انسان شناسی 148.mp3
12.86M
#انسان_شناسی ۱۴۸
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
#دکتر_رفیعی
💥بزرگترین فحشایی که ما بدان مبتلاییم،
و بیتوجه به آن، به مسلمانی خود ادامه میدهیم!
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷
◀️ قسمت ۱۶۴م
📒 فصل دوازدهم
🔶🔸پارههای تنم در شلمچه ۱۴.
برای تیمم خم شدم
کف دستها را روی خاک گونیها کوبیدم که ضرب یک تیر از زمین بلندم کرد و روی خاک افتادم
تیر از کالیبر تانکهای عقبی شلیک شده و پهلویم را شکافته و به استخوان ستون فقراتم خورده بود
جایی بیخ گوش نخاع
بوی گرم خاک که میان دماغم پیچید خودم را میان بهرام و عباس دیدم
کلمات شهادتین داشت بر زبانم جاری میشد که دستم به پهلویم خورد
شکاف تیر به اندازهای باز بود که دستم داخل کمرم میرفت
همه اینها نشانه این بود که هنوز زندهام
میشنیدم که سرابی داد میزد:
"حاج علی شهید شد!"
مدام این را تکرار میکرد
گفتم: "ناصر! چیزی نشده! گلوله به کمرم خورده. داد نزن."
سریع یک چفیه آورد و دور تا دور کمرم بست
همان لحظه چفیه را حجم خون فرا گرفت
پشت خاکریز؛ کنار شهدا؛ ازحرکت افتاده بودم
پاهایم بیحرکت بود اما انگشتانم داخل پوتین تکان میخورد
دوست داشتم کنار شهدا بمانم
کنار آنها و عباس و بقیهی بچههایی که با خون؛ خاکریز عصایی را حفظ کردند و تانکها را عقب زدند
اتفاقی بود و شاید باورنکردنی
در آن وضعیت؛ سروکله کسی با تیوتا پیدا شود
سعید بادامی فرمانده گردان مهندسی رزمی بود که خودش یک تویوتا الوار برای سقف سنگرها تا کانون آتش آورده بود
الوارها را که خالی کرد؛ بچهها پشت تویوتا را پر از شهید کردند
من را جلو و کنار او نشاندند
از خاکریز عصایی بیرون نرفته بود که تانکها به سمتش شلیک میکردند
مانور میداد و با مهارت میراند که ناگهان یکی از شهدا از پشت ماشین به بیرون پرتاب شد
من از درد بیهوش شدم
وقتی به هوش آمدم قیچی دست یک بهیار بود
داشت پانسمانهایم را میبرید
کلت منور و نارنجکها را از کمرم جدا کرد
یک بسیجی همانجا آمد
لختهی خون را از روی آنها پاک کرد و گفت:
"میخواهم بروم خط! اینها به درد من میخورد."
باز از هوش رفتم
کسی زیر پایم را قلقلک میداد و میگفت الحمدلله نخاعش قطع نشده
چپ و راست را نگاه کردم
کف یک بیمارستان خوابیده بودم که پر بود از مجروح
مثل من دراز به دراز خوابیده بودند و ناله میکردند
🔗 ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
دعوت
به مراسم گرامیداشت حماسه 19دی.
با سخنرانی پیشکسوت بسیجی
دکتر حاج احمد خنجری
از فرماندهان دفاع مقدس
سه شنبه ١٩دی١۴٠٢
با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء
بلوار شهید کریمی
میدان جوان
خیابان ذوالفقار
مسجد علی بن ابیطالب علیه السلام
یاعلی.
#شهید_القدس
#طوفان_الاقصی
#فتح_قله
#پیشکسوتان_جهاد_و_شهادت_قم
@pishkesvatanqom
رفاقت باخدا در«بینهایت عاشقی»
اعتکاف ویژه نوجوانان در اُستان شما
قرعه کشی مشهدمقدس،بسته متبرک رضوی،نامه حضور در اعتکاف به مدرسه و...
(متولدین 84تا88)
اطلاعات بیشتر: etekaf.javanan.org
آستان قدس رضوی
☑️۱۶ دیماه ۹۶، سالگرد حادثه تلخ نفتکش ایرانی سانچی که همراه با خدمه آن در دل آب میان آتش سوخت.. کشتی بعد از ۹روز سوختن در آتش در نهایت غرق شد.«جسد ۲۹نفر هرگز پیدا نشد»
🔸بیاد عزیزانی که از عرشه تا عرش؛ ذره ذره دود شدند و بستر نرم دریا؛ آرامشگاه ابدیشون شد
🔸یادشان همواره گرامی باد🥀
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
📌داستانک "دیدار دو معلم شهید در مدرسه ی دخترانِ بهشت"، بمناسبت عروج مظلومانه معلم شهیده فائزه رحیمی در مسیر گلزار شهدای کرمان، منتشر شده در پیج اینستاگرام کتاب عصمت.
🖋🥀سلام فائزه خوش اومدی...
من عصمت هستم، عصمت پورانوری، معلم یکی از کلاس های مدرسه دخترانِ بهشت...
منم تقریبا هم سن تو بودم که اومدم اینجا...
شنیدم توی مسیر گلزار ش.هدای کرمان، حضرت زهرا سلام الله علیها اومد پیشوازت و دستت و گرفت آوردت پیشِ ما.
فائزه جان، عجیب قصه ی انتخاب من و تو برای پرواز تا مدرسه یِ بهشت، شبیه به همه...
منم معلم ۱۹ ساله ای بودم که آذرماه سال ۱۳۶۰ همراهِ جاریم و مادر شوهرم برای زیارت قبور ش.هدا، در مسیر گلزار ش.هدای بهشت علی دزفول بودیم که هواپیماهای دشمن بعثی به سمتمون راکت و بمب انداختن و از اون موقع تا حالا من شدم معلم این مدرسه با کلی شاگرد خوب.
مدرسه ی دخترها بعضی وقت ها ثبت نام جدید داره...
راستی فائزه جان، کلاس بغلی معلم نداشت.
کلاس تازه ثبت نامش تکمیل شده...فقط یه معلم کم داشت که تو از راه رسیدی...
فائزه جان، دستت رو به من بده بریم کلاس جدیدت رو نشونت بدم...
قبل از اینکه به دانش آموزا معرفی ات کنم باید بگم دانش آموزان جدیدی هم از غزه داریم.
و اما کلاس...
_بچه ها سلام
یه خبر خوب دارم براتون
معلم کلاستون اومد "خانمِ فائزه رحیمی".
نویسنده: سیده رقیه آذرنگ
۱۵ دی ماه ۱۴۰۲_مصادف با مراسم تدفین معلم ش.هیده فائزه رحیمی