🍃🌹
#شهیـــــدانه
♻️ با وجود اینکه ۱۵ سال از #شهادت او می گذشت و همه بدن کاملا اسکلت شده بود، فقط و فقط جلوی صورت او کاملا سالم مانده بود.
🔸ترکش پشت سر او را به طور کامل از بین برده و داخل آن خالی بود ولی صورت کاملا سالم بود. حتی وقتی به ابرو و مژه هایش دست می کشیدم، اصلا نمی ریختند.
🔸متاسفانه این شهید شناسایی نشد و سرانجام به عنوان #شهید_گمنام، در گلزار شهدای شهر ایلام دفن شد.
#شهـــداےگـــمنام🌺
#یـادشان_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🎇 تصویر بـــــاز شود 👆👆 《 عجیـــــب 》 #شهیـــد_گمنـــــام ⭕️با ما همراه باشید با روایاتی جذاب و شن
✨﷽✨
#کرامـــات_شهـــــــدا
2⃣⇦《 #عجیب 》
💢 نزدیک غروب مرتضی داخل یک گودال پیکر #شهیدی را پیدا کرد.
🔻با بیل خاکها را بیرون میریخت. هر بیل خاک را که بیرون میریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال برمیگشت. نزدیک اذان مغرب بود، مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا برمیگردیم.
🔻صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم، به محض رسیدن به سراغ بیل رفت، بعد آن را از خاک بیرون کشید و حرکت کرد!
با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا میری ⁉️
🔴 نگاهی به من کرد و گفت: دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم ! بیل را بردار و برو.😭😭
راوی 👈 بسیجیان تفحص
#شهیـــد_گمنـــــام
📚 منبع⇦کتاب شهید گمنام
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
🔴 #ڪــلاهــیڪــہجــــــامــــانــــد↯↯
💢 کلاهخودی ترکش خورده، متعلق به شهیدی که در تاریخ سوم آبان ۱۳۵۹ در "کوی فرمانداری" در شهر خرمشهر به شهادت رسید و شناسایی نشد.
🔶 با توجه به این که خرمشهر در چهارم آبان ماه سقوط کرد، این کلاهخود متعلق به یکی از آخرین شهدای مقاومت ۳۵ روزه در خرمشهر است.
🔸همرزمانش روی کلاهخود او، تاریخ شهادتش را نوشتند و عکسی از آن به یادگار گرفتند تا در تاریخ بماند.
#شهیـــــد_گمنـــــام
#شهیدان_حماسهسازان_جاودانه_تاریخ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
💓﷽💓
#شهیـــــدانــہ
○•° هـرچـه ز گــمنام بخـواهی
طـلایت بدهند
○•° عاقبـت عـشـــق بخـواهی
"شَهــٰـادَت" بدهند
✔️دلت ڪہ بگیرد ..
دواے دردت فقط
"شَہیدِ گُمـنٰامْ" است❣
#شهیــد_گمنــام
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
✨بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ✨ 📚 مجموعه داستانهای مذهبی #مـــــذهبــــےهاعاشقـــــــتـــرن💖 ــ
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_اول
تو آینه خودمو نگاه کردم
_نَه بابا اسماء خانوم بزرگ شدیا .!!!!👩⚖
_دیگه نمیتونستم در برابر اصرارهای مامان مقاومت کنم مخصوصا حالا که یه خواستگار💞 خیلی پیگیر برام اومده
_خدایا یعنی الان وقت تصمیم گیریه⁉️
این مسئله باعث شده بود، چند وقتی برم تو فکر🤔
از طرفی هر چقدر میگذشت اصرار مامان بیشتر میشد
_میگفت: خیلی اصرار دارن که بیان برای خواستگاری💞 هر چقدر میگم تو میخوای درس بخونی راضی نمیشن
_آخه مامان
_آخه نداره حالا بزار یه بار بیان ببینیم چی میشه
-ماماااااااان😐
نزاشت حرف بزنم رفت
_رفتم دنبالش مامان جان من هنوز میخوام درس بخونم📖 اصلا به ازدواج💞 فکر هم نمیکنم .
_خوب فکر کن اسماءجان بلاخره که باید یه روز ازدواج کنی تا کی خواستگارات و رد کنم دختر ⁉️
-مث اینکہ خیلی دوست داری من زودتر از اینجا برمااااااا😳
-اخم کرد و گفت اصلا خودت میدونی
-قهر نکن مامان خوشگلم چشم😊
-پس زنگ☎️ بزنم بهشون؟؟؟
صداے اذان بلند شد🍃✨
از فرصت استفاده کردم مامان اجازه بده نماز بخونم بعد
بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا📿 رو گفتم و ازش خواستم کمکم کنه
مامان انگار منتظر بود ک نمازم تموم شه سریع اومد تو اتاقو گفت
اسماء جان بگم بیان⁉️
اووووف باشه اما بگم من هیچ قولی نمیدماااااااا😐
آخر هفته قرار بود بیان واسه خواستگاری💞
زیاد برام مهم نبود که قرارہ چه اتفاقی بیفته حتی اسمشم نمیدونستم، مامانم همین طور گفته بود یکی میخواد بیاد....😳
فقط بخاطر مامان قبول کردم که بیان برای آشنایی ....
ترجیح میدادم بهش فکر نکنم😐
_عادت داشتم پنج شنبهها برم بهشتزهرا پیش #شهید_گمنام
شهیـــ🌷ــدی که شده بود محرم رازا و دردام، رفیقی که همیشه وقتی یه مشکلی برام پیش میومد کمکم میکرد ...
《فرزند روح الله》🍃✨
این هفته برعکس همیشه چهارشنبه بعد از دانشگاه رفتم بهشتزهرا، چند شاخه گل گرفتم کلی با شهید جانم حرف زدم☺️ احساس آرامش خاصی داشتم پیشش
_بهش گفتم: شهید جان فردا قراره برام خواستگار💞 بیاد.....
از حرفم خندم گرفت ههههه😄
خوب که چی الان این چی بود من گفتم.. ...
من که نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما....😉
احساس کردم یه نفر داره میاد به این سمت پاشدم
دیر شده بود سریع برگشتم خونه
تا رسیدم مامان صدااااام کرد😲
-اسمااااااااء
_(ای وای خدا) سلام مامان جانم✋
_جانت بی بلا فردا چی میخوای بپوشی❓
_فردا🤔
_اره دیگه خواستگارات میخوان بیاناااااا
اها.....
یه روسری و یه چادر مگه چه خبره یه آشنایی سادست دیگه عروسی که نیست....😳😂
این و گفتم و رفتم تو اتاقم
یه حس خاصی داشتم نکنه بخاطر فردا بود⁉️
وای خدا فردا رو بخیر کنه با این مامان جان من...
همینطوری که داشتم فکر میکردم خوابم برد...😴
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍خانم علیآبـــــادی
════════ ✾💙✾💙✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹
#شهید_گمنام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #برگی_از_خاطرات
🔺#هویت_حسینی
◽️داشتیم پیکر شهدامون رو با کشتههای بعثی تبادل میکردیم که ژنرال حسن الدوری رئیس کمیته وفات ارتش عراق گفت:
◽️«چند تا شهید هم پیدا کردیم که تحویلتون میدیم تا به فهرستتون اضافه کنین»
◽️یکی از شهدایی که عراقیها پیدا کرده بودند، پلاک نداشت. سردار باقرزاده پرسید:
«از کجا میگید این شهید ایرانیه؟
اینکه هیچ مدرکی برای شناسایی نداره!..»
◽️ژنرال بعثی گفت:
«با این شهید یک پارچه قرمز رنگ پیدا کردیم که روش نوشته بود:
« یا حسیــــــن شهید »
فهمیدیم ایرانیه …
راوی 👈 محمد احمدیان
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨🌸بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ🌸✨ 📚 کتاب👇👇 #شــهــیـد_گُــمْــنـامْ ۷۲ روایـت از شـهـداے
﷽
#کتاب
#شهید_گمنام
👈 ۷۲ روایت از شهــداے
💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚
🌸✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
📃 #روایت_اول
📌 #عنوان : «شهیده راه ولایت»
🔹گفتند او ابتر است، پسر ندارد، نهضتش بعد از او نابود خواهد شد. اما خدا جوابشان را داد. به او #ڪوثر عطا کرد، چشمه جوشانی نازل نمود که تا ابدیت جهان اسلام را طراوت بخشیده و زنده نگه دارد.
🔸دیگران گفتند: ای رسول خدا تو ما را از بدبختی و فلاکت نجات دادی. تو ما را از چاه جاهلیت خارج ساختی. ما را به سر منزل مقصود رساندی، اجر و مزد رسالت تو چیست؟ برای خشنودی شما چه کنیم؟!
🔹فرمود: من اجر و مزدی از شما نمیخواهم، فقط #اهل_بیت_من...! دوستی و پیروی از آنها شما را نجات خواهد داد، #قرآن و #اهل_بیت را از خود به یادگار میگذارم.
🔸ایستاده بود مقابل درب خانه دخترش. او که سیده نساء عالمیان است. دستها را بر سینه نهاد و فرمود:
" #السلام_علیکم_یا_اهل_بیت_النبوه"
🔹بارها این عمل را تکرار کرد آنقدر گفت تا اهل بیت را بشناسند، تا راه را اشتباه نروند. فرمود: #فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد من را آزرده و... امتش این کلمات را میشنیدند و برای هم بازگو میکردند.
🌷@shahidane1🌷
🔸امتی که در عمل به مستحبات از هم پیش میگرفتند اما... پس چه شد که..... نیمههای شب به همراه ولی زمان خود امیرمؤمنان (علیهالسلام) راه افتادند بر در خانه مهاجر و انصار رفتند با آنها اتمام حجت کردند. مگر نبودید در #غدیرخم مگر بیعت نکردید مگر.... چه جوابی داشتند؟!...
🔹مگر دنیا طلبی و عدالت خواهی در یک دل جمع میشود به راستی اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اینقدر سفارش #کوثر خود را نکرده بود چه میکردند؟! یا اگر میخواستند #زهرای_اطهر(س) را اذیت و آزار نمایند مگر پیش از این میتوانستند؟ در دوران رنج و غم فراق پیامبر، باز هم مادر سادات را آزردند.
🔸به #علی(ع) عگ میگفتند: به همسرت بگو یا روز گریه کند شب آرام باشد یا شب گریه کند و.... ای بی وفا مردم مگر چقدر از دوران #رسول_خدا(ص) گذشته بود. مگر پاره تن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با شما چه کرده بود!؟ مگر...
🌷@shahidane1🌷
🔹و اکنون سالهاست که از آن دوران گذشته، اما هرکس پا به #مدینه میگذارد سؤالی با خود دارد: #مزار_ام_ابیها، کوثر قرآن، تنها دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کجاست...؟؟
🔸سالهاست که غاصبین ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) با این سؤال مواجه هستند چرا مزار فاطمه (علیها السلام) مخفی است. مگر مزار بیشتر صحابه و حتی تابعین مشخص نیست. پس چرا تنها دختر پیامبر خواسته بود قبرش مخفی بماند.
🔹و اکنون بیش از قبل این سؤال ذهن هر پرسشگر را به خود میخواند که براستی #جرم فاطمه چه بود؟ چرا او را آزردند چرا خواسته بود #گمنام بماند. چرا؟...
🔸براستی #گمنامی عصمت کبرای الهی پرچمی است که تا ابد برافراشته خواهد ماند. تا زمانی که #فرزند عزیزش از پرده #غیبت خارج شده و انتقام مظلومیت او را بستاند انشاءالله.
🔺شادے دل #حضرت_زهرا(س) صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#ڪاری_از ⇩↯⇩
✍ "گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادے"
🌸✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🌸✾||➼┅═🕊═┅┅───
﷽
#کتاب
#شهید_گمنام
👈 ۷۲ روایت از شهــداے
💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚
🌸✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
📃 #روایت_دوم
♻️ #عنوان : «اُحُـد»
🔹دوران خلافت #معاویه بود. پنج دهه از آغاز نهضت اسلامی میگذشت. قرار بود در منطقه اُحُد برای زائرین چاه آبی حفر شود. هنوز مدتی از شروع کار حفاری نگذشته بود که خبر عجیبی در مدینه پیچید!
🔸در محل حفر چاه دو #پیکر_سالم پیدا شده؟!
🔹مردم و بزرگان با عجله به منطقه احد آمدند، پیرمردها جلوتر بودند. همه به چهره این دو نفر خیره خیره نگاه میکردند. آری آنها را میشناختند.
🔸یکی از بزرگان مدینه که روزگار صدر اسلام را درک کرده بود گفت: در جنگ اُحُد تعدادی از مسلمین برای جمع آوری غنائم، کمینگاه را ترک کردند. دشمن از همان نقطه سپاه اسلام را محاصره کرد و تعداد زیادی از مسلمین به #شهادت رسیدند.
🌷 @shahidane1🌷
🔹بعد رو به اولین شهید کرد و گفت: این #سعد_ابن_ربیع است. پسر ربیع ابن عمرو سعد از #قبیله_خزرج بود. در بیعت با عقبه با پیامبر پیمان بست و از مسلمانان واقعی بود، در روزگاری که هیچکس سواد نداشت او باسواد بود.
او در بدر و احد از پیامبر جدا نشد.
🔸در اواسط جنگ، پیامبر به ما گفت: سعد دوازده زخم برداشته ؟!. بعد #محمدابن_مسلم را فرستاد تا از حال او جویا شود. سعد تا محمد ابن مسلم را دید پرسید: آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده است؟
فرمود: آری.؟
سعد ادامه داد: سلام مرا به انصار برسان و بگو: شما را به خدا سوگند میدهم به پیمانی که در عقبه با پیامبر بستید وفادار باشید نگذارید به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آسیبی برسید. بعدها وقتی خبر شهادت #سعد به پیامبر رسید برای او دعا کرد.
🌷 @shahidane1🌷
🔹بعد به سراغ پیکر دیگری رفت که کُفار بدنش را تکه تکه کرده بودند. پیرمرد گفت: این مرد #عَمر_ابن_جموح از قبیله بنی حرام است.
پسرش در پیمان عقبه مسلمان شد، اما خودش در زمان حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه به اسلام گروید.
🔸او بسیار پیر و لنگ بود. لذا پیامبر او را از جهاد معاف کرد، اما او مشتاقانه به میدان احد وارد شد. چهار پسر او در میدان جهاد بودند. آنها مخالف حضور پدر بودند، اما وقتی پدرشان از پیامبر اجازه گرفت آنها چیزی نگفتند.
🔹عمر در حال نبرد فریاد میزد: آرزو دارم با پای لنگ به سوی #بهشت بشتابم.
وقتی مسلمانان از میدان نبرد عقب نشینی کردند کفار به او حمله کرده و بدن او را تکه تکه کردند. عمر به همراه یکی از پسرانش از #شهدای_احد بودند.
🔸این واقعه به سرعت در میان مردم مدینه پخش شد. اینکه پیکرهای دو شهید #گمنام، دو یاور پیامبر بعد از چهل و شش سال سالم از خاک خارج شده مردم را به تعجب واداشت.
🔹به هرحال پیکر این دو سردار با احترام تشییع و در جایی دیگر به خاک سپرده شد.
🔺شادے روح این #دو_شهید_گمنام صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#ڪاری_از ⇩↯⇩
✍ "گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادے"
🌸✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🌸✾||➼┅═🕊═┅┅───
﷽
#کتاب
#شهید_گمنام
👈 ۷۲ روایت از شهــداے
💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚
🌸✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
📃 #روایت_سوم
📌 #عنوان : «حکایت کفن پوشان»
🎙 #راوی: سیدرضا حسینزاده
🔹اولین ساعات روز دوازدهم #محرم بود. سال ۱۳۸۳ هجری قمری و یا همان ۱۳۴۲ هجری شمسی، دستههای عزادار به سوی #امامزاده_جعفر پیشوا در حرکت بودند. با جمع شدن مردم یکی از #روحانیون تهران وارد امامزاده شد و گفت:مردم،مرجع تقلید ما حضرت #آیت_الله_خمینی را دستگیر کردند.
🔸جمعیت یکباره منقلب شد. بزرگان منطقه پیشوا ضمن صحبت با مردم گفتند: ما بعد از ظهر به سوی تهران حرکت میکنیم. با اینکه هوا در روز نیمه خرداد بسیار گرم بود اما عصر همان روز جمعیت بسیار زیادی در امامزاده جمع شدند.
🔹عده زیادی به حمام رفته و #غسل_شهادت کرده بودند. آنها کفن پوشیده و در جلوی جمع قرار گرفتند.
یکی از روحانیون حاضر در جمع گفت:این راه ما بدون بازگشت است.
ممکن است #شهادت یا #اسارت داشته باشد.
🔸یکباره کل جمعیت فریاد زدند: یا مرگ یا خمینی بعد هم جمعیت با شعار مرگ بر دولت قانون شکن به راه افتادند.
🌷 @shahidane1🌷
🔹با ورود سیل خروشان جمعیت به #ورامین، مردم آنجا با اب یخ به استقبال آنها امدند. جمعیت زیادی از مردم ورامین در مقابل پاسگاه تجمع کرده بودند که به تظاهر کنندگان پیوستند.
🔸حرکت به سوی تهران آغاز شد. پاسگاه و ژاندارمری ورامین هم هیچ عکس العملی نشان نداد. مسافرینی که از تهران به سوی ورامین میآمدند خبر از کشتار وسیع مردم میدادند.
🔹در حوالی ساعت ۵عصر جمعیت معترض به پل باقر آباد رسید. در آنجا جاده توسط تعداد زیادی نیروی نظامی بسته شده بود. آنها حتی در بیابانهای اطراف سنگر بندی کرده بودند.
سرهنگ بهزادی پیشاپیش نیروها ایستاده بود.او با صدای بلند فریاد زد: رئیس شما کیست ؟
🔸کفن پوشان که جلوتر از بقیه بودند گفتند: ما رئیس نداریم. لحظاتی بعد#سیدمرتضی_طباطبایی و #عزت_الله_رجبی از جمع جلو رفتند و گفتند: مرجع ما را گرفتهاند. ما تا آزادی ایشان ساکت نخواهیم نشست.
🔹بهزادی دستور شلیک هوایی داد. #سیدمرتضی جلوتر رفت و گفت: مرغابی را از آب میترسانی!؟ ما آماده شهادتیم. بلافاصله اسلحه نظامیها به سمت مردم رفت.
🔸اولین گلوله را#بهزادی به سمت سینه#سیدمرتضی شلیک کرد. بعد از آن صدای شلیک گلولههای قطع نمیشد. آنها که به سمت بیابان میدویدند نیز مورد اصابت قرار میگرفتند.
🔹کمتر کسی سالم مانده بود. روی جاده تعداد زیادی از مردم و کفن پوشان در خون خود میغلطیدند. چند نفری از مردم تلاش کردند که به مجروحین کمک کنند، اما مامورین آنها را به رگبار بستند.
🌷 @shahidane1🌷
🔸با تاریک شدن هوا کامیونهای نظامی به سوی جاده آمدند. آنها همه #شهدا و #مجروحین را روی هم ریختند. بعد هم در تاریکی شب بار کامیونها را در گورهای دسته جمعی در حوالی سگر آباد تهران تخلیه کردند.
🔹آنها #شهدا و #مجروحین را با هم دفن کردند! برخی از مجروحین که در بیمارستانها بستری بودند نیز دستگیر کردند.
🌷 @shahidane1🌷
🔸واقعه پانزده خرداد اولین حرکت برای پیروزی انقلاب اسلامی بود که صدها #شهیدگمنام و #مفقود الجسد تقدیم نمود. #شهیدجعفرعرب_مقصودی تنها یکی از آنها بود.
🔹او مدتی در بیمارستان بود. به خاطر عدم رسیدگی به کزاز مبتلا شد و به #شهادت رسید. ماموران مخفیانه او را از بیمارستان بردند. هیچکس تاکنون از #مزار او اطلاعی ندارد.
🔸در میان جمعیت تعداد زیادی کشاورز که در فصل کشتار از زنجان و لرستان به ورامین آمده بودند وجود داشت. وسایل شخصی آنها تا مدتها در کنار زمینهای کشاورزی بود. خانوادههای آنها بارها به دنبال گمشده خود به ورامین آمدند اما هیچ جوابی نگرفتند. آن کشاورزان همگی به جرگه #شهدای_گمنام پیوسته بودند.
🔺شادے روحشان صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#ڪاری_از ⇩↯⇩
✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے"
🌸✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286