ايشان سالها در جنگ بودند و بعد از جنگ هم در سپاه خدمت كردند. با توجه به صحبتهاي شما در دوران بازنشستگي هم همچنان فعاليت داشتند. در نبودنهاي ايشان بار زندگي به دوش شما بود. با رفتنش به سوريه مخالفت نكرديد؟
خب وقتي به ايشان و به اهدافشان فكر ميكردم، ميدانستم كه حضور ايشان در آنجا نياز است. و وقتي ميديديم ايشان شوق حضور دارند و از اين هجرت و جهاد راضي هستند. من هم به رضايت ايشان رضا ميشدم، همسرم با هدف راهش را انتخاب كرده بود و براي اين هجرت و دفاع سه هدف داشتند. اول اينكه از تسلط داعش و حمله به ايران جلوگيري كند. دوم دفاع از حرم اهل بيت (ع) و سوم آزادسازي شهرهاي شيعهنشين محاصره شده در دست تكفيريها... اهدافي بسيار مقدس، كه من ايشان را همراهي كردم.
نگران شهادتش نبوديد؟
در سفر اولشان احساس ترس و نگراني خاصي داشتم ولي براي مرتبه دوم كه ميخواستند اعزام شوند حس عجيبي همراه با دلتنگي و دلشوره داشتم اما آقامحمود صحبتهايي با ما داشتند كه قوت قلبمان شد.
دخترها معمولاً بابايي هستند، چطور به رفتن پدرشان رضايت دادند؟
خب دخترها وقتي ذوق و اشتياق پدر را در دفاع از حرم ديدند، به راضي بودن پدرشان رضايت دادند. مخصوصاً
وقتي رسانهها كودكان سوري را نشان ميداد كه بيسرپناه و آواره شدند، قلبشان به درد ميآمد و حاضر بودند پدرشان براي كمك به آنها برود. خيلي اوقات ميديدم كه كسل هستند و گريه ميكنند اما هرگز به زبان نياوردند و اعتراضي نكردند.
در منطقه چه مسئوليتي داشتند؟
با توجه به تجربه و سابقهاي كه از جنگ تحميلي كشورمان داشتند و داراي تخصصهاي گوناگون رزمي بودند، به ايشان پيشنهاد فرماندهي هم داده شد اما نپذيرفتند و در نهايت به عنوان نيروي تخصصي تكتيرانداز راهي شدند.
از نحوه شهادت ايشان اطلاعي داريد؟
روز پنجشنبه مورخ 15 بهمن ماه 1394خبر شهادت چهار نفر از همرزمان همسرم را دادند. ما خيلي ناراحت و نگران بوديم تا اينكه همسرم ظهر پنجشنبه تماس گرفتند و گفتند كه حالشان خوب است و سالم هستند و عمليات تمام شده و انشاالله اين هفته بازميگردند. خيالمان آسوده شد اما براي شهادت دوستانشان بسيار ناراحت بوديم اما گويي روز جمعه بعد از مرحله اول عمليات كه منجر به آزادسازي نبل و الزهرا شده، مأموريت همسرم و همرزمانشان تمام و به مقرشان بازميگردند. فرداي آن روز به علت عملكرد خوب ايشان و همرزمانشان فرماندهان تصميم ميگيرند كه در ادامه عمليات براي آزادسازي شهر رتيان، گرداني كه ايشان در آن حضور داشتند، دوباره به منطقه اعزام شود. لذا دوباره به منطقه اعزام ميشوند.
ايشان قناسه چي بود. آقا محمود15 تير در سلاح خودشان داشتند، با دقت تمام 14 نفر از افراد دشمن را نشان گرفته و همه آنها را به هلاكت ميرسانند. تكتير انداز دشمن كه ميبيند همه نفراتش از دست ميروند، سر ايشان را هدف قرار ميدهد و محمود هم به آرزويش ميرسد و در شب تولدش آسماني ميشود.
چگونه خبر شهادت همراه زندگيتان را شنيديد؟
روز شنبه من در تشييع پيكر چهار نفر از همرزمان همسرم در گلزار شهدا شركت كردم. در گلزار خبر شهادت آقامحمود را به دوستانشان داده بودند. اما ما هنوز در جريان نبوديم. خواهرهايم در گلزار شهدا كه بودند خبر را ميشنوند و من از حال و روز آنها متوجه شدم كه اتفاقي براي محمود افتاده است. ابتدا گفتند كه زخمي شده اما من آرام و قرار نداشتم. دلم گواهي ديگري ميداد. خيلي بيقرار بودم. من را به خانه پدر شوهرم بردند و آنجا متوجه شدم كه همسرم به شهادت رسيده است. لحظات خيلي سختی بود. هيچكس باورش نميشد. اولين سؤالي كه من پرسيدم اين بود كه پيكر همسرم كجاست؟ خيلي نگران بودم كه خداي ناكرده دست داعشيها افتاده باشد اما وقتي گفتند كه پيكر همسرم تهران است خدا را شكر كردم.
امروز كه همسر يك مدافع حرم شديد، چه احساسي داريد؟
از اينكه همسر شهيد مدافع حرم هستم خوشحالم. باعث سربلندي من است كه همسرم در دفاع از اسلام و اهل بيت همچون امامان به شهادت رسيد. از طرفي هم سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي باعث دلگرمي و قوت قلب ما است. ايشان درباره امتيازات شهداي مدافع حرم نسبت به ديگر شهدا فرمودند: اقدام داوطلبانه، اعتقاد خالصانه با پشت سر گذاشتن هيجانات جواني، پشت كردن به تعلقات زندگي و زن و فرزند و دفاع از حريم اهل بيت (ع) كه مهمترين مورد است.
درددلي با حضرت زينب (س) داريد؟
من وقتي خيلي دلتنگ و بيقرار ميشوم خودم را با حضرت زينب مقايسه ميكنم و ميبينم داغي كه من ديدم در مقابل داغهايي كه حضرت زينب (س) ديدند بسيار ناچيز است. از حضرت زينب (س) ميخواهم صبر زينبياش را بر من و تمام خانواده شهداي مدافع حرم عطا كند به ويژه آن خانوادههايي كه پيكر همسرانشان هنوز بازنگشته است.
و ميگويم: تقديم شماست قبولش فرما
قدر و وسع ماست فدای زهراست ...
روحش شادیادش گرامی با ذکر #صلوات
#مناسبت
#پانزدهم_و_شانزدهم_بهمن_ماه
#سالروز شهادت
#شهید_محمود_هاشمی_و
#شهید_عبد_الصالح_زارع
#گرامی_میداریم یاد و خاطره شهدای #مدافع_حرم محله زینبیه را که در #بهمن_ماه به آرزوی دیرین خود که همانا شهادت بود رسیدند و خون پاکشان خاک غربت را رنگین کرد.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی_با_ذکر_صلوات
#شهید حاج محمود هاشمی
#شهید عبدالصالح زارع
#شهید سید سجاد روشنایی
#شهید سعید سامانلو
#شهید حجت الاسلام والمسلمین محمد علی قلی زاده
#شهید احمد علی بیضون
همچنین یادی می کنیم از شهید مدافع حرم #ابراهیم عشریه
یادشان با ذکر #صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : ۱۲۴
پرسیدم: اگه خوبه ما میریم چکار؟!
مگه نگفتی حرم مدافع میخواد نه
زائر
سری به علامت تائید تکان داد
و
گفت: «حالا هم میگم که مدافع
میخواد اما وضع خوبه.
- مثلاً چطور؟
سه سال پیش که شما اومدید ۷۰
درصد کشور به دست مسلحین و
تکفیری ها افتاده بود اما الآن كاملاً
برعکسه، یعنی فقط ۳۰ درصد خاک
سوریه دست اوناست. از این جهت میگم خوبه الآن فقط ما و حزب الله لبنان از حرم دفاع نمیکنیم جوانان ،افغانی پاکستانی و حتی عراقی می،آن با اینکه خود عراقیها با همین تکفیری ها توی عراق درگیرن
از دهنم پرید و ناخواسته :گفتم اینا رو گوشه و کنار شنیده ام خدا رو شکر که زحماتت نتیجه داد. میدونم که خیلی خسته شدی و وقت بازنشستگی رسیده فکر میکنم این سفر آخر تو به سوریه باشه بر میگردی و بازنشسته میشی
اینطور نیست؟
نخواست شیرینی امیدم را تلخ کند: یادته که گفتم از خدا خواسته ام که
چهل
سال خدمت
کنم؟»
گفتم: خب آره حساب کردم از
روزهای مبارزه با حکومت طاغوت از سال ۵۶ تا جنگ تو کردستان بعد از
پیروزی انقلاب و بعد ۸ سال دفاع
مقدس و تا حالا چند ماه بیشتر
نمونده که بشه چهل سال دید که
خیلی دو دوتا چار تا میکنم شگردش را در تغییر موضوع بحث به کار برد راستی پروانه خاطراتت رو
نوشتی؟»
- آره از کودکی تا سال ۹۰ رو نوشتم تا همون روزی که با زهرا و سارا از
دمشق به تهران برگشتیم
نمیخوای با این سفر تکمیلش کنی؟
باشگرد ،خودش پاسخ را پیچاندم
«شاید توی این سفر رفتیم و قسمتمون شهادت شد و کار به
نوشتن نرسید.
با خونسردی گفت: «ان شاءالله.»
👇👇
زمان خیلی زود گذشت و میهماندار از طریق بلندگو اعلام کرد که آماده نشستن در فرودگاه دمشق هستیم. شب بود حتی چراغهای روی بال هواپیما که چشمک میزد خاموش شدند هرچه از پنجره هواپیما به زمین نگاه کردم چراغی ندیدم هواپیما به زمین نزدیک شد و یک آن
ردیف چراغ های باند فرودگاه خاموش و روشن شد تا خلبان باند را
ببیند.
دقایقی بعد هواپیما به زمین
نشست با تعجب از حسین پرسیدم: «شما که گفتی وضعیت بهتر شده؟!
گفت :خلبان هواپیما رو چراغ
خاموش نشوند چون میدونه خانم
پروانه چراغ نوروزی تو هواپیماست
تکفیریا هم میدونند خانم چراغ
نوروزی اومده که
بشه شهادت قسمتش بشه و هردو خندیدیم..
مجهز شدن به ضد هوایی دستم آمد که تکفیری ها اگرچه در جنگ زمینی کم آورده اند ولی امکانات پیشرفته ای
دستشان رسیده است
وارد سالن ترانزیت شدیم و باز چهره نجیب ،ابو حاتم آن جوان پرانرژی و همراه همیشگی حسین را دیدم که منتظرمان بود زائرین و مسافرین که کم نبودند، در کمال ،آرامش سوار اتوبوسها و سواریها شدند و بدون اینکه خطری تهدیدشان کند به طرف دمشق حرکت کردند. از سروصدای تیر و تیربار وشلیک تانک وتوپ _ برخلاف دفعه قبل _ خبری نبود. جاده فرودگاه از تیررس تکفیریها در امان بود و ما خوشحال از این ،وضعیت به اطراف جاده و خانه هایی که چراغ هایشان در دور دستها روشن بود نگاه میکردیم تا به دمشق رسیدیم و به خانه ای که ابو حاتم از پیش برایمان تهیه کرده بود .رسیدیم تیرهای
شکسته
و افتاده برق سرپا شده بودند و شهر از یک وضعیت جنگی به
یک محیط آرام برای زندگی تغییر چهره داده بود. هنوز داخل خانه
مستقر نشده بودیم که
حسین
با
ابوحاتم رفتند دنبال کارشان
با کمک امین و سارا و زهرا وسایل را چیدیم.
زهرا و سارا یاد گذشته کردند که «سه سال پیش وقتی اومدیم. توی خونه زندانی بودیم اما حالا شب
هم میشه رفت بیرون
آن شب راحت و بی دغدغه تیر و انفجار خوابیدیم و بعد از نماز ابوحاتم طبق قرار آمد سراغمان و به زینبیه .رفتیم زهرا و سارا دیگر سر سمت چپ نشستن دعوا نمی کردند هر دو طرف جاده منتهی به زینبیه آمن بود نزدیک حرم تابلوی بزرگی
که نشانگر حریم
حرم
بود،
چشم نوازی میکرد ابوحاتم و امین
هم گرم تعریف بودند و میشنیدم که ابوحاتم میگفت بسیاری از مردم ،آواره به خانه هایشان برگشته اند. جنگ به اطراف شهر حلب و جاده ها وشهرک های منتهی به مرز ترکیه رفته است ابوحاتم این تغییر شرایطو پیروزی جبهه مقاومت را بیشتر مرهون تلاش و برنامه ریزی و هدایت
به
قول خودش «ابووهب»
میدانست.
وارد محوطه بیرونی حرم شدیم.
دیوار محقر و سوراخ سوراخ بیرونی
حرم بازسازی شده بود و نزدیک صحن مسیر زنها و مردها جدا میشد و مأموران تفتیش که قبلاً بدون روسری و با موی باز بازدید بدنی میکردند حالا روسری و چادر پوشیده بودند همانها که حسین به شوخی اسمشان را گذاشته بود؛ واحد
بسیج خواهران حرم به محوطه داخلی آستانه نزدیک شدیم مردم میان شبکه های ضریح دست توسل انداخته بودند و مرقد حضرت زینب مثل نگین میان حلقه
انبوه جمعیت پنهان بود. احساس غرور و شعف با هم در جانم نشست. آیا این همان حرم بی زائر غریبی بود که سه سال پیش دیده بودیم؟
مدتی با خواندن دعا و زیارت نامه و نماز مستحبی مشغول شدیم تا ظهر شد روز جمعه بود و صف نماز جمعه خیلی زود مرتب شد. نماز جمعه ده پانزده نفری،قبل به حدی شلوغ شده بود که مردم تمام محوطه بیرونی صحن را پر کرده بودند منتظر ،بودم مفتی اهل تسنن که سه سال پیش نماز جمعه میخواند بیاید.
همان روحانی سنی که بالای منبر از مناقب حضرت زهرا (س) سخن گفت و همه شیعیان شیفتهاش .بودند اما به جای او روحانی سنی دیگری آمد. پرسیدم: «امام جمعهٔ قبلی کجاست؟» گفتند: تکفیریها به جرم ارادت به اهل بیت شهیدش
کردند.»
بعد از زیارت و نماز جمعه، سری به بازار زدیم. کرکره های پایین و راسته بازارهای تعطیل باز و پر رونق بودند.برای من شیرین تر از بازگشت زندگی
و کار میان مردم ،تغییر نگاه آنها به ما ایرانیها بود. عده ای از مردم کوچه و بازار قبلاً حضور مستشاران ایرانی را از نوع دخالت یک کشور بیگانه به امور داخلی کشورشان میدانستند نگاهشان عصبی و بغض آلود بود.
ولی حالا پس از سه سال عکس حضرت آقا و سید حسن نصرالله در هر مغازه ای حاکی از ارادت عمیق و شناخت دقیق همه مردم به نقش تعیین کننده ایران در بازگشت آرامش
و امنیت به سوریه بود.
⬅️ادامه دارد ....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
⭕️ درست وقتی توی آمریکا دارن قانون تصویب میکنن که اعضای بدن زندانیها رو به جای تخفیف مجازات از بدنشون در بیارن!
❤️حضرت عشق، «عفو معیاری» میده و دهها هزار نفر رو شامل رحمت اسلامی میکنه.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🏴▪️🏴▪️🏴
✨روز دوشنبه روز زیارتی
#امام_حسن(علیه السلام)
#امام_حسین(علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِرَاطَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَیَانَ حُکْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاصِرَ دِینِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیُّ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِینُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِیلِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْهَادِی الْمَهْدِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقِیقُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الشَّهِیدُ الصِّدِّیقُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ.🌷
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌷
🌼اللهم عجل لولیک الفرج🌼
▪️🏴▪️