eitaa logo
امام زادگان عشق
94 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
327 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
77.Mursalat.25-34.mp3
3.19M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌺 🌺 🌸 تفسیر قطره ای🌸 💐 💐 استاد گرانقدر حجت الاسلام و المسلمین 🌸- مرسلات🌸 💐-.25-34💐 💐 💐 🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه شهداء بویژه سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش - امام شهداء و اموات🌿 هر روز با تفسیر یکی از سوره های جزء ۳۰قرآن کریم توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در 👇👇👇👇👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab🇮🇷〰〰〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷 آمدم بگویم نیستید ڪه ببینیـد قایق نَفس ما چطور به گِل نشسته اما یادم آمد هستید ومے بینید این در گِل ماندنِ مان را پس به رسم خلوص ومردانگی تان نجاتمـان دهیداز دنیازدگی سلام ✋ 🌸 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌸〰🌸〰🌸〰🌸〰🌸 ‼️دست زدن در شادی اهل بیت 🔷س 5318: دست‌زدن همراه با شادی و خواندن و ذکر صلوات بر پیامبر اکرم و آل او(صلوات الله علیهم اجمعین) در جشن‌هایی که به مناسبت ایام ولادت ائمه معصومین(علیهم‌السلام) و اعیاد وحدت و مبعث برگزار می شود چه حکمی دارد؟ اگر این جشن ها در مکان‌های عبادت مانند مسجد و نمازخانه های ادارات و مؤسسات دولتی و یا حسینیه ها برگزار شوند، حکم آن‌ها چیست؟ ✅ج: به‌ طور کلی کف زدن فی نفسه به نحو متعارف در جشن‌های اعیاد یا برای تشویق و تأیید و مانند آن اشکال ندارد ولی بهتر است فضای مجالس دینی به‌ خصوص مراسمی که در مساجد و حسینیه ها و نمازخانه ها برگزار می شود، به ذکر صلوات و تکبیر معطّر گردد تا انسان به ثواب آن‌ها برسد. 📕منبع: khamenei.ir 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
جشن عید سعید مبعث سخنران: حجةالاسلام نهیرات مداح: کربلایی سجاد مرادی، کربلایی محمد امامی خواهران و برادران ۴شنبه ۲۰ اسفند/پس از نماز عشا زیرزمین مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین هیئت ابناءالحیدر جوانان مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
بیستم اسفند ماه شهادت دانشجوی کارشناسی رشته دبیری ریاضی تاریخ و محل تولد: ۲۱ آذر ۱۳۴۴، تهران تاریخ و محل شهادت: ۲۰ اسفند ۱۳۶۶، شهر کرد، بمباران هوایی مزار: بهشت زهرا، قطعه ۴۰ ردیف ۵۳ شماره ۲۰ زندگینامه شهید در بیست و یکم آذر ۱۳۴۴، در تهران چشم به جهان گشود. دانشجوی کارشناسی در رشته ریاضی و ضمناً کارمند مخابرات هم بود. بیستم اسفند ۱۳۶۶، در شهرکرد بر اثر بمباران هوایی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. ✅خصوصیات اخلاقی شهید؛ احترام ویژه به پدر و مادر با حیاء بود و هیچگاه به نامحرم نگاه نمیکرد دنیا براش حکم قفس را داشت وقتی شهید شد به آرامش رسید . مسئولیت پذیر بود. به همه چیز توجه میکرد. با وجود تحصیلات عالیه مغرور نبود . شاد گرامی با ذکر 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 | 🌷پسری که بر دامان پدرش شهید شده بود . 🎙راوی :سردار باقر زاده 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سوم ۲۴ آخر هفته‌ها که می‌رفتیم تربت، مادربزرگ آقامصطفی که زن‌عموی من هم بود، با صبر و حوصله انواع غذاها را به من یاد می‌داد. بچه‌های خودش عروس و داماد شده بودند، ما را هم مثل بچه‌های خودش می‌دانست. اغلب هزینۀ رفت و آمدمان را هم می‌داد. اواخر سال 1382 بود که برای عروسی ربابه دعوت شدیم. پدرم تکه‌زمینی فروخته بود و برای ربابه جهیزیۀ کاملی خریده بود. داماد هم عروسی مفصلی گرفته بود. قیافۀ من اصلاً شبیه تازه‌عروس‌ها نبود. نه طلایی داشتم و نه لباس گران‌قیمتی، اما هرگز افسوس زندگی ربابه را نخوردم چون احساس می‌کردم از همۀ دخترها خوشبخت‌ترم. یک برادر دیگر توی خانه داشتم. برای او هم زن عقد کرده بودند و داشتند خانه می‌ساختند. نزدیک عید نوروز، لیلاخانم با بچه‌هایش از زابل آمدند. خانه حسابی شلوغ بود. من از آقامصطفی چیزی نمی‌خواستم. آقامصطفی وقتی دید من در جمع آنها تنها و دلگیرم گفت: دین‌داری سخته زینب. سختی‌هاش رو باید تحمل کنیم. خانواده‌ام راضی به ازدواجم نبودند. گفتن باید بری سرکار تا یک‌سری سختی‌ها رو نکشی، ولی من دیدم اگه بخوام صبر کنم، آخرتم رو از دست میدم. بالاخره چشمم به دختری می‌افتاد. شاید ناز و عشوه‌اش روی من تأثیر می‌ذاشت. ممکن بود نتونم با نفسم مبارزه کنم و به گناه بیفتم.» گفتم: «توی خانوادۀ ما هم کسی نبود که بگه حتماً چادر سرت کن یا مثلاً با پسرعموت صحبت نکن، توی عروسی‌هامون اگه مختلط می‌شد، کسی نمی‌گفت چرا مختلط شده، خودم دوست داشتم زودتر از اون فضا دربیام. من از همون اول که تو رو انتخاب کردم، می‌دونستم راه سختی در پیش داریم.» بعد از تعطیلات عید، لیلاخانم برگشت به زابل و خانه خلوت‌تر شد. من نشستم به درس‌خواندن. سال سوم علوم تجربی بودم. واحدهایم را غیرحضوری برداشته بودم. یکی دو ماه حسابی درس خواندم و خرداد رفتیم زابل. بعد از هر امتحان برگۀ سوالات را می‌آوردم، کتاب را باز می‌کردم و جواب‌هایم را مقایسه می‌کردم. شیمی، فیزیک و زیست‌شناسی را با نمره‌های ناپلئونی قبول شدم. بعد از امتحانات برگشتیم مشهد. آخر شب بود که رسیدیم خانه. دیدیم روی اُپن یک سبدگل بود و توی یخچال یک جعبۀ بزرگ شیرینی. فهمیدیم برای سارا خواستگار آمده. آقامصطفی ایستاد و زمانی دراز به سبد گل خیره شد. دستش را گرفتم و بردم داخل اتاق. گفتم: «از اینکه بهت نگفتن ناراحتی؟» گفت: «نه. از این ناراحتم که چرا کسی به من نگفت وقتی رفتی خواستگاری گل ببر؟» گفتم:«توی فیلم‌ها که دیده بودی!» گفت: «باورت میشه من اصلاً فیلم نگاه نمی‌کردم. موقع خواستگاری خواهر بزرگم هم سرباز بودم.» گفتم: «بی‌خیال! حالا که گذشته!» گفت: «آره گذشته، ولی شرمندگی‌اش برای من مونده!» مادر آقامصطفی کارمند فرمانداری بود. هر روز وقتی از سرکار برمی‌گشت، خسته و عصبی بود. یک روز آقامصطفی به مادرش گفت: «شما راه‌تون دوره، کارتون سخته، دیگه نباید کار کنین. هر روز که میاید خونه اعصاب‌تون خورده. محیط اونجا با روحیۀ شما سازگار نیست.» مادرش گفت: «آره. خودم هم به این نتیجه رسیده بودم که باید استعفا بدم.» طولی نکشید که مادر آقامصطفی خودش را بازخرید کرد و نشست توی خانه. از پول بازخریدش برای آقامصطفی یک پیکان خرید. اوایل وقتی داخل ماشین با هم بودیم، آقامصطفی موسیقی سنتی می‌گذاشت اما بعد از یک مدت گفت: «زینب! یک چیزی میگم بازم نظر خودت مهمه. من دلم نمی‌خواد وقتم رو با هر چیزی بگذرونم. اگه قراره آهنگی گوش کنم، دوست دارم ذکر باشه. دوست دارم برام ثواب نوشته بشه. برای همین دوست دارم به‌جای این آهنگ‌ها مداحی گوش کنم.» گفتم: «منم مداحی رو بیشتر دوست دارم.» گفت: «من این آهنگ‌ها رو به‌خاطر تو می‌ذاشتم. نمی‌خواستم یک دفعه بگم آهنگ‌ها قطع، فقط مداحی!» از اون روز به بعد هر وقت داخل ماشین می‌نشستیم، مداحی گوش می‌کردیم. بعضی‌ها می‌گفتند: «شما دائم‌العزا هستین. یک‌سره مداحی! داغون نمی‌شید؟» گفتم: «روحیۀ ما رو ببینین، روحیۀ خودتون رو ببینین. شما که ترانه گوش می‌کنین هر روز افسرده‌این، ما که مداحی گوش می‌کنیم یک لحظه لبخند از روی لب‌هامون نمیره. یک بار نشده دارویی مصرف کنیم بگیم عصبی بودیم!» ⬅️ ادامه دارد ..... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
ای پادشاه عالم عشقت به سینه دارم / در قاب سینه ی خود عکس مدینه دارم دارم ولایت تو ، در دل محبت تو / سر مست جام عشقم ، در شام بعثت تو . . . مبعث پیامبر مهربانی ها بر شما سروران گرامی مبارک. 🌸 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷  
272704_695.mp3
18.25M
محمد "ص" مقتدای اهل عالم 🎙 زمانی 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😊 قرار گذاشته بودیم هرشب یکی از بچه‌‌های چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم؟🤔 واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر. به همین خاطر یکی از بچه‌‌ها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل.😍 اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمی‌شد کرد. گفت: حاج آقا بچه‌‌ها یه سوال دارن. گفت: بفرمایید و .... یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چاد رد می‌شدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی ...😂 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷 💠گلایه ی حاتمی کیا از سردار سلیمانی به رهبر انقلاب در دیدار خصوصی که با ابراهیم حاتمی کیاخدمت مقام معظم رهبری رفته بودیم، آقا ابراهیم به حضرت آقا گفتند من خیلی دوست دارم فیلم زندگی حاج قاسم را بسازم اما ایشان به هیچ عنوان راضی نمی شود. حضرت آقا هم گفتند ایشان خیلی مشغله دارند و شاید دلیلش همین است. شما قدری صبر کن! بعد از آن سردار وحید هم گفتند می خواهید برویم خانه ی حاج قاسم و جلسه بگذاریم تا راضی شان کنیم اما ایشان هیچ رغبتی ندارند . وی در ادامه توضیح داد : تصاویر زیادی از حاج قاسم ضبط شده ولی هیچ کدام هنوز بیرون نیامده است . امثال حاج قاسم ها نمیخواستند درباره ی خودشان صحبت شود و منیتی هم نداشتند . برخی آدمها از این مرحله عبور میکنند و اهداف والاتری دارند تا اینکه خودشان را زیبا نشان دهند. 📚من هستم ... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
55 دستگاه امتحان 🔶 گاهی ممکنه که انسان یه کار خوبی رو با نیت خوبی انجام بده و شکست بخوره! خب این معلومه که در دستگاه امتحان اینطور برنامه ریزی شده که این کار شکست بخوره 👈🏼 بنابراین انسان نباید ذره ای ناامید و سرخورده بشه. ☢️ مثلا ممکنه خانمی "به خاطر امر ولایت" اقدام به کنه ولی هر کاری کنه بچه دار نشه. 💢 دقت کنید این بچه دار نشدن به این معنا نیست که خدا از اون خانم این نیت خوبش رو قبول نکرده... ❇️ چیزی که قطعی هست اینه که آدم به خاطر امر ولایت زحمت کشیده و همین میشه موفقیت در امتحان. حالا اینکه بچه دار بشه یا نشه واقعا دیگه اهمیتی نداره. 🔸 یا یه خانم یا آقایی به خاطر امر خدا ازدواج میکنند ولی اتفاقا گرفتار یه همسر بسیار بداخلاق یا بی دین میشن. این اصلا به معنای شکست در امتحانات الهی نیست.✔️ 🔸 قطعا خدا در دستگاه خودش میخواسته که اون فرد با اون همسر ازدواج و زندگی کنه و امتحان پس بده. بنابراین دیگه دلیلی برای ناراحتی و افسردگی و احساس شکست وجود نداره... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا