eitaa logo
امام زادگان عشق
93 دنبال‌کننده
15هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  امام زادگان عشق
‌ توراندیدن‌ومردن‌ فقط‌به‌این‌معناست به‌باد‌رفته تمام‌عمـرکوتاهـمان... سلام✋ 🌸 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
*🍃 مقيد بود هر روز* * را بخواند* . *حتي اگر كار داشت و سرش شلوغ بود، حتما سلام آخر زيارت عاشورا را ميخواند* . *❣️دائما ميگفت:* *"اگر دست جوانان را در دست امام حسين سلام الله علیه بگذاريم، همه مشكلاتشان حل ميشود و امام با ديده لطف به آنها نگاه ميكند* . 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😊 يكي از شب‌ها، در سنگر اجتماعي نماز جماعت مغرب و عشا برپا بود. حدود 20 نفر به‌راحتي مي‌توانستيم در آن سنگر با هم نماز جماعت بخوانيم. يكي از برادران جلو رفت و شروع كرد به خواندن نماز. بقيه هم به او اقتدا كردند. ركعت دوم را كه خواند، نشست تا تشهد بگويد. در همين حين يكي از بچه‌هاي آذربايجاني - كه آن لحظه نماز نمي‌خواند و فقط براي اذيت در صف اول پشت سر امام جماعت ايستاده بود - با سوزن و نخ انتهاي پيراهن او را به پتوي كف سنگر دوخت و به همان حال، در جاي خود نشست. بقيه كه متوجه كار او شده بودند، به خود فشار ‌آوردند تا جلوي خنده‌شان را بگيرند. امام جماعت تشهد را كه گفت، خواست براي خواندن ركعت سوم بلند شود كه احساس كرد لباسش به جايي گير كرده. بريده بريده گفت: بحول ... بحول ... بحول ... ا... ا... نتوانست بلند شود. ناگهان صداي انفجار خنده در سنگر پيچيد. همه به دنبال او كه اين كار را كرده بود، دويدند و از سنگر دررفتند. 😊😊 رزمندگان اسلام 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ پرسش نوجوان: چرا این قدر دعا کردیم، نتونستیم آمریکا رو ببریم و به دور بعد صعود کنیم؟ 🌺 پاسخ استاد ابراهیم اخوی: ۱. دعا زمینه‌ساز موفقیت است نه همه آن. ۲. خداوند به تلاش و تدبیر انسان در کنار درخواست او توجه می‌کند. ۳. دانش و حکمت خداوند فراتر از دلبخواهی‌های ماست، پس اعتماد می‌کنیم. شاید یک شکست به یک تصمیم بسیار مفیدتر کشیده شود. ۴. تیم‌های حریف هم از خداوند یاری خواستند. عدالت خدا می‌طلبد که نتیجه را به کوشش هر یک واگذار کند. ۵. دعا پس‌انداز معنوی من است و برایم ذخیره خواهد شد. ۶. وظیفه هر یک تعیین شده است. دعا سهم ما بود، تلاش سهم بازیکنان و تدبیر سهم تیم فنی. من کارم را درست انجام دادم. ۷. موفقیت یک تیم در فوتبال به معنای تایید او از سوی خداوند در همه زمینه‌ها نیست. ۸. دعا آرامم می‌کند و از من فردی قوی‌تر می‌سازد تا پذیرش و سازگاری منطقی‌تری نسبت به شکست داشته باشم. https://eitaa.com/joinchat/173277184C95ec8b6873
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : شصت و پنجم از روز دوازدهم شهریور هر روز چندین شهید به شهر میآوردند شهدای عملیات شهیدان رجایی و باهنر در سرپل ذهاب را کم کم همه جای شهر سیاه پوش شد. مثل همه خانواده رزمنده ها هر لحظه انتظار داشتم یکی زنگ خانه را بزند و خبری از شهادت یا مجروحیت بدهد، که حسین پس از یک هفته به همدان آمد. خسته بود و بیقرار مثل مرغسرکنده بال بال میزد و میگفت بیشتر بچه های سپاه استان همدان در این عملیات شهید و مجروح شدن عملیات رو یکی از عاملین نفوذی ،منافقین لو داد و پیکر شهدا زیر برق آفتاب موندن روی کوه قراویز.» از شهدا که گفت چشمانش میان اشک نشست و با حسرت و آه خطابم کرد: «من آخرین کسی بودم که برگشتم پیکر دوستان شهیدم رو روی زمین میدیدم ومی سوختم ناله مجروحین رو میشنیدم و فقط تونستم یکی از اونا به اسم محمد شکری صفا رو عقب بیارم غروب یازدهم شهریور برای من مثل عصر عاشورا بود. قراویز قتلگاه بچه ها شده بود. با ذره ذره وجودم، غربت و دلتنگی حضرت زینب رو احساس کردم وقتی که برگشتم محمود شهبازی گفت حسین چطور به شهر برگردیم و پیش خونواده شهدا سرمون رو بلند کنیم؟ 👇👇👇
اون روز من و محمود سر روی شونه هم گذاشتیم و گریه کردیم پرسیدم «محمود شهبازی زنده س.»ح :گفت: «آره، در تدارک یک عملیات دیگه س.» تابستان سال ۱۳۶۰ حاج محمد سماوات برای بار دوم با من صحبت کرد که «شما توی چاله قام ،دین امکانات ندارین خونه به سپاه، دوره و حسین آقا، این مسیر رو با موتور میره و میاد. یه سپاهی موتورسوار برای منافقین که به صغیر و کبیر رحم نمیکنن هدف ایده آلیه.» گفتم من و حسین به شما وهمسر محترمتون خیلی ارادت داریم. من حرفی ندارم اما حسین راضی نمیشه مگه اینکه مادر شوهرم ازش بخواد حخعمه که اسم موتور و ترور را شنید از حسین خواست که به خانه حاج آقا سماوات برویم. حسین نرم شد ولی گفت: «از منطقه که ،برگشتم اسباب کشی میکنیم برای عملیات رفت و پس از یک ماه برگشت و نگفت که بر او و دوستانش چه گذشته است. از حاج آقا سماوات پرسیدم: «مگه حسین برنگشته سر مسئولیتش توی تدارکات ،سپاه پس چرا این قدر برای عملیات میره؟ حاج آقا سماوات :گفت: «اینو دیگه باید از محمود شهبازی فرمانده سپاه همدان پرسید که عاشق حسین آقا شده و اسمشو گذاشتهآرام دل اونقدر قبولش داره که گاهی میذارتش جای خودش مثل همین عملیات اخیر تو ارتفاعات تنگ کورک گیلان غرب که ماجراش مفصله.» 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا