#خاطرات
#پرستاران-در-هشت-سال
#دفاع-مقدس
👻ماجرای روحی در وسط عزاداری
#شمسی-سبحانی که سه سال از عمر کاری خود را به عنوان پرستار در جبهه بوده است روایت میکند: چون ماه محرم بود در محوطه بیمارستان خیمهای برپا کرده بودند که شبها در آنجا عزاداری میکردیم. یادم میآید فامیلی یکی از دوستانم «روحی» بود. خانوادهاش نگرانش شده و به بیمارستان تلفن کرده بودند. ما هم در همان خیمه تاریک سوگواری میکردیم. خواندن زیارت عاشورا و مداحی فضا را روحانی کرده بود و هر کسی در حال خودش بود. در همین حین یکی از همکاران برای آنکه خانم روحی را در آن تاریکی خیمه پیدا کند تا برود به تلفن جواب دهد از همان ابتدا داد میزد و میگفت: «روحی». به پشت چند تن از همکاران زد تا شاید روحی را پیدا کند. درهمان حال مادر دکتر «اخوت» که فکر میکرد آن همکارمان روح دیده است با لهجه شیرین اصفهانی پا شد و گفت: «حالا چرا میگویی که روح دیدی، بجاش صلوات بفرست» همین که این را گفت خانمها لبخند زدند و چهرههایشان متبسم شد.☺️👻☺️👻
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
@shohadayemasgedehazratezeinab امام زادگان عشق . محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷