eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان بابای"دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی" از شهدای حمله تروریستی کرمان در مدرسه دخترانه: من دخترم رو از دست ندادم لباس دختر و پسرم رو خانمم انتخاب کرد و هر سه با هم شهید شدند. 🌷ان شاالله رهرو راه و پاسدار خون شهیدان باشیم(به برکت صلوات بر محمد و آل محمد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  امام زادگان عشق
اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِکْ عَلَى قَمَرِ الْأَقْمَارِ وَ نُورِ الْأَنْوَارِ وَ قَائِدِ الْأَخْیَارِ 🌹🌹جشن میلاد حضرت امام باقر علیه السلام سخنران: آیت الله حسینی آملی مداح: برادر نیل آب کن ⏱زمان: جمعه ۲۲ دیماه پس از نماز عشاء 🕌 مکان: بنیاد شهرک شهید زین الدین خ دکتر حسابی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها
4_5850373140852509125.mp3
4.15M
🌺 (ع) 💐شب اول دل من بی‌تابه 💐که شب تولدِ، نوه‌ی اربابه 🎙 🔻... 👇 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
مداحی_آنلاین_مقام_علمی_امام_باقر_استاد_رفیعی.mp3
2.98M
🌺 (ع) ♨️مقام علمی امام باقر(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
"ماهِ تمامِ" اوّلِ "ماهِ خدا " شدی تو پنجمین ستاره ی بی انتها شدی سقف فقاهت از قد عِلمَت شکاف خورد تا باقرالعلومِ همه ماسِوا شدی (ع) 🌺 و حلول مبارڪ🌙🌺 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم عن الصادق علیه‌السلام: لَو اَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ اَیَّامَ حَیَاتِی سلام و عرض ادب خدمت همسنگران گرامی اصلی‌ترین ماموریت قرارگاه خادمیاران مهدوی؛ "دانستن، اجرا و ترویج سبک زندگی منتظرانه" در سطح شهر مقدس قم است. از آنجایی‌که رسیدن به این هدف اساسی؛ مستلزم دانستن معارف مهدوی در سطحی قابل قبول است تا این معارف به باور تبدیل شده و ما را به سبک زندگی مطلوب برساند؛ لذا دوره‌های معرفتی کارگاه "سواد مهدوی" در دستور کار قرارگاه است. ان‌شاءالله با تجهیز به علم و معرفت مهدوی، خادمان شایسته‌ای برای آن امام حاضر و ناظر و غریب باشیم. اولین دوره کارگاه؛ "سواد مهدوی" ویژه بانوان خادمیار مهدوی ساکن در منطقه خضر نبی علیه‌السلام و مساجد پنج‌گانه شنبه‌ها؛ ساعت ۱۰ الی ۱۲ صبح مسجد حضرت قمر‌بنی‌هاشم علیهم‌السلام میدان ایثار جلسه سوم: شنبه ۲۳ دی‌ماه درخدمت استاد حجةالاسلام دکتر زهیر دهقان با موضوع: آخرالزمان؛ تهدیدها و فرصت‌ها بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود استان قم قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی 🔸🌺🔸-------------- @khademyaran_mahdavi
🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷 ◀️ قسمت ۱۷۰م 📒 فصل چهاردهم 🔶🔸همه برادران من ۶. مادرم قرآن به دست گرفت و جلوی در ایستاد دو سه بار بوسیدش جعفر خندید و گفت: "مادر جان! آنقدر ببوس که سیر شوی! بار اولم که نیست به جبهه می‌روم." مادرم گاهی قرآن را دور سرش می‌گرداند و دوباره می‌بوسیدش خانم جعفر هم گوشه حیات ایستاده بود و آرام گریه می‌کرد این بدرقه با تمام بدرقه‌های من و جعفر در تمام سال‌های جنگ متفاوت بود حرکات مادرم از یک واقعه خبر می‌داد که باید از او می‌پرسیدم دلشوره به جانم افتاد جعفر که رفت پرسیدم: "خوش به حال جعفر! جوری بدرقه‌اش کردی که انگار زائر کربلاست." مادر تا آن لحظه خودش را نگه داشته بود اما یک‌باره بغضش ترکید: "دیشب در عالم خواب در یک صحرای بزرگ بودم. خیمه‌ای وسط آن قرار داشت. در خیمه را باز کردم. خانم فاطمه زهرا وسط خیمه نشسته بود. طوبی خانم و فاطمه خانم و بقیه مادران شهدا هم دور حضرت زهرا حلقه زده بودند. حضرت فرمود خوش آمدید!" مادر خوابش را که تعریف کرد عصازنان و لنگ‌لنگان دنبال جعفر رفتم ولی دقایقی بود که از سپاه انصارالحسین عازم جبهه شمال‌غرب شده بود روزها به سختی می‌گذشت درونم غوغا بود می‌خواستم با همان تن زخمی به جبهه بروم اما می‌دانستم خواب مادرم دیر یا زود تعبیر می‌شود پاییز سال ۱۳۶۶ چند اتوبوس از جبهه شمال غرب به همدان آمدند گویی جبهه از رزمنده خالی شده بود خبری مثل بمب در سراسر استان پیچید: "علی چیت‌سازیان؛ فرمانده اطلاعات-عملیات لشکر به شهادت رسیده است شاید اگر خبر شهادت برادرم جعفر را می‌آوردند این اندازه حیران و درمانده نمی‌شدم علی‌آقا علمدار لشکر بود این‌که لشکر و جبهه بدون علی باشد در باور هیچ‌کس نمی‌گنجید، اگرچه علی در آرزوی شهادت می‌سوخت یاد آخرین دیدارمان افتادم آن‌جا که دامنه ارتفاع "برده‌هوش" را نشان داد حالا در همان مسیر، در همان شناسایی، روی مین رفته بود شب به به سردخانه بیمارستان رفتم کنار پیکر غرق به خونش نشستم و تا صبح با او درد دل کردم بعد از شهادت علی‌آقا جعفر از اطلاعات-عملیات به تخریب برگشت مدتی بعد عملیاتی به نام بیت المقدس ۲ در همان جبهه آغاز شد عصاها را با عصبانیت کنار انداختم و عازم سپاه شدم حاج آقا سماوات را دیدم دستی به سرم کشید و گفت: "عصایت را بردار و صبور باش! به خانواده‌ات هم صبوری بده! خانواده شهدا خیلی پیش خدا قرب و منزلت دارند." منتظر شنیدن خبر شهادت جعفر بودم حتماً مادرم هم می‌دانست که عن‌قریب در خانه‌اش را می‌زنند و می‌گویند جعفر رفت اما من چطور می‌توانستم روی همسر تازه عروسش نگاه کنم همانجا یکی از بچه‌های تخریب را دیدم از دوستان نزدیک جعفر بود زار می‌زد در آغوش گرفتم و گفت: "جعفر شب عملیات ساعت مچی‌اش را به من داد و گفت: "از مال دنیا فقط همین این یک قطعه را دارم؛ می‌‌خواهم وقتی پیش خدا می‌روم هیچ چیزی از من باقی نماند!" ساعت را به من داد نپذیرفتم پرسیدم: "پیکرش کجاست؟!" گفت: "چیزی از او باقی نمانده!" راهی معراج شهدا شدم همه آن‌ها که در این سال‌ها در کنارم و در آغوشم شهید شده بودند برادر من بودند و حتی نزدیک‌تر از برادر 🔗 ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا