eitaa logo
امام زادگان عشق
97 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
324 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ڪاش ... خنثی ڪردنِ را هم ، مےدادیـد ... مےگوینــــــد : آنجا ڪہ مغلوب باشد عاشـــــــــق مےشویم سلام ✋ 🌸 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
مدیر مدرسه می گفت: آقا ابراهیم از جیب خودش پول میداد به یکی از شاگرد‌ها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد. آقای هادی نظرش این بود که اینها بچه‌های منطقه محروم هستند و اکثرا سر کلاس گرسنه هستند، بچه گرسنه هم درس را نمیفهمد. من با آقای هادی برخورد کردم و گفتم که نظم مدرسه را بهم ریختی. در صورتیکه هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود، بعد هم به ایشان گفتم حق نداری اینجا از این کارها بکنی و آقای هادی از پیش ما رفت. حال همه بچه‌ها و اولیا از من خواستند که ایشان را برگردانم و همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف میکردند. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷〰🇮🇷〰🌷〰🇮🇷〰🌷 فرمانده دلاور سپاه سوسنگرد در مورد عملیات گفت : هنگامی که شهر شد، از ترس این که به تبدیل نشود، دست به دامان و مراجع عظام سراسر کشور شدیم و با تلفن متعدد آن ها را وادار کردیم تا فشار بیاورند . به حمدالله در مورد سریع عمل شد و به کمک برادران ارتشی و پاسدار پس از ۳ روز ، شهر را از محاصره خارج ساختیم و در آن نزدیک به ۱۵۰ داشتیم . ایشان گفت : در طول مدتی که سوسنگرد در اشغال دشمن بعثی بود بیش از ۱۵۰ پاسدار، بسیجی، طلبه و دانشجو به رسیدند و هیچ کمکی از طرف مسئولان نشد و حتی ما را جهاد سازندگی با قایق از رودخانه عبور می داد که عده ای از آن ها نیز شدند... مسئله به گوش رسید و ایشان دستور شکسته شدن را دادند. این بار مسئولان به دنبال ما آمدند و با تامین اسلحه و مهمات مورد نیاز فردای آن روز وارد شهر شد و آن را از نیروهای پاک سازی کرد . نثار_ارواح_طیبه 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
در طول سفر حیران بودم،حیران و مشتاق،حیران و عاشق. همه چیز خوب بود جز آنکه گاهی مرا میگذاشتی و با دوستانی که آنجا پیدا کرده بودی،میرفتی زیارت. روزی که چشم باز کردم و دیدم باز هم نیستی،ابر های همه عالم آمد توی دلم و خزیدم به غار تنهایی. وقتی از دستت ناراحت میشدم دیگر نمیتوانستم حرف بزنم،میشدم کوه یخ. وقتی آمدی و حالم را دیدی سعی کردی از دلم دربیاوری.همان روز باید میرفتیم کاظمین. در ماشین کنارم بودی،اما انگار یک عالم از تو فاصله گرفته بودم.دست هایم را که یخ بود چسبیدی:((عزیز باور کن دلم نیومد بیدارت کنم! اون قدر خوب خوابیده بودی که...)) دهانم باز نمیشد جوابت را بدهم.ناله ات بلند شد:((ببین نفرینت من رو گرفت.باور کن دلم بدجور درد گرفته! امروز که رفته بودم زیارت،پیش از اینکه برم حرم دیدم گرسنه‌م .عربی گوشه پیاده رو بساط صبحونه رو پهن کرده بود و نیمرو درست میکرد. با انبری تخم مرغ هارو هم میزد.همون رو می انداخت زمین و باز برمیداشت و زیر و رویش میکرد.بی خیال شدم و یه پرس سفارش دادم.خوردن همان و این دل درد شدید همان!)) رویم را کردم سمت پنجره ماشین و بیرون را نگاه کردم و چشم دوختم به بیابان خشک و نخل های خاک آلود. حال تو خیلی بد بود و چند بار به راننده گفتی نگه دارد،ولی او بیشتر پا را روی گاز گذاشت،چون ظاهرا احساس ناامنی میکرد. صدای انفجار هایی از دور دست می آمد. بالاخره آشتی کردیم. ⬅️.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 ‏بانوی شجاع خوزستانی "مجيده نگراوى" كه در زمانِ جنگ با وجودِ همسرِ نابینا ۶ سرباز و افسرِ عراقی را در عملیاتِ آزادسازیِ سوسنگرد (۲۶ آبان ۱۳۵۹) با زیرکی و به تنهایی خلعِ سلاح كرده و به اسارت درآورده بود ♦️بانو مجیده این خاطره رو اینطور روایت کرده: «وقتی ارتش عراق در حمیدیه شکست خورد، سربازان دشمن با اضطراب و سراسیمه پا به فرار گذاشتند در مسیر خود با تیراندازی به سوی مردم، سعی داشتند از دست آن‌ها فرار کنند، ولی راه رسیدن به مرز رو نمی‌دونستند منم مثل بقیه منتظر فرصتی برای دستگیری نیروی دشمن بودم زمانی که شش نفر از افراد متجاوز، نزدیک منزل ما رسیدند، به آنها گفتم اگر جلوتر بروید، در محاصره مردم و نیروهای سپاه قرار می‌گیرین و کشته می‌شین، گفتند پس چه کار کنیم؟ گفتم: فورا داخل خانه بروید و در اتاق پذیرایی بنشینید و اسلحه خود رو درآورید تا پنهان کنم، آنها به گفته من عمل کردن و وقتی خلع سلاح شدند، از پشت، در اتاق رو قفل کردم و مردم رو صدا زدم و با اسلحه غنیمتی آن شش نفر عراقی رو به سوی مسجد بردم.» 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 موشن‌کلیپ 🚨محاصره سوسنگرد چگونه با اقدام آیت‌الله خامنه‌ای شکسته شد؟ 📹 روایت دیده‌نشده رهبر انقلاب ☝️انتشار به مناسبت ۲۶ آبان سالروز شکست حصر سوسنگرد 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
. روایت همسر گرامیشان شهید حسین جوادی پور فرزند علی در سال 1336 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 23/9/57 مصادف با شب سیزدهم محرم توسط مزدوران رژیم منفور پهلوی در خیابان آذر قم بر اثر اصابت گلوله به ناحیه قلبش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔷پناه بی­ پناهان   جوان با غیرت و پر تلاشی بود. در یک کوره­پزی با برادرش شریک بود. شاخصۀ بارز در زندگی حسین سخاوت بود. یکی از بستگان بعد از شهادت او می­گفت منزلی ساختم که تمام آجر آن را حسین تأمین کرد و به من سفارش کرد به کسی نگویم حتی به برادرش که با او شریک بود و این آجرها را از سهم خودش به من داد.   ✍حسین به آرزویش رسید   بسیار خوش برخورد و اجتماعی بود که وقتی در محلۀ «سید سربخش» نام او را می­برند همه به خوبی از او یاد می­کنند. حالت عجیبی داشت به شدت از غیبت متنفر بود. اگر به منزل اقوام می­رفتیم و در آنجا اتفاقی می­افتاد وقتی بیرون می­آمدیم رو به من می­گفت آنچه را که دیدی و شنیدی همین جا دفن کن. مبادا از اینجا بیرون ببری! اگر نواری بود که صوت غیر مجاز داشت به روی آن روضه ضبط می­کرد. کف منزل ما خاکی بود. اعلامیه­های امام را به خانه می­آورد و خاک می­کرد. وقتی که در منزل بود دائما با گرفتن موج کشورهای دیگر در جریان اخبار و رویدادهای روز قرار می­گرفت. برایش مهم بود که بداند بازتاب انقلاب در دیگر کشورها تا چه حدی است. بیشتر شبها برای برپایی آشوب و تظاهرات علیه رژیم از خانه بیرون می­رفت و تا عصر به خانه نمی­آمد.
وقتی به او اعتراض می­کردم که شبها مرا تنها می­گذاری می­ترسم! می­گفت: برو منزل پدر من یا پدرت. در خانه تنها نمان. مقابل خانه ما دالانی بود که جوانها در آن جمع می­شدند و شعار می­دادند تا اگر گاردیها به طرف آنها حمله کردند به داخل منازل فرار کنند. حسین که از همه شجاع­تر بود می­آمد سر کوچه نگاهی می­کرد اگر کماندوها در آنجا بودند به دوستانش اطلاع می­داد و اگر نبودند به آنها می­گفت بیایید در کوچه اصلی شعار بدهیم. وقتی به او می­گفتم که نرو اعتراض می­کرد که من نروم، برادرم نرود؟ پس چه کسی برود. باید برای پیروزی انقلاب تلاش کرد. سه روز قبل از شهادتش برای تشییع اولین شهید رفته بود که وقتی به خانه آمد یک شادابی خاصی داشت. می­گفت: رفتم داخل قبر شهید می­خواستم همانجا بخوابم دیگر بیرون نیایم. نمی­دانی چه لذتی داشت. 24 سال بیشتر نداشت. 5 سالی بود که زندگی مشترکمان را آغاز کرده بودیم و دو فرزند پسر داشتیم. در شب شهادتش یعنی 24/9/57 ساعت 30/1 بعد از نیمه شب برای شرکت در تظاهرات شبانه علیه طاغوت زمان طبق معمول شبهای قبل از من خداحافظی کرد و گفت: از خانه بیرون نمی­آیی و رفت. نزدیکی منزل ما مسجدی بود و با دوستانش قرار گذاشته بود که به داخل مسجد برود و اوضاع احوال کوچه را به گوش انقلابیون برساند. پاسی از شب نگذشته بود که از پله­های مسجد آهسته آهسته پایین آمده و سری به کوچه اصلی زده بود. کوچه در چشم او خلوت و در تاریکی مطلق فرو رفته بود غافل از اینکه سر کوچه گاردیها در کمین او  نشسته­اند همین که اوضاع را آرام می­بیند با دست چپش اشاره می­کند که بیرون بیایید، از قضا ساعتش در تاریکی شب می­درخشد و کماندوها او را می­بینند. همینطور که اشاره می­کرده است گلوله­ای شلیک می­کنند که به سینۀ حسین اصابت می­کند و در قلبش فرو می­رود. با شیندن صدای گلوله دوستانش به طرف حسین می­دوند و جنازۀ او را به داخل دالان می­کشند تا به دست مأمورین نیافتد. در آخرین کلام به همرزمانش می­گوید: به منزل ما بروید و تمام اعلامیه­ها را بردارید و بعد شهید می­شود. زیرا اگر پیکر حسین به دست گاردیها می­افتاد باید پول تیر آنها را می­دادیم و با کلی زحمت و اهانت او را پس می­گرفتیم. این در صورتی بود که بی­خبر از ما او را دفن نکرده باشند وگرنه هرگز او را نمی­دیدیم. نزدیک اذان صبح بود که دیدم سر و صدایی نیست و کسی شعار نمی­دهد نه خبری از حسین است و نه دوستانش! از خانه بیرون آمدم و رفتم منزل برادرش. کوچه پر شده بود از جمعیت و من بی­خبر از همه جا سراغ حسین را از آنها می­گرفتم. همین که قضیه را فهیمدم زانوهایم سست شد و روی زمین افتادم. چند ماهی همینطور گیج و مبهوت بودم. شهید به
بچه هاي خود علاقه فراوان داشت اما در چند ماه اواخر عمر خود تمام فكر و ذكرش امام و انقلاب بود به طوري كه وقتي يك بار به وي گفتم اين روزها كمتر به فكر من و بچه ها هستي، آخر كمي هم به فكر بچه ها باش، در جواب گفت كه اين بچه ها خدا دارند. اين روزها مسئوليت هركس بسيار سنگين است زيرا سرانجام اين انقلاب و اين اسلام بايد پيروز بشود و امام بايد به قم تشريف بياورند و اين مسئله هم به اين سادگي ها نيست و بالاخره افرادي بايد در اين راه تلاش كنند و من هم يكي از آنها هستم. در آن موقع كه حتي ذكر نام امام خطر داشت اما اين شهيد عكس بزرگي از امام تهيه كرده و به دست خود در اتاق نصب كرده بود و هميشه سعي مي كرد هر طور شده پيامها و سخنان امام را بشنود و از هر كجا كه بود نوارهاي سخنان امام را تهيه مي كرد و براي دوستان و آشنايان پخش مي كرد. هميشه آرزو مي كرد امام به قم تشريف بياورند و ايشان را زيارت كند. به گفته شاهدان عيني آخرين جمله اي كه شهيد بر زبان جاري كرد اين جمله بود: الله اكبر، درود برخميني كه دو بار اين جمله را ادا كرد. شاد گرامی با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
۲۹ تو زندگیت مثل درخت فندق باش😳🤣 یادم رفت چرا ولی حالا تو باش ضرر که نمیکنی!دمت گرم 😃😃 راستی بعدا بهم بگو چی شد اگه خوبه منم باشم😂😂😂 امام باقر عليه‌السلام لِيَنصَحِ الرّجُلُ مِنكُم اَخاهُ كَنَصيحَتِهِ لِنَفسِه. هر يک از شما همانگونه خيرخواه خود هستيد بايد که خيرخواه ديگر برادران خود نيز باشيد. اصول کافي، ج ٣، ص ٢٩٦ سعی کنیم هر چه برای خود می پسندیم برای دیگران نیز بپسندیم مخصوصا وقتی با ما مشورت می کنند و یا قصد نصیحتشان را داریم. یادمان باشد انسانها موش آزمایشگاهی ما نیستند که نظراتمان را با آنان بسنجیم سپس اگر خوب بود برای خود بکار بگیریم و اگر بد بود رهایش کنیم. 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
ریشه‌های تاریخی فاطمیه ۴.m4a
33M
سلسله بحث‌های ۴ درخدمت حجةالاسلام دکتر یاوری استاد حوزه و دانشگاه، مولف و محقق تاریخ اسلام جلسه سوم: ۴شنبه ۲۶ آبان پس از نماز عشا مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 قرار شبانه زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طبق روایاتی که از حضرات معصومین (ع ) وارد شده است زیارت اهل قبور مومنین در روزهای دوشنبه و پنج شنبه و جمعه مستحب موکد است و سنت پیامبر و سیره اهل بیت (ع ) نیز چنین بوده است و فعل معصوم نیز برای ما حجت است و در روایتی از رسول خدا(ص ) آمده است که حضرت فرمود: »هدیه بفرستید برای مردگان خود« پس سوال شد چیست هدیه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا. و فرمود ارواح مومنین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل های خود فریاد می کنند هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه ای اهل من و اولاد من ای پدر من و مادر من و خویشان من مهربانی کنید بر ما...«. ۱- مفاتیح الجنان , مرحوم حاج شیخ عباس قمی , ص ۱۰۱۴  ۲- اصول کافی , ج ۳, باب ۱۳ از ابواب المزار  ۳- کامل الزیارات , ابن قولویه , ص ۳۲۰  ۴- وسائل الشیعه , ج ۳, باب ۵۵, ص ۲۲۳ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷