May 11
هدایت شده از سلام
السلام علیک یا بقیه الله
🌹جشن آغاز امامت منجی موعود حضرت مهدی سلام الله علیه 🌹
سخنران: حضرت حجت الاسلام والمسلمین احتشام کاشانی
⏰ زمان: دوشنبه سوم مهرماه ۱۴۰۲. پس از نماز مغرب و عشاء
🕌 مکان: شهرک شهید زین الدین . مسجد حضرت زینب سلام الله علیها
قدوم عاشقان اهل بیت علیهم السلام بر چشم
May 11
عرض سلام و احترام
هم اکنون مسجد مقدس جمکران دعا گوی همه اعضای محترم هستیم .
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
4_6021562411192947027.mp3
13.95M
#مقام_محمود ۳۱
※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله.
#رهبری | #استاد_شجاعی | #سردار_سلیمانی
※ میادین ترک تعلقات، حتماً برای ما باز خواهند شد!
امــــا ؛
میزان رشد ما در این میادین به
۱ـ سرعت رها کردن تعلق
۲ـ نحوه عملکرد ما در این میدان بستگی دارد.
✘ چگونه می توان بهترین واکنش را در میادین ترک وابستگیها داشت و در کوتاهترین زمان این میدان را جمع کرد؟
استادشجاعی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🇮🇷🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت هشتاد و ششم
فصل هشتم
لبخند شفاعت(۱)
اواخر دی ماه سال ۶۲ علی آقا از جلسه فرماندهی آمد
رفت سراغ دو راننده مینیبوس که در خدمت واحد اطلاعات عملیات بودند
گفت: "شما بروید عقب و موقتاً ماشینها را تحویل دو نفر از بچههای واحد بدهید!"
رانندهها که رفتند، گفت: "برای شناسایی به یک جبهه جدید میرویم."
اما حتی به نزدیکترین بچهها هم اسم منطقه را نگفت
هرچه بچهها اصرار کردند: "کجا؟"
خندید و گفت: "گفتن نگید! اصلا، نگفتن که بگید!"
این کلمات اولین بار از دهان علیآقا بیرون آمد و تکیه کلام بچهها تا سالهای پایان جنگ بود.
به سمت ایلام رفتیم.
به طرف مهران تغییر مسیر دادیم.
به ابتدای پل فلزی و رودخانه کنجانچم که رسیدیم، با خودم گفتم: "انگار بخت ما را با جبهههایی گره زدهاند که قبلاً یک مرحله عملیات در آن انجام شده است."
این مهران با مهران چند ماه پیش متفاوت بود
دیگر نیاز نبود از جادههای خاکی عقب برویم و زیر آتش دشمن تردد کنیم
جاده آسفالت ایلام-مهران از تیررس دشمن خارج شده بود
ارتفاعات کلهقندی و قلاویزان هم به تصرف نیروهای خودی درآمده بود
علی آقا به راننده گفت: "به سمت جاده دهلران برویم."
بعد از آن، به سمت راست پیچیدیم و در محوطهای که چند تا خانه خشتی روستایی داشت ایستاد.
علیآقا گفت: "به چنگوله خوش آمدید! اینجا مقرر ماست! و قرار است برای انجام عملیات، روی این منطقه کار کنیم."
باز تیمبندیها و توضیح کلی منطقه شروع شد
منطقه مورد نظر، سلسله ارتفاعات نه چندان بلند اما متصل به هم بودند که مثل یک دیوار مرز ایران و عراق را جدا میکردند.
ارتفاعات از طریق رودخانه چنگوله به دوقسمت تقسیم میشد.
ما به دو دسته تیم اطلاعاتی تقسیم شدیم
دستهای سمت راست رودخانه و دستهای دیگر در سمت چپ آن
هر دسته شامل سه تیم چهار نفره بود که باید برای عبور دادن پنهانی ۱۲۰۰ نفر از چند راهکار، شناسایی خطوط دشمن را آغاز میکردند.
مسئول تیم من مثل قبل تقی خسروی بود
فتحی هم سختترین نقطه این منطقه یعنی تپه شنی را برعهده داشت
◀️ ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
*سلام، روزتون بخیر*
🔹️دعای روز سه شنبه
*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ وَالْحَمْدُ حَقُّهُ كَمَا يَسْتَحِقُّهُ حَمْداً كَثِيراً ، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا مَا رَحِمَ رَبِّى ، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ الَّذِى يَزِيدُنِى ذَنْباً إِلَىٰ ذَنْبِى ، وَأَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ كُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ ، وَسُلْطَانٍ جَائِرٍ ، وَعَدُوٍّ قَاهِرٍ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ ، وَاجْعَلْنِى مِنْ حِزْبِكَ فَإِنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛*
*وَاجْعَلْنِى مِنْ أَوْلِيَائِكَ فَإِنَّ أَوْلِياءَكَ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ لِى دِينِى فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِى ، وَأَصْلِحْ لِى آخِرَتِى فَإِنَّها دَارُ مَقَرِّى ، وَ إِلَيْهَا مِنْ مُجاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّى ، وَاجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيادَةً لِى فِى كُلِّ خَيْرٍ ، وَالْوَفَاةَ رَاحَةً لِى مِنْ كُلِّ شَرٍّ؛*
*اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ ، وَتَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِينَ ، وَعَلَىٰ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ، وَأَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِينَ ، وَهَبْ لِى فِى الثُّلَثَاءِ ثَلَاثاً : لَاتَدَعْ لِى ذنْباً إِلّا غَفَرْتَهُ ، وَلَا غَمّاً إِلّا أَذْهَبْتَهُ ، وَلَا عَدُوّاً إِلّا دَفَعْتَهُ ، بِبِسْمِ اللّٰهِ خَيْرِ الأَسْمَاءِ ، بِسْمِ اللّٰهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ ، أَسْتَدْفِعُ كُلَّ مَكْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ ، وَأَسْتَجْلِبُ كُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ ، فَاخْتِمْ لِى مِنْكَ بِالْغُفْرانِ يَا وَلِىَّ الْإِحْسَانِ.*
------------------
🔹️ذکر روز سه شنبه :
*۱۰۰ مرتبه*
یا اَرْحَمَ الرّاحِمین
------------------
🔹️زیارت امام زین العابدین(ع) امام باقر(ع) و امام صادق (ع) در روز سه شنبه:
*السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ* *الْهُدَىٰ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ ،مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ ، وَأَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ ، وَأَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ . صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ . السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.*
‐------------------
زیارت امام عصر در هر صبحگاه
در کتاب زادالمعاد از سیدبنطاووس رحمهالله نقل شده است که مستحب است امام عصر(عج) را به این عبارات زیارت کرد:
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
*اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ، عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا، حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ، وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ عَنِّي، مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِيَّاتِ، زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مُنْتَهَى رِضَاهُ، وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ، وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ، اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْدًا وَ عَقْدًا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي رَقَبَتِي، اللَّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذَا التَّشْرِيفِ وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلَى مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، طَائِعًا غَيْرَ مُكْرَهٍ، فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ، فَقُلْتَ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ، عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، اللَّهُمَّ هَذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.*
«روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه ی گو باد ببر
ما کـه دادیم دل و دیده بـه توفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
سینه گو شعله ي آتشکده ي پارس بکش
دیده گو آب رخ دجله ي بغداد ببر»
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#سلام ✋
##در_رکاب_امام_زمان_شه🌹ید_بشید🤲
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
نماز سکوی پرواز 46.mp3
4.41M
#نماز ۴۶
✍ اگه واقعــاً مراقب زمـان و کیفیت نمازهات باشی؛
برای شیطــــــون، قابل دسترســی نیستی!
🔻نمـــازت رو ضایع نکـــن...
شیطون حتماً ضایعت می کنه ها
استادشجاعی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#تلنگر
مراقبنگاهتباش
العَیـنبَریـدُالقَـلب
چشمپیغامرسانِدلاسـت!
#شهید_احمد_مشلب
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🇮🇷🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت هشتاد و هفتم
فصل هشتم
لبخند شفاعت(۲)
فردا شب برای اولین شناسایی با یک بلدچی ایلامی حرکت کردیم
او منطقه را می شناخت
طبق معمول از عقب با خودرو تا نزدیک خط مقدم خودمان حرکت کردیم
بعد از دریافت اسم رمز برای برگشت، پشت سر بلد چوپان به راه افتادیم
در آنجا تپه ای به نام تپه غربی بود
از آنجا تا زیر ارتفاعات دشمن مسافت زیادی بود
باید راه را شبانه طی میکردیم و به دامنه کوه میرسیدیم
آنجا ابتدای میدان مین بود
هنوز ابتدای راه بودیم که بلدچی گفت: "من تا اینجا را بلدم. جلوتر نرفتهام"
با ناراحتی برگشتیم
شب دوم تیم خودمان بدون بلدچی به راه افتاد
روش پیمودن مسیر هم به شکل قدم شمار و گرفتن گرا با قطب نما بود
اینجا تا رسیدن به ابتدای میدان مین به قدری چپ و راست شدیم که هیچ کدام از این دو روش جواب نمیداد
هنگام برگشت راه را گم کردیم
کلی دردسر کشیدیم و دو سه ساعت میان تپهها چرخیدیم تا به خط خودمان برگشتیم
همه جا مثل هم بود
تپههای کوتاه سبز که از کف دشت بالا آمده بودند
و در یک نگاه هیچ تفاوتی با هم نداشتند
آن شب با اضطراب و نگرانی گذشت
وقتی به علی آقا گزارش دادیم گفت: "اگر صد بار هم برویم، نه ستاره قطبی، نه قطبنما و نه قدم شمار به کارمان نمیآید و باز هم راه را گم میکنیم.
فقط یک راه وجود دارد و آن اینکه بعضی از مسیرها را به شکل پنهانی سیم کشی کنیم"
چند حلقه لاستیک آوردیم و سوزاندیم تا از سیمهای نرم داخل آن برای تعیین مسیر استفاده کنیم
شب سوم وقتی از تپه غربی رها شدیم مسیرهای مشابه و گول زننده را با همان سیمها مشخص میکردیم
آن شب به ابتدای میدان مین رسیدیم
عراقی ها در این منطقه رادار رازیت هم داشتند
داخل میدان مین اول یک رشته سیم خاردار حلقوی بود
سپس یک رشته مین گوجهای
پشت سر آن یک رشته مین منور
برای عبور، هر کسی باید پایش را جای پای دیگری میگذاشت
نفر آخر مینشست و جای پا را صاف می کرد
در ادامه به یک میدان مین رشتهای رسیدیم و عقب تر از آن به انبوهی از مینهای جهنده والمر
در آنتهای آن چهار کلاف سیمخاردار حلقهای که دو تا دو تا روی هم بسته شده بودند.
از جایی سیم خاردارها را با احتیاط باز کردیم
دو نفر با سرنیزه اسلحه سیم خاردارها را به چپ و راست گرفتند و دو نفر بعدی عبور کردند و سیم خاردارها را به حالت اولیه برگردانیم
با عبور از این میدان مین طولانی پس از دو ساعت به دامنه کوه تونل رسیدیم
زمان زیادی گذشته بود و تازه ما تا زیر ارتفاع را شناسایی کرده بودیم نه خود ارتفاع را
لذا به همان شکل که آمده بودیم از میدان مین برگشتیم
روز بعد، بعد از نماز عشا زودتر از دفعات قبل به راه افتادیم
مثل شب گذشته از میدان مین گذشتیم
من با دوربین مادون قرمز چپ و راست را میکاویدم که ناگهان چشمم به شیاری افتاد که از دل کوه تونل میگذشت
منطق جنگ میگفت عراق شیار را حتماً یا مینگذاری کرده یا کمین گذاشته
اما وقتی با احتیاط نزدیک شدیم، دیدیم که نه از مین خبری هست و نه کمین دشمن
تنها مشکل ما با وجود قلوه سنگها و سنگریزههایی بود که بر اثر عبور سیلآسای باران در مسیر شیار قرار گرفته بودند و با راه رفتن روی آنها، صدای سنگها بلند میشد
از تقی خسروی اجازه گرفتم و جلو افتادم
پوتینهایم را درآوردم و به گردن آویختم
حالا سنگها کمتر صدا میکردند
۳۰-۴۰ متر از این شیار به سمت قله بالا رفتیم
از میان آن شکاف که کوه تونل را به دو قسمت میکرد عبور کردیم
چپ و راستمان پر از سنگر عراقی بود
بیتوجه به آنها رد شدیم و به سرازیری پشت خط رسیدیم
آن شب همانطور که رفته بودیم برگشتیم
علیآقا طبق عادت معمول چشم انتظار ما بود
وقتی رسیدیم نماز صبح را خواندیم
علی آقا وقتی گزارش را شنید پیشانیام را بوسید
آفتاب نزده پرید ترک موتور و به قرارگاه رفت
سر ظهر سعید اسلامیان و حسن ترک از مسئولان طرح و عملیات آمدند
از من خواستند جزئیات بیشتری از راهکار را گزارش کنم
سعید اسلامیان پرسید: "از این یک راهکار، یک گردان میتواند عبور کند؟"
گفتم: "اگر اتفاق خاصی تا شب عملیات نیفتد، بله."
فکری کرد و به حسن ترک گفت: "بریم با فرمانده تیپ صحبت کنیم."
◀️ ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷