💐 نماز با فضیلت و پر برکت یکشنبه های ماه ذی القعده
🍃🌸 براي روز يكشنبه اين ماه نمازي با فضيلت بسيار از پیامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله) روايت گردیده است.
🌾 از مهمترین برکات و فضائل این نماز .
۱. هركه آن را بجا آورد، توبه اش پذيرفته و گناهش آمرزيده مي شود.
۲. طلبكاران او در قيامت از وي راضي می گردند.
۳. با ايمان از دنيا برود، و ايمانش از او گرفته نشود.
۴. قبرش وسيع و نوراني گردد.
۵. پدر و مادرش از او راضي شوند، و آمرزش حق نصيب پدر و مادر و فرزندان و نژاد او گردد.
۶. روزي او توسعه يابد.
۷. فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا كند ، و جانش را با ملاطفت بگیرد. .
💠 كيفيت آن نماز چنين است:
🍃🌺 روز يكشنبه این ماه غسل بجا آورد، و وضو بگيرد، و چهار ركعت نماز بخواند . (دو تا دو رکعت).
🕯 در هر ركعت
سوره "حمد " را يك مرتبه.
سوره " توحيد " را سه مرتبه.
سوره " فلق " را يك مرتبه.
سوره " ناس " را يك مرتبه بخواند.
💠 پس از نماز هفتاد مرتبه اسغفار كند .
🕯 سپس بگوید:
لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.
🕯و پس از آن بگوید:
🤲 يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ أَنْتَ .
#ختم_سوره_واقعه
🔹شروع از دوشنبه ای که اول ماه باشد
⚜روز دوشنبه اول ماه ذی الحجه
۲۱ تیرماه ۱۴۰۰
برای افزایش رزق و برآوردهشدن حاجات مهم✅
آیتالله بهجت رحمهالله برای افزایش روزی و برآورده شدن حاجات مهم، ختم سورۀ «واقعه» را به اطرافیان خود توصیه میکردند. دستور این ختم بدین شرح است:
چون اول ماه قمری دوشنبه باشد، شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه، با طهارت و رو به قبله. روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه و روز سوم سه مرتبه و همچنین تا چهاردهم، چهارده مرتبه بخواند و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند :
يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ.
در پنجشنبههای میان این چهارده روز، این دعا خوانده میشود:
يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ.
📚 بهجت الدعا، ص٣۶٢ـ٣۶۴
#مناسبت🌷🍃🌷🍃🌷
۲۰#_تیر_ماه_یاد آور سالروز شهادت یکی دیگر از جوانان گلگون کفن محله زینبیه است که قبلا از طرف ستاد یادواره امام زادگان عشق مسجد حضرت زینب علیها السلام خدمت خانواده معظم شهیدان رسیده ایم .
🌷شهید مراد علی علائی 🌷
تاریخ تولد. : ۱۳۴۸/۳/۵
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۴/۲۰
محل شهادت : شلمچه
نام عملیات : رمضان
📜 فرازی از وصیت نامه شهید:
خدای من شاهد است که نه برای گرفتن انتقام و نه برای اینکه شهید بشوم و به بهشت بروم، تنها هدفم از این کار احیای دینم و تداوم انقلابم می باشد.
⚘گرامی میداریم یاد و خاطره شهیدان مراد علی و حسینقلی علائی و مادر بزرگوار شهیدان را، با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد "ص"⚘
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#عفاف
#حجاب
#شهید_والامقام
#علیرضا_حسینی
خواهران گرامی! از شما می خواهم با حفظ #حجاب و رعایت #عفاف در پشت جبهه ها، جهاد اکبر کنید و با توطئه های شوم کافران ملحد بجنگید.
این خواهران مبارز هستند که با حفظ #حجاب دین اسلام را زنده و پا بر جا نگه داشته اند و این راه را می توانند مانند حضرت زینب (سلام الله علیها) با صلابت ادامه دهند .
#کتاب
#عصرهای_کریسکان #خاطرات_امیر_سعیدزاده #رزمنده_کرد_اسیر_در_چنگال
#ضد_انقلاب_کومله
#نویسنده_کیانوش_گلزار_راغب
#فصل_بیست و ششم
#قسمت ۷۲
یک هفته ناهار و شام دادیم و از مهمانان پذیرایی کردیم. مسئولین سپاه و اطلاعات و فرماندار و رؤسای ادارات به دیدارش آمدند و تبریک گفتند. همه متعجّب بودند چطور آزاد شده. هر کس اسیر دموکرات بود یا دست و پایش قطع میشد یا اعدامش میکردند اما سعید مدیون هوشمندی و نبوغ خودش بود که توانست از دستشان خلاص شود. شکنجههای روحی و جسمی زیادی را تحمل کرده بود ولی زیر بار هیچ نوع همکاری با دولت نرفته بود. اگر کلمهای اعتراف میکرد و سست میشد جنازهاش هم به دست ما نمیرسید.
با گذشت دید و بازدیدها یواشیواش آثار شکنجهها و ناراحتیهای جسمی سعید بروز کرد. توی خانه افتاد و مریض شد
معده اش با غذاهای معمولی سازگار نبود. استفراغ میکرد و نای راه رفتن نداشت.
سقف خانه کلنگی داشت روی سرمان خراب میشد. حقوق بنیاد شهید قطع شد و دفترچه درمانیمان باطل شد. بیکار و بدون حقوق، مریضاحوال و افسرده درون خانه افتاد.
از نظر مالی به زیر صفر رسیدیم.
شش ماه گذشت و حالش بهتر شد و دنبال کار رفت. هر کاری امتحان کرد موفق نشد و نتوانست درآمدی کسب کند.
چندین بار دنبال کاسبی و خرید و فروش جنس رفت ولی بدبختانه جنسها قاچاقی از کار درآمد و توقیف شد.
به فلاکت افتادیم و مجبور شدیم خانه کلنگیمان را به جای پول جنسهای توقیفشده به طلبکارمان واگذار کنیم. دیگر پول اجاره خانه هم نداشتیم.
خدا خیرش بدهد طلبکارمان که اجازه داد در همان خانه بدون پرداخت اجاره خانه زندگی کنیم.
به سراغ تنها شغل دوران اسارتش، قبر کندن رفت! به قبرستان سردشت میرفت و قبر میکند. سنگ مزار کار میگذاشت و سنگچین میکرد.
پسرمان رضا هم وردستش بود و کارگری میکرد.
هر روز با لباسهای گلی و تنی خسته و کوفته به خانه برمیگشت. درد میکشید و دم نمیزد.
من هم غرورم اجازه نمی داد از خانوادهام طلب کمک کنم.
هیچ وقت از آنها کمک مالی قبول نکردم. نگذاشتم کسی بفهمد در چه سختی و مشقتی زندگی میکنیم. ترسیدم به غرور شوهرم بر بخورد. گرسنه میخوابیدم ولی به برادرم رو نمیانداختم.
بندههای خدا بارها آمدند و پول توی خانهمان جا گذاشتند ولی نپذیرفتم و گفتم: «پسانداز داریم.»
بعد از یک سال لیلا به استخدام آموزش و پروش درآمد و صاحب حقوق و درآمد شد. بچهها شاگرد ممتاز مدرسه بودند و همیشه جایزه میگرفتند.
یک قطعه زمین کوچک در خارج از شهر خریدیم و با شوخی به سعید گفتم: «سعید، تو فقط بلدی قبر بکنی؟ یا میتونی خونه هم بسازی؟»
خندید و گفت: «چطور؟»
یالا پاشو آستین بالا بزن و برامان یه خونه بساز.
آستین بالا زد و با کمک اقوام و بچهها دو تا اتاق ساختیم و ساکن شدیم. بچهها ملات میساختند و من هم آجر میآوردم و شاگردی میکردم.
سعید بنّایی میکرد تا خانه آماده شد. لیلا معلم شد و ازدواج کرد.
وام ازدواجش را به ما بخشید و اقساطش را خودش پرداخت کرد.
با وام لیلا آشپزخانه و دیوار حیاطمان را کشیدیم و امنیت یافتیم.
خاله غنچه به رحمت خدا رفت و مامرحمان تنها ماند. یادگار عروسی کرد و بچهدار شد. رضا دکتری گرفت و ازدواج کرد. زهرا با لیسانس در بیمارستان مشغول به کار شد و ازدواج کرد. مصطفی به تربیت معلم رفت و معلم شد. مینا دکتری گرفت و ازدواج کرد.
اکنون من ماندهام و مردی دلیر و شجاع،
که هنوزم استوار و پایدار آماده رزم است.
⬅️ ادامه دارد. . . . .
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن …
زمان تشییع و تدفینم گریه نکن …
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن …
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را …
وقتی جامعه ی ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت ، مادرم گریه کن که اسلام در خطر است …
وصیت نامه شهید سعید زقاقی
#حجاب
#نجابت_ایرانی