انسان شناسی 003.mp3
11.72M
#انسان_شناسی ۳
#آیتالله_ضیاءآبادی
#استاد_شجاعی 🎤
← مگر من کیستم که خدا ، اصرار دارد حتماً فردی به عظمت #محمد_امین صلیاللهعلیهوآله ، از سوی خودِ او برایمان ، سبک زندگی بیاورد؟
📍مگر من کیستم ، که باید برای هر قدم که برمیدارم ، فردی به بزرگی امیرالمؤمنین و فرزندانش ، قواعد سلامتِ آن قدم را برایم تعریف کرده باشند؟
← مگر من کیستم که زندگی ، خارج از #سبک_زندگی مورد تأیید خالق من ، مرا در نظام ابدی دچار مشکل میکند؟
#من_کیستم
#خودشناسی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🔰 #اطلاعیه | ویژه برنامه #خواهران خادم الشهدای ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی «علیه السلام »
💠 ختم صلوات همراه با قرائت زیارت عاشورا هدیه به پیشگاه مطهر چهارده معصوم علیهم السلام، خصوصا محضر نورانی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها به نیت تعجیل در ظهور امام زمان «عج»، دفع فتنه های آخرالزمانی،پیروزی جبهه مقاومت ، سلامتی رهبر عزیزمان، شفای عاجل بیماران به نیابت از روح ملکوتی بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی «ره»، سردار دلها و همه شهدا علی الخصوص ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی «ع»، و اموات و برآورده شدن حاجات.
🔻چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲
🕰 ساعت ۴:۰۰ عصر
🎙با نوای گرم حجت الاسلام قدرتی
‼️‼️ در صورت نامساعد بودن هوا این برنامه در حسینیه ی شهدای گمنام برگزار میگردد .
🌹خواهران خادم الشهدای قرارگاه ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی «علیه السلام»
طرح ختم #صلوات و قرائت زیارت عاشورا
چهارشنبه های هر هفته در جوار شهدای گمنام کوه خضر نبی «علیه السلام »
15 نوامبر، 16.44.aac
16.58M
قرائت زیارت عاشورا با نوای حجت الاسلام قدرتی در جوار ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی«ع»
جای شما عزیزان سبز ، دعا گوی همه بزرگواران بودیم .
۱۴۰۲/۸/۲۴
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
6. فصل چهارم.mp3
6.19M
«بسم الله الرحمن الرحیم»
فصل چهارم .mp3
#کتاب_خون_دلی_که_لعل_شد خدمت شما دوستان گرامی🌺☺️
مروری بر زندگی امام خامنه ای «حفظ الله»
به روایت خود حضرت آقا 👌
سلامتی شان#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
👆👆👆👆
سلام و ارادت🌹
به جهت استفاده از اشعار عربی در فصل سوم کتاب "خون دلی که لعل شد"، فایل صوتی از این فصل تهیه نشده است. بنابراین بعد از فصل دوم، صوتها از فصل چهارم شروع میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در صورت امکان، این دعای زیبا را انتشار دهید
🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷
◀️ قسمت ۱۲۹م
فصل دهم
نبرد فاو ۲۰.
شیرینی هم که رفت، تنهای تنها ماندم با زخمی نمکآجین که تا عمق استخوانم را میسوزاند
و زخمی عمیقتر در دل که مجبور بودم آنجا تنهایی بمانم
آن شب گردان ملایر ۱۵۱ به خط رسید
جانانه جنگید
حسین شیرینی هم همانجا شهید شد
دو سه روز بعد که منطقه کمی آرام شد حمیدزاده را دیدم که با چشمان پانسمان شده از بیمارستان برگشته بود
گفت:
"علی! میشود یک سر به جاده فاو بصره بزنیم؟"
حمیدزاده شرم داشت که بگوید بیا به دنبال پیکر برادرم در جاده بصره بگردیم
برای او همه شهدای مانده در آن بیابان حکم برادر داشتند
خط تحویل نشکر ۲۵ کربلا از استان مازندران شده بود
برای آنها هم سوال شد که ما در خط آنها دنبال چه هستیم
من از خاکریز جدا شدم
راه را بلد بودم
همان مسیر شنی تانک در آن شب که از انبوه شهدا و مجروحان پر شده بود
چند متر دور نشده بودم که عراقیها متوجه شدند
تیرها که دور و برم خورد، حمیدزاده از پشت خاکریز صدا کرد علی برگرد
این ماجرا خیلی شبیه حادثهی رفتن به آنجا با علیآقا بود
آن شب هم همین اتفاق افتاد و برگشتیم
به مقر جدید واحد در فاو رسیدیم
بازماندهها بق کرده بودند و با هم حرف نمیزدند
دلم هری ریخت که حتماً علیآقا هم شهید شده اما مصیب مجیدی شهید شده بود
پاره تن علیآقا
معاونی که همه کارهاش بود
این بار برای آوردن مهمات با کمپرسی از اسکله به خط میآمد که بمباران میشود
با شهادت مصیب لبخند از سیمای علیآقا رفت
عملیات والفجر۸ بیش از دو ماه طول کشید و موازنه جنگ را در پایان سال ۱۳۶۴ به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر داد
پاتکهای متوالی و بمبارانهای وحشتناک فرجامی جز کشته شدن هزاران عراقی و انهدام ماشین جنگی آنها نداشت
با این حال غم از دست دادن دوستان و برادران داغی بود که تا عمق جانم نشست
فاو برای همه امتحانی عاشورایی بود
امتحانی که در آن برادر در کنار برادر شهید میشد و پدر در کنار پسر
تا جایی که وقتی خبر شهادت جعفر را آوردند برایم غیرمنتظره نبود
وقتی داخل قایق نشستم جسمم میان قایق بود و روحم در جاده بصره-امالقصر
سر هر کوچه و خیابانی چند حجله گذاشته بودند
اولین بار بود که در یک عملیات این تعداد شهید داده بودیم
برای سرکشی به منزل شهدا و دلجویی از خانوادههایشان یک گروه شدیم
بهرام عطاییان آن و عباس علافچی و من پای ثابت این سرکشیها بودیم
بیشتر بچههای محل اهل جبهه و جهاد شده بودند و از شهدا خاطرهها داشتند
وقتی مادرم بعد از یک مدت طولانی مرا دید ذوق زده شد
درست مثل سالهای اول که از جبهه برمیگشتم
پیراهن مشکی پوشیدم
بهرام و عباس جلوی در منتظرم بودند
مادرم به گریه افتاد و گفت:
"به جای تو، من الان باید پیراهن سیاه میپوشیدم"
منظورش را نفهمیدم تا این که توضیح داد؛
در نبود من و جعفر چه بر دل مهربانش گذشته است:
"اول خبر آوردند که تو شهید شدهای! بعد گفتند مجروح شدهای!"
🔗 ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
امام علی علیه السلام:
مَنِ استَنصَحَ اللّهَ حازَ التَّوفيقَ؛
هر كه خدا را مرشد و خيرخواه خود بگيرد، به توفيق دست يابد.
غرر الحكم، ح۸۴۷۷