شب عملیات بود حسین به نیروها گفت: خوب گوش کنید دشمن تازه بیدارشده وفهمیده از کجا ضربه اصلی را خورده.
ننه من غریبم بازی در نیارید اگه کسی میخوادبره، تا درگیری نشده بره،
برسیم چزابه محشر به پا میشه
قبل عملیات هم به شما گفتم جنگِ ما از وقتی شروع میشه که برسیم چزابه
امشب وفردا باید عاشورایی بجنگیم
بند پوتین هاتون رو محکم ببندین مهمات نداریم اسلحه نداریم قبول نیست...
چقدر این کلمات آشناست
انگار برای این روزهای ماست که غرق مشکلات زندگیمان شدیم...
گرانی بیکاری بیماری شده بهانه ی ما تا هرطور خواستیم جانبداری دشمن کنیم
و ولایت را تنها بذاریم وبگیم ما نیستیم.
بی بصیرتی آتشیست برجان ملت ها
به خاطر شهدایی که پوتین هاشون رو محکم بستن وبا همه مشکلات دشمنان رو به خاک نشوندن ماهم باید عزممون رو جذم کنیم تا با انتخاب درستمون دشمن رو به خاک بنشونیم و ایرانمون رو بسازیم.
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#کتاب
#رؤیای_بیداری
#خاطرات_همسر_شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_عارفی
#فصل_دوازدهم
#قسمت ۶۲
ادیمی شهر کوچکی بود. خیلیها آقامصطفی را میشناختند. بعد از مراسم، عدهای که مانده بودند از فضایل آقامصطفی میگفتند.
پیرزنی گریهکنان میگفت: «آقامصطفی زیاد به من سر میزد. همیشه هم با دست پر میآمد.»
پیرمردی در حالی که با یک دست محکم روی زانویش میزد، آهکشان گفت: «چندین بار به عیادت من آمده بود.»
دوستان و آشنایان از تعمیر وسایل برقیشان بدون مزد و منت توسط آقامصطفی میگفتند.
بعد از شهادت آقامصطفی مادرم خیلی بیتابی میکرد تا اینکه یک شب حضرت زهرا؟س؟ به خوابشان میرود و می فرمایند: «چرا بیتابی میکنی؟ میدانی دخترم زینب بعد از شهادت دامادت دست صبوریش را بر قلب زینب تو گذاشته؟ پس تو هم آرام باش!»
یک روز طاها هیجانزده آمد سراغم و گفت: «مامان ببین توی این سایت چی نوشته!»
گفتم: «بلند بخون پسرم.»
طاها خواند: «آقای ...، همرزم شهید مصطفی عارفی دربارۀ شهادت ایشان نقل کرده: ابوطاها در جریان آزادسازی تدمر از ارتفاعات جبلالمزار از بقیه جلوتر بود. جبلالمزار آرامگاه امامزادهای بود که داعش آن را با خاک یکسان کرده بود و ما آنجا را پس گرفته بودیم. متأسفانه جاده مورد حملۀ تروریستها قرار گرفت و درگیری سنگینی رخ داد. در اثنای این درگیری، داعشیها یک نارنجک به داخل سنگر او پرتاب کردند که موجب
مجروحیت دست و پهلویش شده بود. به دلیل حجم آتش دشمن و بُعد مسافتی که با دیگر رزمندگان داشت، پیکرش داخل سنگر ماند. پس از سی ساعت پیکر او را آقای حسین هریری به عقب منتقل کرد.»
طاها گفت: «مامان شما میدونستی که اگه میتونستن زودتر برن پیش بابام ممکن بود زنده بمونه؟»
گفتم: «آره پسرم، متأسفانه داعشیها بیرحمن، ما توی جنگ با صدام به مجروحها رسیدگی میکردیم. اسرا رو اذیت نمیکردیم.»
#خواب_های_صادقه
آقامصطفی هنگام خرید لباس برای بچهها خیلی دقت میکرد که مبادا مشکلی داشته باشد. یک روز بعد از شهادت ایشان یک تیشرت به رنگ سبز سپاهی با نیمهآستینهای پلنگی برای طاها خریدم. قیمت تیشرت نسبت به جنس مرغوب آن بسیار مناسب بود.
شب آقامصطفی به خوابم آمد و با ناراحتی گفت: «این چه لباسیه که برای طاها خریدی؟ برو پسش بده.»
روز بعد، خاله و خواهر آقامصطفی آمدند خانۀ ما مهمانی. تیشرت طاها را نشان دادم و گفتم: «لباس به این قشنگی نمیدونم چرا آقامصطفی توی خواب بهم گفت برو پسش بده!»
گفتند: «طاها بپوش ببینیم چهطوره. شاید چسبه!»
طاها پوشید. به مارک روی لباس دقت کرد و گفت: «یادمه بابا میگفت این پرهای عقاب نشونۀ سربازهای آمریکاییه!»
گفتم: «راست میگی اصلاً به عکسش توجه نکردم!»
عکسش را فرستادم برای یکی از دوستان آقامصطفی به نام آقای ابوالفضل حقیقی. ایشان گفت: «بله این لباس مشکل داره، آرم و نوشتۀ روی تیشرت نشونۀ شیطانپرستیه!»
#دو_سال_بعد
یک هفته مانده بود به عید نوروز که خواب دیدم مقام معظم رهبری آمدهاند خانۀ ما. من زانو زده بودم جلو ایشان و از مشکلاتم میگفتم. ایشان دستی روی سر طاها و امیرعلی کشیدند و عزم رفتن کردند که صدای اذان آمد. خواهش کردم نماز را در خانۀ ما بخوانند. با لبخند قبول کردند. برای تجدید وضو رفتند داخل آشپزخانه. من توی ردیف اول خانمها ایستادم و به ایشان اقتدا کردم.
وقتی بیدار شدم یقین کردم این رؤیا به حقیقت خواهدپیوست. البته این اولین بار نبود. قبلاً هم خواب دیده بودم که مقام معظم رهبری قدم به منزل ما گذاشتهاند. گاهی که سختیهای زندگی جانم را به لبم میرساند، فقط امید دیدن رهبرم بود که سرپا نگهام میداشت.
صبح، خوابم را برای مادرشوهرم تعریف کردم و چون احساس کردم این خواب با بقیۀ خوابهایم فرق دارد، گفتم: «من میرم زابل، اگه خواستن خانوادههای شهدای حرم رو ببرن برای دیدار با رهبری به من اطلاع بدین سریع برگردم.»
⬅️ ادامه دارد ....
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeاynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
☔️مشاوره اخلاقی تربیتی☔️
✅توسط اساتید برجسته اخلاق
✅ویژه ی بانوان
🔆برای اولین بار در قم🔆
🍃کاری از موسسه شمیم عفاف🍃
🦋شماره تماس نوبت دهی: ۰۹۰۵۱۹۷۳۷۶۹
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
‼️کفاره روزه ماه رمضان
🔷کفارهی روزهی ماه رمضان، در شرع اسلام، یکی از این سه چیز است: آزاد کردن یک برده، دو ماه روزه گرفتن، شصت فقیر را غذا دادن. و چون در این دوران ظاهراً برده ای وجود ندارد که بتوان آزاد کرد، مکلف باید یکی از آن دو کار دیگر را انجام دهد.
‼️نحوه غذا دادن به شصت فقیر
🔷غذا دادن به شصت فقیر را میتوان به دو صورت انجام داد: اینکه با غذای آماده آنان را سیر کند، یا اینکه به هر نفر باندازه ۷۵۰ گرم (یک مدّ) گندم یا آرد یا نان یا برنج یا سایر مواد غذایی بدهد.
‼️ناتوانی از پرداخت کفاره
🔷اگر هیچیک از سه وظیفهئی را که مخیر میان آنها است، نتواند انجام دهد، باید به هر تعداد فقیر که قادر است، غذا بدهد و احتیاط آن است که استغفار نیز بکند. و اگر به هیچ وجه قادر بر دادن غذا به فقرا نیست کافی است که استغفار کند، یعنی با دل و زبان بگوید: استغفرالله (از خداوند بخشایش میطلبم).
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🔹اسلام الگوی انسانسازی است:
جامعهی بدون آرمان، بدون مکتب، بدون ایمان، ممکن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتی هم که به ثروت و قدرت برسد، تازه میشود یک حیوان سیر و قدرتمند - و ارزش انسان گرسنه از حیوان سیر بیشتر است - اسلام این را نمیخواهد. اسلام طرفدار انسانی است که هم برخوردار باشد، هم قدرتمند باشد، و هم شاکر و بندهی خدا باشد؛ جبههی عبودیت بر خاک بساید. انسان بودن، قدرتمند بودن و بندهی خدا و عبد خدا بودن؛ این آن چیزی است که اسلام میخواهد؛ میخواهد انسان بسازد، الگوی #انسانسازی است.
۹۱/۰۷/۲۳
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🔊 اطلاعیه 🔉
به استحضار میرساند که ستاد یادواره امام زادگان عشق جهت #تامین_سلامت و #رفاه_حال #خانواده_های_معزز #شهدای_محل طی هماهنگی بعمل آمده با
#خانم_دکتر_عاشوری (پزشک عمومی و طب سنتی )
قرار شد که ایشان بصورت #حضوری در ماه مبارک رمضان
⬅️#روزهای_چهارشنبه
⬅️#ساعت ۱۰:۰۰صبح تا اذان ظهر
⬅️ در #مهد_کودک_مسجد حضرت زینب علیها السلام
⬅️جهت #ویزیت_و #مشاوره_پزشکی_رایگان
در خدمت خانواده های معزز شهدای محل باشند.
در صورت تمایل جهت ثبت نام
شماره تماس خود را به 09125533018 ارسال نمائید.
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
امروز۳۰فروردین سالروز
در گذشت بانومجتهده امین اصفهانی است .
بانوی علم و تقوا که زندگی اش سراسر از درس و هدایت است .در محضر او چه علما که تلمذ ننمودند!
تفسیر مخزن العرفان ۱۵ جلدی ایشان یکی از لطیفترین تفاسیر قرآن کریم شیعی است .
شادی روحش #صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#افزایش_ظرفیت_روحی 88
گفتیم که خداوند متعال امور انسان رو بنابر مصالح اون ها قرار میده. مقدمات هر امتحانی رو هم خود خدا فراهم میکنه.
⭕️ گاهی ممکنه یه اتفاق بدی برای انسان بیفته و اون خیال کنه که به مصلحتش نبوده که اون اتفاق بد بیفته.
✅ در حالی که همون اتفاق بد چون باعث شده که امتحان خوبی برای انسان درست بشه پس در واقع به نفع انسان بوده.
بنابر این همه اتفاقات بدی که برای ما می افته در نهایت به مصلحت و به نفع ماست.
اگر قرار بود که اتفاقی به مصلحت ما نباشه حتما اون اتفاق رخ نمیداد.
✔️
توجه به این موضوع میتونه زندگی انسان رو زیباتر کنه و آدم نهایت رضایت رو در زندگیش به دست بیاره.
💢 ریشه بسیاری از نارضایتی ها همینه که انسان به زندگیش نگاه درستی نداره و حواسش به مقدرات الهی نیست.
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#یاد_یاران
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قسمت_صد_و_هشتم
خداوندا ! سر من، عقل من، لب من، شامه من، گوش من، قلب من، همه ی اعضا و جوارحم در همین امید به سر می برند.
یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
خدایا ! از کاروان دوستانم جامانده ام خداوندا ، ای عزیز ! من سالها است ،از کاروانی به جامانده ام وپیوسته کسانی را به سوی آن روانه میکنم، اما خود جا مانده ام، اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.
عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن است کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟
خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران. عزیزم!من از بیقراری و رسوایی جاماندگی، سر به بیابان ها گذارده ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از ایـن صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می روم.
َکریم ، حبیب به کرمت دل بسته ام تو خود می دانی دوستت دارم.خوب می دانی جز تو را نمی خواهم. مرا به خودت متصل کن.
خدایا ! وحشت همه ی وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به حرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه دار میکند، مرا به قافله ای که به سویت آمدند، متصل کن.
معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی توانم از تو جدا بمانم.بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنانکه شایسته تو باشم.
📚من#قاسم_سلیمانی هستم
#ناصر_کاوه
#ادامه_دارد ...
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷