شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم
امیدوارم یهویی هامونو دوست داشته باشید😌🙈😍
✨حجاب✨
🌟 تمامـ ِ رنگــ هـآے دنیــا✦
【 روسیاه 】مـﮯ شوند
وقتـﮯ سیاهـﮯ ِ ♡ چادرم♡
|| قد عَلم || مـﮯ کند
چـﮧ خوب مـﮯ دانستند قدیمـﮯ تـرهآ
بـالاتـر از سیاهـﮯ رنگـﮯ نیست🌟
•ʝσɨŋ↷
🥀°•| @shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻🧡🌻 🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻 🧡🌻 🌻 #سرباز #پ
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻🧡🌻
🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻
🧡🌻
🌻
#سرباز
#پارت_19
#بانو_مهدێ_یار_منتظرقائم
حاج محمود از امیررضا جدا شد.پیش مامور پلیس رفت و گفت:
_جناب سروان ما چکار باید بکنیم؟
-یا از اون آقا رضایت بگیرین یا پسرتون امشب اینجا میمونه،فردا میره دادسرا.
حاج محمود نگاهی به افشین کرد.
سر و صورت افشین پر خون و کبودی بود.به امیررضا نگاه کرد و گفت:
_پسرم،فردا تو دادسرا میبینمت.
امیررضا لبخند زد و گفت:
_نیاز نیست فردا هم به زحمت بیفتین. نتیجه شو بهتون خبر میدم.
حاج محمود دوباره پسرش رو در آغوش گرفت،خداحافظی کردن و رفت.
وقتی حاج محمود رفت،
امیررضا با پوزخند به افشین نگاه کرد.
افشین گیج شده بود.دلیل رفتار امیررضا و پدرش رو نمیفهمید.
انتظار داشت فاطمه بخاطر برادرش عذرخواهی کنه که نکرد.
انتظار داشت حاج محمود بخاطر پسرش التماسش کنه؛که نکرد.
انتظار نداشت امیررضا با پیروزمندی نگاهش کنه؛که کرد.
امیررضا تو بازداشتگاه موند و افشین راهی خونه شد. اون شب هیچکس نخوابید.
فاطمه تا صبح دعا میکرد.
حاج محمود و زهره خانوم نگران بودن. افشین برای اولین بار تو عمرش دوست داشت جای کس دیگه ای باشه.دوست داشت جای امیررضا باشه.
امیررضا خانواده ای داشت که افشین همیشه آرزو داشت، داشته باشه.تصمیم گرفت رضایت بده و امیررضا زندان نره.
نقشه دیگه ای داشت.
از امیررضا و حاج محمود هم کینه داشت.میخواست امیررضا هم شاهد عذاب کشیدن خانواده ش باشه و عذاب بکشه.
بازهم امیررضا، فاطمه رو میرساند دانشگاه و برمیگرداند.ولی افشین بخاطر کبودی های صورتش دانشگاه نمیرفت.
سه هفته گذشت.
امیررضا و فاطمه تو راه دانشگاه بودن. حاج محمود با امیررضا تماس گرفت. گفت:
-کجایی؟
-فاطمه رو میرسونم دانشگاه.
-تا کی کلاس داره؟
-امروز تا ظهر کلاس داره.
-ظهر که بردیش خونه،بیا مغازه.
-چیزی شده بابا؟
-چیز مهمی نیست.فاطمه رو نگران نکن.
امیررضا مطمئن شد خبری شده.
فاطمه سرکلاس بود که براش پیامک اومد.ولی توجه نکرد. بعد کلاس به پیامکش نگاه کرد.
شماره ناشناس بود.نوشته بود...
ادامه دارد...
✍دومیـن اثــر از؛
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
❌ڪپے با ذڪر نام نویسنده و ذڪر یڪ صلوات براۍ هرپارت
🧡
🌻🧡
🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡
🧡🌻🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒
🍒
🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
#پارت_86
#عـشقبہشـڔطعاشــــقے
سرانگشتام یخ زده بود و قادر به تایپ کردن نبودم
قلبم مثل گنجشک میکوبید و هرلحظه منتظر بودم تا از قفسه سینم بزنه بیرون
با دست هایی که از شدت لرزش نمیتونست گوشیو نگه داره به سختی تایپ کردم
+پس چرا میخوای ازدواج کنی با یکی دیگه
_چون منو پارسا به درد هم نمیخوریم
پارسا عقایدش بامن فرق داره
اما منو محمدحسین ، خواستگارمو میگم
باهم خیلی تفاهم داریم
فکر میکنم حسم به پارسا عشق نباشه
+چرا این فکرو میکنی؟
_نمیدونم
درضمن برادر پارسا
فردای خواستگاریم گفت پارسا غیب شده و الان دو هفته هست که خبری ازش نیست
نگرانشم منم
وای وای وای
این دختر داشت منو روانیم میکرد
کشت منو
از عصبانیت گلدون بغل دستمو محکم برداشتم و روی زمین کوبیدم
از عصبانیت داشتم به مرز جنون میرسیدم
نمیدونستم چیکار کنم
عقلم قد نمیداد
گوشیو با عصبانیت کنارم پرتاب کردم و با حرص روی مبل دراز کشیدم
لعنتی لعنتی لعنتیییی
{از زبان سارا}
تقریبا دو هفته بود که از پارسا خبری نبود
نگرانش بودم
هیچ کس هم از جاش باخبر نبود
جواب خواستگار ها روهم باید میدادم
من باید پارسا رو فراموش کنم
منو پارسا به درد هم نمیخوریم
منو اون دو دنیای جدا از هم هستیم
وای خدا
دارم گیج میشم
بلند شدم و وضو گرفتم
قامت بستم و دو رکعت نماز خوندم
اما خودمم نیتشو نمیدونستم
فقط میخواستم ارامش بگیرم
بعد از نمازم سر سجاده زیارت عاشورا خوندم کمی اروم بشم
دیدم نه
با این چیزا نمیشه
بلند شدم و تند تند و بی حوصله هرچی لباس دم دستم بود رو پوشیدم و چادرم رو سرم انداختم و به سمت بیرون رفتم
میخواستم برم شاهچراغ
از توی کوچه پس کوچه های بازارهای نزدیک به حرم گذشتم
اینقدر رفتم و رفتم تا رسیدم به جایی که دیگه گنبد و گلدسته ها توی دیدم بود
از بازرسی رد شدم و رفتم رو به روی گنبد
دست بر سینه گذاشتم و زیر لب زمزمه کردم
[السلام و علیک یا احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ]
با شونه های افتاده به سمت ستون های کنار حوض رفتم و همون جا کنار حوض سر خوردم و نشستم روی زمین
سرمو به ستون تکیه دادم و به گنبد دوختم
+اقا جانم
من امشب اومدم
تا کمک بگیرم ازت
تا بگم ببر یاد و خاطره پارسا نامی رو از ذهنم و اجازه و مجوز بهم بده واسه ورود به زندگی جدید
اقا جان به خاطر این مدت زمان کمی که در جوار بارگاهتون خدمت زائرات رو کردم کمکم کن
من وارد زندگی با محمدحسین میشم
فقط کمکم کن شرمنده نشم
اشک ریختم و گفتم
اشک ریختم و سر بر زانو گذاشتم
اشک ریختم و نفهمیدم از کی هست که محمدحسین کنار دستم نشسته
_ از خودش خواسته بودم پشتیبانم باشه نمیدونستم اینقدر زود جواب دعاهامو میده و اینجوری جواب میده
برگشت و رو به من نشست
_پس من جواب خواستگاریمو گرفتم سارا خانم؟
از خجالت سرخ شده سرم رو پایین انداختم و گفتم
+من هنوز باید فکر کنم
_میشه زودتر فکراتونو بکنید و جواب مثبت بدید؟
خنده ای کردم و گفتم
+چشم فکرامو میکنم
_چشممون منور به بین الحرمین دوتایی باهم کنار هم
ڪپے رماݧ حراـم❌
جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️
نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿
🍒
🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️
با هرنفسی سلام ڪردن عشق است
آقا به تو احترام ڪردن عشق است
اسم قشنگٺ به میان چون آید
از روی ادب قیام ڪردن عشق است
❤️السلام علیڪ یا بقیة الله❤️
❥•ʝσɨŋ↷
🌺°•| @shahidane_ta_shahadat
•
.
ازحـٰاجقاسمشنیدهبود:
دنبالشھادتنرو
کـھاگـھدنبالشبریبھشنمیرسـے
یِکاریکن..
#شھـٰادتدُنبالِتوباشـھ💔:)
@shahidane_ta_shahadat
Rzvhatv a note here now
And one of thy God;
God does not forget
But you almost forget what you have today;
Rzvsh did yesterday
~آࢪزوهاٺو یه جایاڊڊاشٺ ڪݩ📕✏️
•ۊیڪےیڪےازخڊابڂواه؛🤲
°ڂڊایادۺ ݩمیࢪه🌿
∞ۆݪٺویاڊٺ میࢪه کہ چیزےکہ امࢪوزداࢪ؛🌳
±ڊیࢪوزآࢪزوکࢪد!🍂
🌺 ❤
•ʝσɨŋ↷
💙°•| @shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
📌 #بدونتعارف
- حسـن روحـانی دیگـر در راه هسـت، مـردم به هـوش باشـید
#همتی، روحـانی دیـگر ...😏
@shahidane_ta_shahadat
𖤐⃟💛•• 𝓑𝓮𝓵𝓲𝓮𝓿𝓮 𝓶𝓮, 𝓼𝓱𝓮 𝓭𝓸𝓮𝓼𝓷'𝓽 𝓴𝓷𝓸𝔀 𝓱𝓸𝔀 𝓬𝓾𝓽𝓮 𝓼𝓱𝓮 𝓼𝓶𝓲𝓵𝓮𝓼...
باورڪن خودشم نمیدونہ چقدر قشنگ میخندھ♡:)
#بیوهایعاشقانہ💕
#پروفعاشقانہ🙈
#دپوغمگێن💔
#انگێزشے🌿🌻
خلاصہ اینجا یہ ڪانال #احساساتے هست😍🙊
https://eitaa.com/joinchat/3099918458Cf291cdd7b5
بڪوب رو لینک به #جمعمون بپیوند🙈😌
💙📘
بهشت يعنے
يڪ نفس عميق
در هواے تو...!🙃🖐🏻
🦋|↫#اربابمـحسینجانـ
•ʝσɨŋ↷
🥀°•| @shahidane_ta_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خسته ام مثل همان....🌱🌺
سم 😂😂
@shahidane_ta_shahadat
سختہ ادم حس #پوچے و #تمومے ڪنہ
خیلے سختہ هیچ ڪس #دردٺو نفہمہ
خیلے سختہ دستشو تو دست یکے دیگہ ببێنے دم نزنے
اخ ڪہ چقـدرسخٺہ🖤
#منبعپسٺٰـاوتڪسٺهاۍناب
#پروف
#موسیقے
#رمـاݧغمگێݧ
یہجاواسہاوناێےڪہبێت
بعد ازآنہمہزخمڪہ بھ جان منافتاد
توبہ تسڪیݧ دݪ یاردگـر بودے🙂💔
اتیش میزنہ به جونشوݧ
آخ میدوݩم خیلے سختہ دستشو ت دست یڪےدیگہ ببێنے😭
بہ جمع ما بپێوند
هممون همێن #دردو دارێم
باهم #همدردی میڪنیم و شونه هامون میشہ جاێے براۍ #اشڪ همدیگہ😓💔
https://eitaa.com/joinchat/3099918458Cf291cdd7b5
#عاشقانہ🙈❤️
حسبودنت
قشنگترینحسدنیــــــاست
توکـهباشی
هرروزرانــــــــــــــــــه
هرثانیهرا∘عشـــــــق∘است💍♡
ʝơıŋ➘
🌺|• @shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒
🍒
🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
#پارت_87
#عـشقبہشـڔطعاشــــقے
از خجالت سرخ شدھ سرم رو زیر انداختم
با زنگ تلفنم حواسم رو بهش جمع کردم
سینا بود
+جونم داداش
_کجایی عجوزه؟؟
+بی ادب عجوزه چیه دیگه
_تویی دیگه
خب حالا ولش
کجایی؟
+شاهچراغ
_عهه؟ پس تنهایی رفتی بی معرفت؟؟
+بله بله
_خب من لباس هام مناسب نیست واسه حرم
بیا بیرون
فرداشب دوباره میایم حرم
+باشه اومدم داداش
تلفن رو قطع کردم و کنار گذاشتم
+با اجازتون اقای گنجویی
_بسلامت ساراخانم
به سمت خروجی رفتم و منتظر شدم سینا بیاد
∞∞∞∞∞∞∞∞
یک هفته بعد
توی این یه هفته خیلی فکر کردم
همش توی حرم بودم
با امید به خدا
میخواستم پارسا رو فراموش کنم و زندگی جدیدی بسازم
دیروز مامان به خانم و اقای گنجوئی جواب مثبت داد و امروز قرارشد امروز با محمدحسین بریم واسه ازمایش خون
محمدحسین اینقدرخوشحال بود که روی پاهاش بند نبود
منم ناخوداگاه با خوشحآلیش لبخند میزدم
بعد از ازمایشگاه منو برد و یه صبحونه مفصل داد
مثل پروانه دورم میچرخید و این محبت هاش عجیب به دهنم مزه کرده بود
قرار شد دو شب دیگه واسه مهریه و مشخص کردن مراسمات بیان تا زودتر کار ها رو راست و ریس کنیم
من تقریبا تونسته بودم پارسا رو از ذهنم ببرم
این چند مدته خیلی زیاد به زیارت عاشورا توسل کردم
چادرمو روی دستم انداختم و رفتم جلوی در اتاق سحر
در زدم و بعد از شنیدن بفرمایید وارد اتاق شدم
داشت موهاشو میبست
+سحر جانم زود باش دیر شد خواهر من
_اومدم اومدم بصبر
کلافه سری تکون دادم و پایین رفتم
بعد از ده دقیقه با اومدن سحر به دنبآل مهسا رفتیم و رفتیم سمت چهار راه... برای خرید
کت و دامن شیری رنگ زیبای دخترونه ای پسندیدم و به همراه شال طلایی رنگی گرفتم
چادر سفید هم گرفتم و بعد از مابقی خرید ها رفتیم خونه
{گلاب بانو}
کلافگی بچم پارسا رو میدیدم و نمیتونستم واسش کاری کنم
از طرفی خیلی دلم میخواست نوه خواهر عزیزم
یادگار علی و زهرای عزیزم که برام مثل محسن و محمدعلی بودن
رو برای پارسا
نوه ارشدم بگیرم
اما نمیدونم چرا همه چی درهم پیچیده
وقتی که تصویر سارا رو دیدم
خیلی به زهرا شباهت داشت
چشماش شبیه علی بود
و این بیشتر این داغ کهنه رو تازه تر میکرد
ڪپے رماݧ حراـم❌
جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️
نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿
🍒
🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
#تلنگر🍃
وقتایی که مریض میشی،😢
قلبت درد میگیره💔
یا سردرد میگیری، 🤦🏻♀
برای هر دردی که میکشی💜
ی #گناهت میریزه و محو میشه!
شاید خدا میخواد....
همین دنیا سختی بکشی پاک شی، 💜💙
پس سعی کن
خیلی #شکایت نکنی
از این رنج ها.....💛
#اللهمعجللولیکالفرج
•ʝσɨŋ↷
🌿°•| @shahidane_ta_shahadat
🌿🌎
---------
هرکیبراخداباشه
خداباهمــــــــــهی
خداییشمالاونه
بیاید خدایی باشیم
حیفهبراشیطونباشیم
---------
ʝơıŋ➘
🌈|• @shahidane_ta_shahadat
دنیآ مگه چقدِ
که ما چند صباحی
خلاف میلِ خدا رفتار کنیم!؟
🐚♥️🍃
ʝơıŋ➘
❤️|• @shahidane_ta_shahadat
ساده زندگی ڪن
اما ساده عبور نکن
از دنیایے که تنها ..
یڪبار تجربه اش میکنے 💛
@shahidane_ta_shahadat
LOVE is like WAR
Easy to start……
Difficult to end……
Impossible to forget……
؏شق ݥاݩݩڊجنڱ اسٺ...❤️⇦🤼♀🤼♀
شࢪو؏ آݩ آسان است...🌪
خاٺݥہ داڊݩ بہ آݩ مشڪل...☄💥
اݥافࢪاموۺ ڪࢪدݩش ۼیࢪممڪن اسٺ💫
سعی کنین عشقتون به خدااینجوری باشه☺️
#عشق_من_بہ_خڊا_اینجوࢪیہ💫
#شما_چطور؟
-------◦◌᯽🍭᯽◌◦-------
🍭|• @shahidane_ta_shahadat
#شہیـدانہ 🕊
ما همیشه فکر میکنیم شهدا یه کار خاصی کردن که شهید شدن؛
نه رفیق..
شهدا خیلی کارهارو نکردن که شهید شدن!
#شهید_حسینمعزغلامی
ʝơıŋ➘
☘|• @shahidane_ta_shahadat