🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_166
🌷 #آیه_148_سوره_بقره
🌸وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فاسْتَبِقُواْ الخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىءٍ قَدِير
ٌ
🍀ترجمه:و براى هر كسی قبلهاى است كه به آن سوى رو مى کند. پس در نیكى ها و اعمال خیر بر یكدیگر سبقت جویید. هر جا كه باشید، خداوند همه شما را حاضر مى كند،همانا خداوند بر همه چیز تواناست.
🌺 براى كلمه «وجهةٌ» دو معناست: #قبله و طریقه. اگر این كلمه را همانند اكثر مفسّران به معناى قبله بگیریم، معناى آیه همان است كه ترجمه كرده ایم. امّا اگر كلمه «وجهةٌ» را به معناى طریقه و شیوه بگیریم، معناى آیه این است: براى هر #انسان یا گروهى، راه و طریقى است كه به سوى همان راه كشیده مى شود و هر كسی راهى را سپرى مىكند.بعضى مفسّران،منظور از «هو» در «هو مولّیها» را خدا دانسته اند كه در این صورت معناى آیه چنین مى شود: هر كسی قبله اى دارد كه خداوند آن را تعیین كرده است. سبقت در كار خیر، ارزش آن را افزایش مى دهد. انسان در کارهای نیک باید پیش قدم باشد و در #قیامت خداوند همه ما را حاضر می کند و همه ما را یک جا جمع می کند زیرا خداوند بر همه چیز تواناست.
🔹پیام های آیه148سوره بقره 🔹
✅ هر #امتّى قبله اى داشته ومسئله قبله، مخصوص مسلمانان نیست.«لكلّ وجهة»
✅ بحثهاى بیهوده را رها كنید و توجّه و عنایت شما به انجام كارهاى خیر باشد. «فاستبقوا الخیرات»
✅ به جاى رقابت و سبقت در امور مادّى، باید در كارهاى خیر از دیگران سبقت گرفت. «فاستبقوا الخیرات»
✅ روز قیامت، #خداوند همه را یكجا جمع خواهد كرد و این نمونه اى از مظهر قدرت الهى است. «یأت بكم الله جمیعاً»
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💔🥀
🍃جاده زندگے مان...
بدجور بہ پیچ و خم افتاده!
دلمان محتاج نیــمنگاهے از شماست؛
#اۍشهــید...
اجابت ڪن دل خستہ امان را...💔
ســــلام✋
#صبحتون_شهـ🌹ــدایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
زیارتنامهشهدا۩شهیدسلیمانی.mp3
1.25M
🕊🕊🕊 زیارتنامه ی شهدا 🕊🕊🕊
☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️
🌷السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَه
✋السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَه
❇️السَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ الله
🌷السَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ الله
✋السَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنین
❇️السَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ
نِسآءِ العالَمین
🌷السَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ
الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِح
✋السَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ الله
❇️باَبی اَنتُم وَ اُمّی
🌷طبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
✋وفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
❇️فیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
🎙 با نوای آسمانی شهید سلیمانی
#شادی_روح_شهداصلوات💔
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*⭕🎥کلیپ مهدوی*
*🎙آیت الله مصباح یزدی*
*🔸توسل صادقانه به امام زمان عجل الله...*
*👌بسیار زیباست*
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
صبح علی الطلوع سلامٌ علے الحسین
بالدمِ والدُموع سلامٌ علے الحسین
این عین عاشقے ست که هر روز میشود
با نامتان شروع سلامٌ علے الحسین
.
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شیوه امر به معروف خانوم بدحجاب در شب شهادت امام صادق توسط مسئول مجموعه دختران انقلاب
❌چرا برای حجاب امر به معروف کنیم ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نافله ی شب 3دقیقه با لهجه ی زیبای یزدی
ببینیم میتونید 3 دقیقه رو از شیطان رجیم پس بگیرید
استاد ابایی
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
اللّهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ماأحاط به علمک.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
Tahdir joze26.mp3
3.99M
جزء بیست وششم قران کریم🌿
📢بشنوید| تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد معتز آقایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*📜گوشه ای از وصیت نامه پُر محتوا و شنیدنی #حضرت_علی ،ع، که کمتر به آن توجه شده است!*❣
*در کنار تمام این عزاداری ها و شب بیداری ها و گریه و اشک ها، دقیقه ای وقت گذاشته و وصیت امام علی ،ع، را گوش فرا داده و سعی در عمل به آن بنماییم !*
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شیوه امر به معروف خانوم بدحجاب در شب شهادت امام صادق توسط مسئول مجموعه دختران انقلاب
❌چرا برای حجاب امر به معروف کنیم ؟
#منوچهر_مدق
#به روایت فرشته ملکی همسر شهید
#قسمت_دوازدهم
بعد منوچهر نشست روی تخت گفت «یک جای کارم خراب بود. آن هم تو باعثش بودی. هر وقت خواستم بروم، آمدی جلوی چشمم سد شدی. حالا برو دیگرا» همه بی مهری و سرسنگینی اش برای این بود که دل بکنم. میدانستم. گفتم
منوچهرخان، همچین به ریشت چسبیده ام و ولت نمی کنم. حالا ببین.» ما روزهای سخت جنگ را گذرانده بودیم. فکر می کردم این روزها هم می گذرد، پیر می شویم و به این روزها میخندیم. ناهار بیمارستان را نخورد. دلش غذای امام حسین را می خواست
دکترش گفت «هر چه دلش خواست، بخورد. زیاد فرقی نمی کند.» به جمشید زنگ زدم و او از هیئت غذا و شربت آورد. همه بخش را غذا دادیم. دو بشقاب ماند برای خودمان. یکی از مریض ها آمد. بهش غذا نرسیده بود. منوچهر بشقاب غذاش را داد به او و سه تایی از یک بشقاب خوردیم. نگران بودم دوباره انسداد روده بشود. اما بعدازظهر که از خواب بیدار شد، حالش بهتر بود. گفت «از یک چیز مطمئنم. نظر امام حسین روی من هست. فرشته، هر بلایی سرم بیاید، صدام در نمی آید.»
تا صبح بیدار ماند. نماز می خواند، دعا می کرد، زل میزد به منوچهر که آرام خوابیده بود؛ انگار فردا خیلی کار دارد. از خودش بدش آمد. تظاهر کردن را یاد گرفته بود؛ کاری که هرگز فکر نمی کرد بتواند. این چند روز تا آن جا که توانسته بود، پنهانی گریه کرده بود و جلوی منوچهر خندیده بود. دکتر تشخیص سرطان روده داده بود؛ سرطان پیشرفته روده که به معده زده بود. جواب کمیسیون سپاه هم آمده بود: جانباز نود درصد. هر چند تا دیروز زیر بار نرفته بودند که این بیماریها از عوارض جنگ باشد.
با این همه، باز بنیاد گفته بود بیماریهای منوچهر مادرزادی است! همه عصبانی بودند؛ فرشته، جمشید، دوستان منوچهر. اما خودش میخندید که «وقتی به دنیا آمدم، بدنم پر از ترکش بود! خب، راست می گویند.» هیچوقت نتوانسته بود مثل او سکوت کند. صبح قبل از عمل تنها بودیم. دستم را گرفت و گذاشت به سینه اش. گفت «قلبم دوست دارد بمانی، اما عقلم می گوید این دختر از پانزده سالگی به پای تو سوخته. خدا زیبایی های زندگی را برای بنده های خوبش
خلق کرده. او هم باید از آنها استفاده کند. شاد باشد.» لبهاش میلرزید. گفتم «من که لحظه های شاد زیاد داشته ام. از جبهه برگشتن هات، زنده بودنت، نفسهات، همه شادی زندگی من است. همین که می بینمت، شادم.» گفت «من تا حالا برات شوهری نکرده ام. از این به بعد هم شوهر خوبی نمی توانم باشم. تو از بین می روی.» گفتم «بگذار دو تایی با هم برویم.» همان موقع جمشید و رسول آمدند. پرستارها هم برانکارد آوردند که
منوچهر را ببرند. منوچهر نگذاشت. گفت «پاهام سالم است. میخواهم راه بروم. هنوز فلج نشده ام.» جلوی در اتاق عمل، برگشت صورت جمشید و رسول را بوسید. دست من را دو، سه بار بوسید. گفت «این دستها خیلی زحمت کشیده اند. بعد از این بیشتر زحمت می کشند.» نگاهم کرد و پرسید «تا آخرش هستی؟» گفتم «هستم.» و رفت. حتی برنگشت پشتش را نگاه کند.
نکند برنگردد؟» لبه تخت منوچهر نشست، مثل ماتم زده ها. باید چه کار کند؟ فکرش کار نمی کرد. همه بدنش گوش شده بود بیایند خبر بدهند که منوچهر... دکتر با یک درصد امید برده بودش اتاق عمل. به فرشته گفته بود «به توسل خودتان برمی گردد.» چند بار وضو گرفت، اما برای دعا خواندن تمرکز نداشت. حال خودش را نمی فهمید. راه میرفت، مینشست، چادرش را برمی داشت، دوباره سر می کرد. سر ظهر صدایش زدند. پاهایش را همراه خودش کشید تا دم اتاق ریکاوری. توی اتاق شش تا تخت بود. دوتا از مریض ها داد میزدند، یکی استفراغ می کرد، یکی اسم زنی را صدا میزد و دو نفر دیگر از درد به خودشان میپیچیدند. تخت آخر، دست چپ منوچهر بود. به سینه اش خیره شد. بالا و پایین نمی آمد. برگشت به دکتر نگاه کرد و منتظر ماند. دکتر گفت «موقع بیهوشی روح آدمها خودش را نشان میدهد. روحش صاف صاف است.» گوشش را نزدیک لبهای منوچهر برد که تکان می خورد. داشت اذان می گفت. تمام مدت بیهوشی ذکر می گفت. قسمتی از کبد و معده و روده اش را برداشته بودند. تا چند روز قدغن بودکسی بیاید ملاقاتش. اما زخمش عفونت کرد. تا دو هفته چیزی نمیتوانست بخورد. یواش یواش مایعات می خورد. منوچهر باید شیمی درمانی می شد. از آزمایش مغز استخوان، پیشرفت سرطان را میسنجند و بر اساس آن شیمی درمانی می کنند. دکتر شفاییان متخصص خون است که دکتر میر برای مداوای منوچهر معرفیش کرد. روز آزمایش نمی دانم دردی که من کشیدم بدتر بود یا دردی که منوچهر کشید. دلم میسوزد؛ می گویم ای کاش یک بارداد میزد، صدای ناله اش بلند می شد، دردش را می ریخت بیرون. همین صبوری و سکوتها، دکترها و پرستارها را عاشق کرده بود. هر کاری از دستشان برمی آمد، دریغ نمی کردند. تا جواب آزمایش آماده شود، منوچهر را مرخص کردند. روزهایی که از بیمارستان می آمدیم، روزهای خوش زندگیم بود. همه از روحیه ام تعجب می کردند. نمی توانستم جلوی خنده هایم را بگیرم. با جمشید زیر بغلش را گرفتیم تا دم آسانسور. گفت «می خواهم خودم راه بروم.» جمشید رفت جلوی منوچهر، رسول سمت راستش، برادر دیگرش، بهروز، سمت چپش و من پشت سرش، که اگر خواست بیفتد نگهش داریم. سه تا ماشین آمده بودند دنبال مان. دم خانه جلوی پای منوچهر گوسفند کشتند. مادرش شربت میداد. على و هدی خانه را مرتب کرده بودند. از دم درتا پای تخت منوچهر شاخه های گل چیده بودند و یک گلدان پر از گل گذاشته بودند بالای تختش. جواب آزمایش که آمد، دکتر گفت
باید زودتر شیمی درمانی شود.» با هر نسخه دکتر کمرم می لرزید که اگرداروها گیر نیاید چی. دنبال بعضی داروها باید توی ناصرخسرو میگشتیم. صف های چندساعته هلال احمر و سیزده آبان و داروخانه های تخصصی که چیزی نبود. دوستان منوچهر پرونده هایش را بیرون کشیدند و کارت جانبازی منوچهر را از بنیاد گرفتند. اما طول کشید این کارها برای خرج دوا و دکتر منوچهر خانه مان را فروختیم و اجاره نشین شدیم. منوچهر ماهی سه روز شیمی درمانی میشد. داروها را که میزدند، گر میگرفت. میگفت «انگار من را کرده اند توی کوره. بدنم داغ میشود.» تا چند روز حالت تهوع داشت. ده روز دهان و حلقش زخم میشد. آب دهانش را به سختی قورت میداد. بابت شیمی درمانی موهایش ریخت. منوچهر چشمهاش را روی هم گذاشت و فرشته موهای سرش را با تیغ زد....
⬅️#ادامه_دارد....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#ثامن
💢برگزاری هفتاد و هشتمین نشست (وبینار) انقلاب اسلامی
🗣کارشناس:جناب اقای دکتر سعد الله زارعی کارشناس مسائل منطقه و رئیس پژوهشگاه مطالعات راهبردی اندیشه سازان نور
🔰موضوع: تحلیل مسائل سیاسی منطقه و روز جهانی قدس
⏰ پنج شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴٠۱ ساعت ۱۸
با همکاری :
✅ستاد فرهنگی فجر انقلاب اسلامی
✅مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
✅جامعه الزهرا (سلام الله علیها)
✅بسیج اساتید دانشگاهها و مراکز آموزش عالی استان قم
✅مرکز مدیریت حوزه های علمیه (مرکز ارتباطات و بین الملل)
📲لینک ورود به وبینار در فضای مجازی:
b2n.ir/majmaenghelab
📌ورود به عنوان مهمان
♻️شبکه سایبری ثامن