنگ کردن اتوبوس‌ها ... به موقع رسیدن به نقاط توقف و نماز ... ▫️اتوبوس شماره فلان عقب افتاد ... اینجا یه مورد پیش اومده ... توی اتوبوس شماره ۲ ... حال یکی بهم خورده ... و ...🤕🤒 🔹مشهد تا ایلام ... هیچی از مسیر نفهمیدم ... بقیه پای صحبت راوی ... توی حال خودشون یا ... 🍃من تا فرصت استراحت پیدا می‌کردم ... یا گوشیم زنگ می‌زد📱 ... یا یکی دیگه صدام می‌کرد ... اونقدر که هر دفعه می‌خواستم بخوابم ... علی خنده‌اش می‌گرفت ... جون ما نخواب ... الان دوباره یه اتفاقی می‌افته ... 🔹حرکت سمت مهران بود و راوی مشغول صحبت ... و من بالاخره در آرامش ... غرق خواب ... که اتوبوس ایستاد ... کمی هشیار شدم ... اما دلم نمی‌خواست چشمم رو باز کنم ... که یهو علی تکانم داد ... - مهران پاشو ... جاده کربلاست ...🍃✨ 💢 پ.ن: علت انتخاب نام مستعار مهران، برای شخصیت اول داستان ... براساس حضور در منطقه عملیاتی مهران ... و وقایع پس از آن است ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #شهیـــــدانہ 🍀با هر بار نــگاه کردن بـــــه لبخنـــــــــدش 🍀ته دلت قند آب می‌شه و کلی ذوق می‌کنـــــی... 🍀لبخندش انگار آب است روی آتش دلـــــ❤️ـــــم #نگاهشان_زیباست #شهدا_همیشه_نگاهی ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨‌‌‌‌﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 📌خاطره‌ای ڪوتاه از زندگی #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان 🔴 رفتار عجیب یک فرمانده که باعث محبوبیت بیشتر او می‌شود 🍃 برای تهیه‌ی مهمات عملیات باید حاج‌ احمد متوسلیان رو می‌دیدم؛ رفتیم اتاق فرماندهی، اما نبود. 🍃 یکی از بچه‌ها گفت: فکر کنم بدونم کجاست... ما رو برد سمت دستشویی‌ها. دیدم حاج احمد اونجا داره در نهایت تواضع دستشویی‌ها رو تمیز می‌کنه. 🍃 رفتم سطل آب رو ازش بگیرم، اما نداد. گفتم: شما چرا حاجی؟ 🍃 همینطور که کار می‌کرد، گفت: "یادت باشه! فرمانده موقعِ جنگ برادرِ بزرگترِ همه حساب میشه ، و در بقیه‌ی مواقع کوچیکترین و حقیرترین برادر آنها..." 📚منبع: کتاب با راویان نور3 ، صفحه 148 #اخلاص #تواضع #تقوا #حاج_احمد_متوسلیان ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃 🔸بی بی زینب(س)، آن زمانی که‌ شما در شام غریب‌ بودید گذشت؛ دیگر به احدی اجازه نمی‌دهیم به شما و به سلاله‌ی حسین (علیه السلام) بــےاحتـرامــی ڪند. ▒ مدافـــع حــــرم ▒ 🌺 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 وجعلنا 》 🖇و جعلنا خوندم … پام تا ته روی پدال گاز بود … ویراژ می‌دادم و می‌رفتم … 💢حق با اون بود … جاده پر بود از لاشه ماشین‌های سوخته…بدن‌های سوخته و تکه تکه شده … آتیش دشمن وحشتناک بود … چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود … 🔹تازه منظورش رو می‌فهمیدم … وقتی گفت … دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن … واضح گرا می‌دادن… آتیش🔥 خیلی دقیق بود … 🔸باورم نمی‌شد … توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو … 🍃تا چشم کار می‌کرد … شهید بود و شهید 🌹… بعضی‌ها روی همدیگه افتاده بودن … با چشم‌های پر اشک فقط نگاه می‌کردم … دیگه هیچی نمی فهمیدم … صدای سوت خمپاره‌ها رو نمی‌شنیدم … دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می‌زدن … 🔻چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم … بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می‌گشتم … 🌷غرق در خون … تکه تکه و پاره پاره … بعضی‌ها بی‌دست… بی‌پا … بی‌سر … بعضی‌ها با بدن‌های سوراخ و پهلوهای دریده … هر تیکه از بدن یکی‌شون یه طرف افتاده بود … تعبیر خوابم رو به چشم می‌دیدم … 😭🌹 🔻بالاخره پیداش کردم … به سینه افتاده بود روی خاک …چرخوندمش … هنوز زنده بود … به زحمت و بی‌رمق، پلک‌هاش حرکت می‌کرد … سینه‌اش سوراخ سوراخ و غرق خون … از بینی و دهنش، خون می‌جوشید … با هر نفسش حباب خون می‌ترکید و سینه‌اش می‌پرید … 😭😭 🌺چشمش که بهم افتاد … لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد … با اون شرایط … هنوز می‌خندید … ▫️زمان برای من متوقف شده بود … 💢سرش رو چرخوند … چشم‌هاش پر از اشک شد … محو تصویری که من نمی‌دیدم … لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد … آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم … پرش‌های سینه‌اش آرام‌تر می‌شد … آرام آرام … آرام‌تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش …خوابیده بود … 🍃✨ 💢 پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا … علی‌الخصوص شهدای گمنام … و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظار بازگشت پاره‌های وجودشان … سوختند و چشم از دنیا بستند … صلوات …📿 🔻ان شاء الله به حرمت صلوات … ادامه دهنده راه شهدا باشیم … نه سربار اسلام … ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🔰 👉 @MODAFEH14 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1