💢هر کدامشان در خانه منتظر نشسته ای داشتند
↜مادر
↜همسر
↜فرزندی کوچکی
که به انتظار #پدر نشسته
◆از خدا که پنهان نیست شاید سربازی ک برای #امنیت فدا شد. مادرش در فکر رخت دامادی برای او بود😔
تمامش فدای امنیت ما شد
یاد همه شهدای اسلام و انقلاب با ذکر#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی گره روسریشو شل کرد😒
رفت جلو دوربین
واسه لایک...
یکی هم بند پوتینش رو سفت کرد
رفت رو مین...
واسه خاک...
#حجاب
#وطن
#ایران🌷
♻️ شبکه سایبری ثامن
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
بصیرت در خون مردمه کوچیک و بزرگ نمشناسه✌️
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
❣ #عند_ربهم_یرزقون
🌹شهید مصطفی صدرزاده
از شهید صدرزاده پرسیدند چرا به سوریه می روی؟!
جواب داد ؛ برای چه 1400 سال است که داریم روضه میگیریم؟
برای این که به ائمه و شیعیان توهین نشود!
برای اینکه اصالت اسلام باید حفظ شود
کاری که امام حسین ؏ در کربلا کرد زنده نگه داشتن دین پیامبر ص بود
و با اسلامی که معاویه علم کرده بود جنگید!
من که هیچ ! زنم و بچم و همه ی هفت جد و آبادم فدای یه کاشی حرم حضرت زینب «س»
#بصیرت
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : چهل و نهـــم
و مامانم همان پشت پنجره با چشمهای خیس، بدرقه اش کرد. عمه خجالت می کشید که بگوید برای خواستگاری آمده ام. با اینکه سالها ورد زبانش، عروس خانم بود. اما به حرمت دایی ام، خیلی نجیبانه با مادرم برخورد می کرد. حرف که میزد سرش پایین بود. حسین را نیاورده بود و از طرف او یک حلقه گران قیمت و قشنگ آورده بود. عمه جوری از
حسین پیش مادرم حرف میزد که گویی مادرم او را نمی شناسد. می گفت: «حسین مرد زندگیه، روزی سه شیفت کار می کنه، اهل حلال و حرومه، اهل بریز و بپاش هم نیست.» مادرم سکوت کرده بود. سکوتی که به ذائقه من، خیلی خوش نیامد. عمه اوصاف حسین را با آب وتاب همچنان می شمرد و مادرم فقط گوش می کرد: «از قدیمگفتن، حلال زاده به داییش میره. حسین مثل داملا دستودل بازه، مهربونه، خونواده دوسته.» مادر پس از ماه ها، لبخندی شیرین زد. عمه که تبسم و خوشرویی را روی صورت مادرم دید، خودمانی تر شد و حرف آخر را زد: «همه حرفا که زدم یه طرف این حرف هم یه طرف که، حسین پروانه رو میخواد.» سرانجام مادرم به حرف آمد وگفت: «شاواجی، یه جور از حسین حرف میزنی
انگارنه انگار خونه یکی بودیم و بچه هامون با هم بزرگ شدن. من به داداشت گفتم که دو رکعت نماز حسین به دنیا
می ارزه.» عمه صورت رنگ پریده مادرم را بوسید و با لحنی امیدوارانه پرسید: «داملا که حرفی نداره، داره؟»
داداشت،هم مادرم گفت: «من و داداشت، حسین رو از تخم دوتاچشمامون بیشتر دوست داریم ولی پروانه هنوز سن وسالی نداره، درسم که میخونه.»
👇👇👇👇
عمه می دانست که پیش کشیدن سن وسال و درس،حرف دل مادرم نیست و شاید فهمیده بود که به حرمت نظر آقام، نمی خواهد زودی جواب مثبت بدهد. با خوشحالی گفت: «حالا این حلقه بمونه تو دست پروانه تا داملا از سرویس بیاد و ایشالله عقدش کنیم.»
بعد بلندشد. مرا هم بوسید و حلقه را توی دستم کرد و با مهربانی گفت: «هرچی خدا بخواد همون میشه؛ و خدا تو
رو برای حسین خواسته.» من هم عمه را بوسیدم و رفتم سر
مشق و درسم.
آقام با عقد مخالف بود. می گفت: «این نشانی که گوهر آورده برای ما، مثل قسم حضرت عباسه، پروانه تا وقتی که مامانش خوب بشه، صبرمی کنه و بعد میره خونه حسین.» | حسین از انبار گمرک رفته بود و در تولید دارو کار می کرد. اما همیشه به خاطر مادرم یک پایش همدان بود. همچنان نامزد مانده بودیم که برای اولین بار حرفهای شخصی با من زد. می خواست با من اتمام حجت کند، گفت: پروانه خانم، خوب فکر کن، هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و مافقط یه حلقه آوردیم، شما توی خونه دایی، خیلی راحت زندگی کردی اما اگه با من زندگی کنی، خیلی سختی میکشی.»
حرفی نزدم و نپرسیدم چه سختی، سرم پایین بود. ادامه داد: «من رابط همدان و تهران هستم، تو یه گروه انقلابی ضد شاه کار می کنم. هر آن ممکنه، گیر بیفتم، یا حتی اعدام بشم.» چون و چرایی نداشتم. بازسکوت کردم وحسین سعی کرد به حرفم بیاورد.
جدی تر گفت: «راهی که من انتخاب کردم توش راحتی و رفاه نیست این برای شما مهم نیست؟!»
یک کلمه بیشتر نگفتم: «نه.»
⬅️ادامه دارد......
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
009.mp3
2.21M
#جهاد_تبیین ۲
✅ ما در زندگی شخصی و اجتماعی نیاز شدیدی به تبیین داریم
⭕️ کسانی که میگفتند موشک هامون رو بدیم بریم اگه قرار بود به حرفشون گوش بدیم که نابود شده بودیم!
🔸 استاد پناهیان
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
237.4K
┄┅┅═✼❀🌷❀✼═┅┅┄
🎙#استادنعمتی
با مبحث :
#تحلیللایههایمغفولفتنهققنوسوچشماندازایرانپساققنوس
┄┅┅═✼❀🌷❀✼═┅┅┄
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷