eitaa logo
امام زادگان عشق
97 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
324 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلوله جنگ نرم مثل خمپاره ۶۰ میماند نه سوت داره نه صد ولی تلفات زیاد داره حواسمان باشد ترکش نخوردیم وموجش ما را نگیره. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در سال 63 از طرف لشگر25 کربلا به پايگاه اعزام شديم لشگر 8 نجف اشرف چون قـرار بود بہ مقر منتقـل شويم حکـم را داشتيم و بر ما واجب نبود اما ڪسانے ڪہ در در پايگاه مےماندند مےبايست مےگرفتند از جملہ مسئولين ستاد و امام جماعت و مکبر كہ 13 ساله اے بود داشت. اهـواز بسيار گرم بود و حتے يڪ ساعت بدون نوشيـدن آب تحمل نبود. اواخر ڪه اهـواز برگشته بودم احساس ڪردم نصف گوشت اين آب شده است. در واقع از چهره اين (مکبر نماز خانه) متجلے بود و هر وقت ياد آن صحنه مےافتم و آن طاقت فرسا ، از خودم مےڪشم كہ چرا نمےتوانستيم بگيريم. راوی : حبيب الله ابوالفضلی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داشتم خونه رو مرتب می کردم حسین گوشه‌ی آشپزخونه نشسته و به نقطه‌ای خیره شده بود اونقدر غرق افکار خودش بود که هر چی صداش کردم، جواب نداد رفتم جلوش و گفتم: حسین... حسین ... کجایی مادر؟! یهو برگشت و بهم نگاه کرد گفتم: حسین جان! کجایی مادر؟! خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان... از تعجب خنده‌ام گرفت. بهش گفتم: قبرت؟!.. قبرت کجاست مادر جون؟! گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... وقتی شهیــــد شد و دفنش کردیم به حرفش رسیدم؛ با کمال تعجب دیدم دقیقاً همون جایی دفن شده که اون روز بهم گفته بود پشتم لرزید، فهمیدم اون روز واقعاً سر قبرش بوده... ✍به روایت مادر شهید منبع: کبوترانه پریدید... 📎محمدحسین فقط سیزده سالش بود و انقدر بزرگــــ بود، ما کجای کاریم؟!!! 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سالن مطالعه
۸ ی سلامی هم داشته باشیم به اون پدر و مارایی که سرزده و بدون در زدن یهویی وارد اتاق بچه ها میشن سلام گروه ضربت !✋😂😂 یکی از آداب اسلامی اینه که وقتی وارد یک جایی میشیم باید اذن بگیریم، در بزنیم وارد بشیم. بعضیا مثل چی و به سرعت موشک وارد اتاق میشین بابا وایسا بزار کارمو انجام بدم خودمو جمع کنم بعد وارد شو. باید هم به خودمون و هم به فرزندامون یادبدیم قبل از ورود به مکانی اجازه ورود بگیریم قرآن و اهل بیت بر این موضوع تاکید بسیاری میکند امام صادق علیه السلام می فرمایند الِاسْتِئْذَانُ ثَلَاثَةٌ أَوَّلَهُنَّ يَسْمَعُونَ وَ الثَّانِيَةَ يَحْذَرُونَ- وَ الثَّالِثَةَ إِنْ شَاءُوا أَذِنُوا وَ إِنْ شَاءُوا لَمْ يَفْعَلُوا- فَيَرْجِعُ الْمُسْتَأْذِنُ گرفتن اجازه ورود به خانه دیگران سه مرحله است؛ مرحله اول صاحب خانه و اعضای آن بشنوند؛ مرحله دوم خود را آماده کنند؛ و مرحله سوم اگر خواستند إذن دخول بدهند و اگر نخواستند ندهند اگر اجازه ندهند بايد اجازه ‏گيرنده باز گردد. الخصال، ج‏۱، ص: ۹۱ سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باران دوباره شروع به باریدن کرده.آسمان سُربی شده و از آن یک گل آفتاب هم خبری نیست. باید راهی شوم طرف خانه،اما از تو دل کندن مثلِ جون کندنه! کمی دیگر خاطراتم را برای نویسنده ضبط کنم و بعد راهی شوم. بنا نبود زمان عقدمان خیلی طول بکشد.از اول گفته بودم دوست ندارم.قرار بود فقط دوسه ماه عقد کرده بمانیم،چون این فاصله زمانی برای شناختمان خوب بود،هم شناخت خودمان و هم خانواده هایمان.از جمله مواردی که در خانواده شما دیدم و سخت از آن خوشم آمد و برایش خدارا شکر کردم،این هاست که میگویم:پایبندی افراد خانواده تان به نماز اول وقت،طوری که اگر آنجا بودم تا صدای اذان بلند میشد،میدیدم همه به دنبال وضو گرفتن و پهن کردن سجاده اند و دیگر اینکه هیچکدام به دنبال خرافات نبودید. در زمان عقد قرار شد سفری دسته جمعی به مشهد برویم.چشمم به گنبد و بارگاه آقا که افتاد برای خوشبختی مان دعا کردم.در هتلی نزدیک حرم دوتا اتاق گرفتیم.چه لحظات و ساعات خوشی داشتیم!یکبار که خانواده ات رفته بودند حرم،گفتی:((میخوای بریم دزدی؟!)) _دزدی؟ _آره از یخچال مامانم اینا! _زشته آقا مصطفی! یکاری میکنم خوشگل بشه! مرا بردی اتاقشان .هرچه خوراکی در یخچال بود ریختی داخل کیسه و آوردی اتاقمان چیدی در یخچال. ‌ ⬅️ ..... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
شهید عبدالمجید رحیمی به خاطر جثه کوچکش هم اسلحه از قدش بلندتر بود و هم کلاه برای سرش بزرگ؛ اما تصمیم گرفت خونش در راه اسلام ریخته شود و شد. عبدالمجید که سنش کمتر از 15 سال بود جمله‌ای سوزاننده دارد که با آن می‌خندد به ریش تمام دنیا پرستانی که مغبون دو عالمند. می‌گوید: «همه خیال می‌کنند جنگ، سر من یک کلاه گشاد گذاشته، اما این منم که سر زندگی را گول مالیدم!!» عکسی از این شهید موجود است که بارها بر روی محصولات فرهنگی و خصوصا نامه های رزمندگان به چاپ رسید. این عکس مربوط است به شهید عبدالمجید رحیمی در اردوگاه موقت کنار جاده اهواز – آبادان، مقابل انرژی اتمی در ساعت 5 بعداز ظهر و در تاریخ نهم اردیبهشت 1361 یعنی یک روز قبل از شهادتش. #صلوات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
بهنام در تاریخ 12 بهمن ماه 1345 در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. در مقاومت خرمشهر به همراه سایر مدافعین حضور اثرگذاری داشت.بهنام می‌رفت شناسایی.  گاهی گیر عراقی‌ها می‌افتاد. چند بار گفته بود: «دنبال مامانم می‌گردم، گمش کردم.» عراقی‌ها فکر نمی‌کردند بچه 13 ساله برود شناسایی؛ رهایش می‌کردند.یک‌بار رفته بود شناسایی، عراقی‌ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند. وقتی بر می‌گشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود؛ هیچ‌چیز نمی‌گفت فقط به بچه‌ها اشاره می‌کرد عراقی‌ها کجا هستند و بچه‌ها راه می‌افتادند.  یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه 7 عراقی را اسیر کرده بود. شهر دست عراقی‌ها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا می‌شد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت می‌کردند. خودش را خاکی می‌کرد. موهایش را آشفته می‌کرد و گریه‌کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود به‌خاطر می‌سپرد. عراقی‌ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه می‌رفت داخل خانه‌ها پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کرولال‌ها از غفلت عراقی‌ها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمی‌داشت. خمپاره‌ها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود؛ ناگهان بچه‌ها متوجه شدند که بهنام گوشه‌ای افتاده است و از سر و سینه‌اش خون می‌جوشید. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود. چند روز قبل از سقوط خرمشهر، در 28 مهر 1359 پر کشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیر جمشیدی،  دوم فروردین ماه 1347 در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش نوروز، کارگری می‌کرد و مادرش فاطمه نام داشت. دانش‌آموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سی‌ام فروردین 1364، در عباس‌آباد بانه هنگام درگیری با گروه‌های ضدانقلاب به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. امیر در 17سالگی به دست منافقین در جبهه غرب به شهادت رسید خودش در روایتی از اعزامش به جبهه نقل کرده بود: «اواسط سال  1363 بود که حال و هوای جنگ به کله ما افتاد، چون سنمان کم بود تصمیم گرفتیم تا شناسنامه‌هایمان را دستکاری کنیم. اما به دلیل اینکه جثه‌هایمان خیلی کوچک بود این کار شدنی نبود‌. با این حال فکر دیگری به سرمان زد. خودمان را در یکی از کابین‌های قطار مخفی کردیم. مسئول قطار متوجه ما شد اما با اصرار ما رو به رو شد و بالاخره کوتاه آمد و ما را برد. یک روز فرمانده ما را دید و گفت می‌خواهید برید جلوتر ما هم گفتیم بله و ما را سوار اتوبوسی کرد و هنگامی که رسیدیم دیدیم تهرانیم و پدر و مادرمان برای برگرداندن ما به آنجا آمده بودند.» 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از  امام زادگان عشق
💠 قرار شبانه زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا