🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻جانباز دفاع مقدس🔻
#شهید_محمـــد_جعفـــــریمنش🌷
《ســـــالروز شهـــــادت》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#پنجشنبـــــہ
☀️ ۱۷ مـــــــرداد ۱۳۹۸
🌙 ۶ ذیالحجه ۱۴۴۰
🌲 8 اوت 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #لااِلهَاِلااللّهُالْمَلِكُالْحَـــقّالْمُبیـــنْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام حســن عسڪری (ع)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
#کلام_شهید
°•{فرمانده شهیـــــد
#دکتر_عبدالحمید_قاضی_میرسعید🌹
◽️ما جز به لقای او و اطاعت از ولی او سودای دیگری در سر نداریم پس باید رخت بسته آماده خدمت در هر کجا که انقلاب می طلبد باشیم و خود را به خداوند بسپاریم و دغدغهای از چگونه رقم خوردن سرنوشت نداشته باشیم چه حکمت در دست اوست و ما موظف به انجام وظیفه هستیم.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
🔴 #شهیدیکهماهعسلشبهجبههرفت
🔹برای خواندن خطبه عقد، رسيده بودند خدمت حضرت امام. امام بعد از اجرای عقد، مقداری وجه نقد هديه داده بودند بهشان تا با آن بروند مشهد زيارت و به اصطلاح #ماه_عسل.
🔹حسين هديه را از دستان مبارك حضرت امام قبول كرده بود، اما وقتی از محضر ايشان مرخص شده بود، جلوی در پاكت پول را داده بود به مرحوم آقا سيد احمد و گفته بود: خيلی دوست دارم به پيشنهاد آقا عمل كنم و بروم زيارت، اما هر چه فكر میكنم میبينم زيارت را پس از جنگ هم ميشه رفت!
و بعد به همراه خانمش راه اهواز شده بودند.
°•{علمـــــدار جبههها
#شهید_حاجحسین_خــرازی🕊🌹}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_پنجم در اتاق به صدا در اومد... ما
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_ششم
بعد دانشگاه منتظر بودم ڪه سجادے بیاد و حرفشو تموم کنه اما نیومد...😢
پکر و بی حوصلہ رفتم خونہ😩
تارسیدم مامان صدام کرد...🗣
اسماااااا❓
سلام جانم مامان❓
سلام دخترم خستہ نباشے 😘
سلامت باشے ایـن و گفتم رفتم طرف اتاقم
مامان دستم و گرفٺ و گفت:
کجا؟ چرا لب و لوچت آویزونہ؟
هیچے خستم 😖
آهان اسماء جان مادر سجادے زنگ
برگشتم سمتش و گفتم خب❓خب❓😳
مامان با تعجب گفت:چیہ؟ چرا انقد هولے
کلے خجالت کشیدم و سرمو انداختم پاییـن 🙈
اخہ مامان که خبر نداشت از حرف ناتموم سجادے...🙊
گفت ڪه پسرش خیلے اصرار داره دوباره با هم حرف بزنید 😊
مظلومانہ داشتم نگاهش میکردم 😕
گفت اونطورے نگاه نکن😄
گفتم که باید با پدرش حرف بزنم😄
إ مامان پس نظر من چے❓
خوب نظرتو رو با همون خب اولے که گفتے فهمیدم دیگہ😉
خندیدم و گونشو بوسیدم 😂😘
و گفتم میشہ قرار بعدیمون بیرون از خونہ باشه؟
چپ چپ نگاهم کرد و گفت:😊
خوبہ والا جوونهاے الان دیگہ حیا و خجالت نمیدونـن چیہ ما تا اسم خواستگار و جلوموݧ میاوردن نمیدونستیم کجا قایم بشیم😅
دیگہ چیزے نگفتم ورفتم تو اتاق🚶
شب که بابا اومد مامان باهاش حرف زد👥
مامان اومد اتاقم چهرش ناراحت بود و گفت 😔
اسماء بابات اصـلن راضے به قرار دوباره نیست گفت خوشم نیومده ازشون...😔
از جام بلند شدم و گفتم چے؟ چرااااااا❓
مامان چشماش و گرد کرد و با تعجب گفت❓
شوخے کردم دختر چہ خبرتہ😂
تازه به خودم اومدم لپام قرمز شده بود....🙈
مامان خندید و رفت بہ مادر سجادے خبر بده مثل ایـن ڪه سجادے هم نظرش رو بیرون از خونہ بود🙊
خلاصہ قرارمون شد پنجشنبہ 👌
کلے به مامان غر زدم که پنجشنبہ مـن باید برم بهشت زهرا ...☹️
اما مامان گفت اونا گفتـݧ و نتونستہ چیزے بگہ...😓
خلاصہ که کلے غر زدم و تو دلم به سجادے بد و بیراه گفتم...😖
دیگہ تا اخر هفتہ تو دانشگاه سجادے دور و ورم نیومد
فقط چهارشنبہ که قصد داشتم بعد دانشگاه برم بهشت زهرا بهم گفت اگہ میشہ نرم ...😟
ایـن از کجا میدونست خدا میدونہ هرچے که میگذشت کنجکاوتر میشدم😨
بالاخره پنج شنبہ از راه رسید.....
قرار شد سجادے ساعت ۱۰ بیاد دنبالم
ساعت ۹/۳۰ بود
وایسادم جلوے آینہ خودمو نگاه کردم 😊
اوووووم خوب چے بپوشم حالااااااا🤔
از کارم خندم گرفت😂
نمیتونستم تصمیم بگیرم همش در کمد و باز و بستہ میکردم 😑
داشت دیر میشد کلافہ شدم و یه مانتو کرمی👗 با یہ روسرے همرنگ مانتوم برداشتم و پوشیدم 👜
ساعت ۹:۵۵ دیقہ شد 😃
۵ دیقہ بعد سجادے میومد اما مـݧ هنوز مشغول درست کردݧ لبہے روسریم بودم کہ بازے در میورد😣
از طرفے هم نمیخواستم دیر کنم
ساعت ۱۰:۰۰ شد زنگ خونہ بہ صدا دراومد 😱
وااااااے اومد مـݧ هنوز روسریم درست نشده
گفتم بیخیال چادرمو سرکردم و با سرعت رفتم جلو در 🏃
تا من و دید اومد جلو با لبخند سلام کرد و در ماشیـݧ و برام باز کرد 🚗
اولیـݧ بار بود کہ لبخندش و میدیدم🙈
سرم و انداختم پاییـݧ و سلامے کردم و نشستم داخل ماشیـݧ🚗
تو ماشیـݧ هر دوموݧ ساکت بودیم
من مشغول ور رفتـݧ با روسریم بودم
سجادے هم مشغول رانندگے 🚗
اصـلݧ نمیدونستم کجا داره میره
بالاخره روسریم درست شد یہ نفس راحت کشیدم کہ باعث شد خندش بگیره😂
با اخم نگاش کردم 😑
نگام افتاد بہ یہ پلاک کہ از آیینہ ماشیـݧ آویزوݧ کرده بود 🤔
اما نتونستم روشو بخونم
بالاخره به حرف اومد
نمیپرسید کجا میریم❓
😊منتظر بودم خودتوݧ بگید
بسیار خوب پس باز هم صبر کنید
حرصم داشت درمیومد اما چیزے نگفتم
جلوے یہ گل فروشے نگہ داشت و از ماشیـݧ پیاده شد 🌷
از فرصت استفاده کردم
پلاک و گرفتم دستم و سعے کردم روشو بخونم یہ سرے اعداد روش نوشتہ اما سر در نمیاوردم
تا اومدم ازش عکس بگیرم ..
از گل فروشے اومد بیروݧ...💐
هل شدم و گوشے از دستم افتاد...😰😰
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
════════ ✾💙✾💙✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🍃🌸
°•{ســـــردار والامقام
#شهید_حسیــــن_تاجیــــک🕊🌹}•°
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
🔹تا حالا من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و شهادت است و این احساس را درخود می بینم که تازه متولد شدم و زندگی جدید را آغاز میکنم
🔹شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی میرساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی میماند که وارثان خون پاک شهید از آن میبویند.
🔹خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{سردار بینشان
دستگاه دیپلماسی کشور
#شهید_محمدناصر_ناصری🕊🌹}•°
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
◽️چه بگویم زبان قادر به گفتن نیست و دلم از نوشتن عاجز است من در طول زندگی آنقدر شما را آزردم که نمیتوانم پوزشی بطلبم فقط از خدای بزرگ برای شما اجر و پاداش خواهانم
◽️شما امانت داران خوبی بودید امانت خدای را خوب نگهداری و ترتیب نمودید امروز روزی است میباید امانت را به صاحب امانت باز گردانید درود بر تو پدری که ابراهیم گونه فرزندت را به قربانگاه عشق میفرستی و درود بر تو مادری که فاطمه گونه فرزندت را تربیت نموده و روانه کربلا میکنی ....
🔻شهید محمدناصر ناصری، در روز ۱۷ مرداد ماه سال ۱۳۷۷ توفیق این را یافت تا در شهر مزار شریف، به نحوی بسیار مظلومانه و به دست نیروهای طالبان که افرادی شقی و بی منطق هستند، شهد شیرین #شهادت را بنوشد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
#سیـــــره | #شهـــــدا
#شماره_یک《۱》
🔴 #ندایی_از_حلقوم_بریده
◽️از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که #امام_خامنهای نائب بر حق امام زمان عجلاللهفرجه است.
◽️از همه خواهران عزیزم و از همه زنان امت رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) میخواهم روزبهروز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را حضرت زهرا سلاماللهعلیها و زنان اهل بیت قرار دهید؛
◽️همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) خطاب به پدرش گفتند: غصه چادر من را نخوری بابا جان، چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...
◽️از همه مردان امت رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) میخواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علیبن ابیطالب امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهدا درس بگیرید.
#حجت_خدا
#شهید_محسن_حججی🕊🌹
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
🔴 #قتل_دیپلماتهای_ایرانی_در
#کنسولگری_افغانستان
🔹۱۷ مرداد ۱۳۷۷، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی مستقر در مزار شریف افغانستان، به همراه ۸ نفر از کارکنان سرکنسولگری ایران در این شهر توسط عوامل گروه طالبان به شهادت رسیدند.
🔹این ۹ نفر عبارت بودند از ⇩↯⇩
#ناصر_ریگی
سرپرست
#مجید_نوری_نیارکی
مسئول امور مالی
#محمدناصر_ناصری
کارشناس امور فرهنگی
#کریم_حیدریان
کارشناس امور کنسولی
#محمدعلی_قیاسی
کارشناس امور کنسولی
#رشید_پاریاو_فلاح
کارشناس امور کنسولی
#نورالله_نوروزی
کارشناس امور کنسولی
#حیدرعلی_باقری
کارمند فنی
#محمود_صارمی
خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی
🔹تا مدتها از سرنوشت این ۹ نفر گزارشی منتشر نشد، تا این که اجساد آنان در یک گور جمعی در خرابههای پشت کنسولگری به دست آمد. پیکر آنان ۲۲ شهریور ۱۳۷۷ به تهران منتقل شد و به خاک سپرده شد.
🔻آخرین پیام مخابره شده از شهید محمود صارمی: «مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مرداد ماه ۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند.
خبر فوری، فوری مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند به من بگویید که چه وظیفهای …»
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
4_5933997502725358874.mp3
4.2M
🎧🎧🎧
#فایل_صوتی
🔳 #شهادت_امام_محمدباقر (ع)
🌴بــــــــــارون بــــــــــارون
شبیـــه ابـــــر آسمـــــون
🌴میریزه از چشمام رو لب
انـــــاالیـــــهراجــعـــــون
🎤 #حمید_علیمی
⏯ #واحد
👌فوق زیبا
#پیـشنهاد_ویــژه_دانـــلود💯
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯