#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠به معنای واقعی اهل کار و عمل بود
🔻مردِ کار
🌷زیاد درباره کارش از او سوال نمیکردم اما میدانستم که #پرکار است. به قول خودمان توی کار اهل دودَر کردن نبود. کارش را واقعا #دوست داشت.
🌷وقتی تهران باهم بودیم، از تماسهای تلفنی زیاد، از چشمهایش که اغلب #بیخواب و سرخ بود، از اکتفا کردنش گاهی به دو سه ساعت خواب در شبانهروز، از صبح خیلی زود سرکار رفتنهایش یا گاهی دوسه روز خانه نرفتنش، میدیدم که چطور برای کارش #مایه میگذارد.
🌷در یکی از جلسات اداری در محل کارش به فرماندهی مستقیمش اصرار کرده بود که روزهای #جمعه کارش تعطیل نشود. در آن جلسه این موضوع را به #تصویب رسانده بود.
🌷 #کمردرد شدیدی پیدا کرده بود؛طوری که وقتی برمیگشت نمیتوانست پشت فرمان بنشیند.
میگفت: آنجا برای این کمردرد رفتم دکتر، مُسَکّنی بهم زد که گفت این مُسَکن فیل را از پا میاندازد؛ ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد.
🌷سفر آخر را هم باهمین کمردرد رفت و در عملیاتی که به #شهادت رسید، جلیقهی #ضدگلوله را بهخاطر وزن آن به تن نکرده بود. محمودرضا در حد خودش #حق_مجاهدت و کار #برای_انقلاب را ادا کرد و رفت.
🌷من اعتقاد دارم #شهادتش، #مزد_پرکاریاش بود.
#شهید_مدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
🌹 خاکریز خاطرات (دست سید)
🚁 هلیکوپتر عراقی مرتب مانور میداد و آتش میریخت.
کاری هم از دست ضد هوایی برنمیآمد.
یکی از بچهها رو به من کرد و گفت: «سید، خشاب پر کن شاید عنایتی شود!»
☀️ خشاب را پر کردم و به حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) متوسل شدم.
بچهها خشاب کالیبر را گذاشتند و شلیک کردند.
کناری ایستادم
و نگاهی به هلیکوپتر کردم.
💥 هلیکوپتر مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد.
☀️ بچهها خوشحال به طرفم آمدند و گفتند:
«سید! دیدی گفتیم پارتی بازی است!»
🎤 راوی: سید مرتضی میر غنی
#السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَة الزهراء
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
13.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انتخابات | با کسی که قهر کرده و رأی نمی دهد چطور مواجه شویم؟
🔻 بررسی برخی دلایل رای بی رای
حتما حتما حتما ببینید و نشر دهید.
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب
#عصرهای_کریسکان #خاطرات_امیر_سعیدزاده #رزمنده_کرد_اسیر_در_چنگال
#ضد_انقلاب_کومله
#نویسنده_کیانوش_گلزار_راغب
#فصل_نهم
#قسمت ۳۳
با زحمت و مرارت خودمان را به روستای ورگیل میرسانیم و به پایگاه بسیج میرویم. جواد عفیفی با وجودی که نیروی غیر بومی منطقه است، با تن خسته و زخمی توانسته بود شبانه از مسیر رودخانه فرار کند و خودش را نجات دهد. دوباره جمع میشویم و خودمان را بازسازی میکنیم. توی روستا میفهمم که زخمی شدهام و ترکشهای ریز زیادی داخل بدنم فرو رفته است. مسیرها در دست دموکرات است و نمیتوانیم جنازۀ شهدا را برگردانیم. بعد از سه چهار روز با حمایت گروه ضربت دوباره وارد عمل شده و به بالای سر جنازۀ شهدا میرسیم. پدر سوختهها، زخمیها را شکنجه کرده و به شهادت رسانده بودند. به جنازۀ شهدا هم رحم نکرده و آتش زده بودند. جنازۀ حسین کریمیان باد کرده و بادگیرش قابل شناسایی است. نیروها به طرفش میروند که داد میزنم و میگویم: «جلو نرین. ممکنه تله گذاشته باشن!»
با احتیاط نزدیکش رفته و زیر و رویش میکنم. میبینم پاکت سیگار در جیب شلوارش بوده و تیر به بغل پاکت سیگار خورده و زخمی شده، ولی آنقدر شکنجهاش کردهاند و خون از بدنش رفته که شهید شده است.
بعد از انتقال شهدا به روستای ورگیل، به طرف پایگاه ارتش حمله میکنیم. دموکراتها فرار میکنند و بدون درگیری پایگاه را تصرف میکنیم. نیروهای ارتشی زخمی و بیمار و تکیده شدهاند. آذوقهشان تمام شده و از شدت گرسنگی در حال احتضارند.
بعضیها بر اثر فشار محاصره و گرسنگی از پای افتاده و شهید شدهاند. جنازۀ شهدا در اطراف پایگاه پخش شده و باد کردهاند. هر کس از سنگر خارج شده، توسط دموکرات به شهادت رسیده است. بچههای پایگاه نتوانسته بودند یک هفته سرشان را از سنگر بیرون بیاورند. مجبور شده بودند قوطیهای روغن را خالی کرده و درونش مدفوع کنند و دربسته گوشه سنگر بگذارند.
هفته بعد خبر میدهند نیروهای پایگاه روستای شیوه صل نلاس به محاصره افتادهاند. با حاج سعید قادرزاد، بنیانگذار بسیج عشایری سردشت، و عزیز حیاک و برادر غفاری، فرمانده عملیات، به کمکشان میرویم. برادر غفاری سرپا نارنجک تفنگی میاندازد و سرود میخواند و به ضد انقلاب میگوید: «بیاین جلو فرزندان ناخلف من. شما سزاوار کشته شدن هستین.»
ترسی در وجودش نیست و گلوله هم میترسد به طرفش بیاید! نیروها را از محاصره خارج میکنیم. این فرمایش امام «کار برای خدا دلسردی ندارد» را آویزۀ گوشم میکنم و مانند آچار فرانسه سعی میکنم هر کاری را به خوبی انجام دهم. مسئولیت مالی بسیج عشایری و تقسیم حقوق رزمندگان را به من میسپارند. چون رزمندگان نمیتوانند پایگاهشان را ترک کنند و به سردشت بیایند و حقوقشان را بگیرند، مجبور میشوم به تکتک پایگاهها سر بزنم و حقوقشان را با اسکورت پرداخت کنم و امضا بگیرم.
همیشه بین پنج تا ده میلیون تومان پول نقد همراهم است. حقوقها از دو هزار و هفتصد تومان شروع شده و تا هفت هزار و پانصد تومان متغیر است. درشتترین اسکناسها پنجاه و صد تومانی هستند که جای زیادی میگیرند. ارتباطمان با استان آذربایجان غربی قطع است و حقوق و مزایای پرسنل بسیج عشایری را از سنندج تحویل میگیرم. هر ماه باید چند گونی پول نقد از سپاه سنندج تحویل بگیرم و بین رزمندگان تقسیم کنم. با وجود خطرات بسیار، بین روستاها و پایگاهها رفت و آمد میکنم و حقوقها را سر وقت پرداخت میکنم.
از طرف سپاه دستور دادهاند که اگر به کمین ضد انقلاب افتادم و امکان داشت پولها به دستشان بیفتد، با پیت بنزین گونیهای پول را آتش بزنم و از بین ببرم تا دستمایۀ خرید اسلحه و مهمات ضد انقلاب نشود. بین سه تا پنج هزار نفر حقوقبگیر داریم. حقوق ماهانه را بر اساس لیست ماه پیش تحویل میگیرم ولی وقتی به نیروها مراجعه میکنم، میبینم تعدادی از رزمندگان از پایگاهشان به منطقۀ دیگری اعزام شدهاند و تعدادی شهید شده و مجروحان هم به بیمارستان شهرهای دیگر منتقل شدهاند. در چنین مواقعی حقوق رزمندگان اعزامی روی دستم میماند و مجبورم حقوق را نگه دارم و پایان ماه به سنندج بازگردانم. همیشه در معرض خطر و تهاجم و سرقت دشمن هستم. باید کل سردشت را بچرخم و نیروها را پیدا کنم و حقوقشان را سر وقت پرداخت کنم.
به بعضی روستاها که میروم حقوق بسیج عشایر و نیروهای بومی را بدهم با صحنههای عجیب و غریبی مواجه میشوم. در روستای بناویله ربط، نیروهای محلی تمام اسلحه و مهمات پایگاه را برداشته و یکجا به دموکرات پیوستهاند. پایگاه کاملاً تخلیه شده و اثری از نیروهای خودی نیست.ضد انقلاب روستای بصره را محاصره کرده و پایگاه را به تصرف درآورده و کل نیروها را به اسارت برده و پایگاه را به آتش کشیده است . .
⬅️ ادامه دارد. . . . .
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
May 11
چهارشنبه 1400/3/5
هفتمین هفته ویزیت خانواده های معزز شهداء و جانبازان و خانواده های تحت پوشش مسجد
توسط خانم دکتر عاشوری (پزشک و حکیم طب سنتی)
در مهد کودک بهشت فیروزه مسجد حضرت زینب علیها السلام
به استحضار می رساند ؛
خانواده های معزز شهداء و خانواده های تحت پوشش مسجد میتوانند جهت ثبت نام ویزیت خانم دکتر شماره تماس خود را به شماره همراه 09125533018 پیامک نمایند و یا با مراجعه به مسجد حضرت زینب علیها السلام بعد از نماز عشاء ثبت نام حضوری داشته باشند.
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷