#عجیب_ولی_واقعی
*نامه ای که هم زمان با شهادت رستمعلی آقا بابا پور از طرف همسرش رسید.*
در سنگر کمین نشسته بودیم، که گلوله تک تیرانداز دشمن نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. (عکس بالا)
صدای یا زهرایش بلند شد با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که #شهید شد.
بچه های تبلیغات همان لحظه نامه های بچه ها را آورده بودند. از توی کانال داد زد که رستمعلی از بابلسر نامه داری.
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود:
رستمعلی جان، امروز پدر شدی،
وای ببخشید من هول شدم، سلام
عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم؟ از جهاد سازندگی اومده بودن پی ات، میخوان اخراجت کنن، خنده ام گرفته بود. مگه نگفتی بهشان که جبهه ای؟ تهدید کردند که به خاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، آمدی دوباره سر زمین کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد،
همان بهتر که اخراجت کنند. عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده.
یاد #شهدا ذکر#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷