eitaa logo
امام زادگان عشق
93 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4هزار ویدیو
331 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 ‎‌‌بسم الله الرحمن الرحیم ‎‌ 🌴 علی (علیه السلام ) در 🌴 🌹 السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِیَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِیَّةِ الْمُضِیئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِیعَیْکَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَیْهِمَا السَّلامُ السَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْمَلائِکَةِ الْمُحْدِقِینَ بِکَ وَ الْحَافِّینَ بِقَبْرِکَ یَا مَوْلایَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا یَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ یَوْمُکَ وَ بِاسْمِکَ وَ أَنَا ضَیْفُکَ فِیهِ وَ جَارُکَ فَأَضِفْنِی یَا مَوْلایَ وَ أَجِرْنِی فَإِنَّکَ کَرِیمٌ تُحِبُّ الضِّیَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَیْکَ فِیهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْکَ بِمَنْزِلَتِکَ وَ آلِ بَیْتِکَ عِنْدَ اللهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَکُمْ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّکَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ. 🌹 🌴 سلام الله علیها در 🌴 🌷 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً أَنَا لَکِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوکِ وَ وَصِیُّهُ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُکِ إِنْ کُنْتُ صَدَّقْتُکِ اِلّا أَلْحَقْتِنِی بِتَصْدِیقِی لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِی فَاشْهَدِی أَنِّی ظَاهِرٌ بِوِلایَتِکِ وَ وِلایَةِ آلِ بَیْتِکِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ 🌷 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌🌺 ❀✿ 🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿ 🌺❀✿🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌🌸دعای_روز_یکشنبه#🌸 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلّا عَدْلَهُ وَ لا أَعْتَمِدُ إِلّا قَوْلَهُ وَ لا أُمْسِكُ إِلّا بِحَبْلِهِ بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِكَ أَسْتَعِينُ فِيمَا يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِي لِبَاسِ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطِينِ، ┅┅🍁✿❀🌺❀✿🍁┅┅ فَتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلاتِي وَ صَوْمِي وَ اجْعَلْ غَدِي وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِي وَ يَوْمِي وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي فَأَنْتَ اللَّهُ خَيْرٌ حَافِظا وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَكَ دُعَائِي تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِيمُ عَلَى طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدَّاعِي إِلَى حَقِّكَ وَ أَعِزَّنِي بِعِزِّكَ الَّذِي لا يُضَامُ وَ احْفَظْنِي بِعَيْنِكَ الَّتِي لا تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِي وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌🌺 ❀✿ 🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿ 🌺❀✿🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 173 سوره آل عمران 🌸 أَلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إيماناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ 🍀 ترجمه: کسانی كه مردم به ایشان گفتند: مردم (لشکر دشمن) برای (حمله به) شما جمع شده اند، پس از آنان بترسید، (آنها به جاى ترس) بر ایمانشان افزوده شد و گفتند: خداوند ما را كافی است و او بهترین حامی است. 🌷 : جمع شده اند 🌷 : از آنها بترسید 🌷 : بر آنها افزود 🌷 : کافی است 🌷 : بهترین حامی 🌸 از کسی نمی ترسند حتی اگر تمام مردم بر ضد آنها جمع شوند تا آنها را از مسیر حق و راه خدا بازدارند باز موفق نمی شوند. مؤمنان بدون هيچ ترسی و با آرامش خاطر و با توکل بر خداوند به کار خود ادامه می دهند زیرا آنها خداوند را دارند و برای آنها کافی است و خدا از مؤمنان حمايت مى کند خدایی که بهترین حامی است. این آیه به نمونه ای از این مورد اشاره می کند. 🔴 این آیه بعد از و مانند سایر آیات سوره آل عمران در مدینه نازل شد. در ماجرای بعد از جنگ احد، کفار قریش پس از پیروزی در احد بسوی مکه بازگشتند در بین راه به این فکر افتادند که به مدینه برگردند و باقیمانده مسلمانان را از بین ببرند، تا کار یکسره شود این خبر به پیامبر رسید و آن حضرت فرمان داد که مجاهدان حرکت کنند. 🌸 عوامل تبلیغاتى دشمن و بعضى از مردمان ساده اندیش و ترسو، به رزمندگان و مجاهدان تلقین مى كردند كه قوى است و كسى نمى تواند حریف آنان بشود، پس بهتر است درگیر جنگ نشوید. که این آیه می فرماید: الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم: کسانی که مردم به ایشان گفتند: لشکر دشمن برای حمله به شما جمع شده اند، پس از آنان بترسید. فزادهم إيماناً: (به جاى ترس) بر ايمانشان افزوده شد. مؤمنان وقتى در مشکلات و بلا قرار می گیرند توکل و اتصال خود را با خدا بیشتر می کنند. و در جواب مردمان ترسو و ساده انديش و منافق مى گویند: حسبنا الله و نعم الوکیل: خدا برای ما کافی است و او بهترین حامی است. 🌺 امام صادق علیه السلام فرمودند: تعجّب مى كنم از كسى كه مى ترسد، چرا به گفته ى «حسبنا اللّه و نعم الوكیل» پناه نمى برد. در مواقع ترس و تنهایی این را بگوییم: حسبنا الله و نعم الوکیل: خدا برای ما کافی است و او بهترین حامی است. 🔹 پيام های آیه173سوره آل عمران 🔹 ✅ در برابر تبلیغاتِ توخالى دشمن نهراسید. ✅ در جبهه ها، مواظب افراد نفوذى باشید. ✅ قوى ترین اهرم در برابر تهدیدات دشمن، و توكّل به خداست. ✅ وقتى در گرداب بلا قرار مى گیرد، توكّل و اتصال خود را با خدا بیشتر مى كند. ✅ هم حركت و تلاش لازم است، هم و . ✅ برای مؤمنان کافی است و او بهترین حامی است. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این شلـــــــوغے دنیـــــــا فراموشتــــــــان نڪردیم در شلوغـــــــــــے قیامتـــــ فراموشمــــــــان نڪنید آے شہــــــــــداء ... . 🌠☫﷽☫🌠 🕊زیارتنامه ی _شهدا🕊 🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ🌷 بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا🌷 فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱 🌟شادے ارواح مطهر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔸السلام علیک یافاطمه المعصومه🔸 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ ◀️ با سلام به حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها روز مان را آغاز میکنیم. 🔻... 👇 🌷〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰🌷
❣ صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 🤲 سلام ✋ ‍🌹دایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
    ریاضیش خیلی خوب بود.  شب ها بچه ها را جمع می کرد کنار میدان سرپولک ؛پشت مسجد  به شان ریاضی درس می داد. زیر تیر چراغ برق.   *************  مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند. خواستش و به ش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی که مدیر آن جاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود،ولی شهریه می گرفت.           دکتر مجتهدی چند سؤال ازش پرسید. بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر مجتهدی گفت: "پسر جان تو قبولی. شهریه هم لازم نیست بدهی." *************  سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند.  سرامتحان، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد.  شد هجده، بالاترین نمره.  ***************** یک اتاق را موکت کردند. اسمش شد نمازخانه. ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند. همه از کمونیست ها       می ترسیدند. *************  آن وقت ها که دفتر نخست وزیری بود، من تازه شناخته بودمش.  ازش حساب می بردم. یک روز رفتم خانه شان ؛ دیدم پیش بند بسته، دارد ظرف می شوید. با دخترم رفته بودم. بعد از این که ظرف ها را شست. آمد و با دخترم بازی کرد.  با همان پیش بند.  ***************** وقتی جنگ شروع شد به فکر افتاد برود جبهه.  نه توی مجلس بند می شد نه وزارت خانه. رفت پیش امام. گفت "باید نامنظم با دشمن بجنگیم تا هم نیروها خودشان را آماده کنند، هم دشمن نتواند پیش بیاید." برگشت و همه را جمع کرد. گفت:  "آماده شوید همین روزها راه می افتیم".  پرسیدیم "امام؟" گفت "دعامان کردند."  ***************** حدود یک ماه برنامه اش این بود؛  صبح تا شب سپاه و برنامه ریزی،  شب ها شکار تانک. بعد از ظهرها، اگر کاری پیش نمی آمد، یک ساعتی می خوابید. *************  تلفنی به م گفتند:  "یه مشت لات و لوت اومده ن، می گن می خوایم بریم ستاد جنگ های نامنظم."  رفتم و دیدم. ردشان کردم.  چند روز بعد، اهواز، با موتورسیکلت ایستاده بودند کنار خیابان. یکیشان گفت"آقای دکتر خودشون گفتن بیاین." می پریدند؛ از روی گودال، رود، سنگر. آرپی جی زن ها را سوار می کردند ترک موتور، می پریدند. نصف بیشترشان همان وقت ها شهید شدند. *************  وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت "دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین."  بعد خودش پیداش شد، با کلی شمع. توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد.  شب قوطی ها را فرستادیم روی اروند. عراقی ها فکر کرده بودند غواص است، تا صبح آتش می ریختند 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 انتشار نخستین‌بار 📹 | ای مهدی موعود! محتاج دعایت هستیم 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: اى امام زمان، اى مهدى موعودِ محبوب این امّت، اى سلاله‌‏ى پاک پیامبران و اى میراث‏بر همه‏‌ى انقلابهاى توحیدى و جهانى! ملّت ما با یاد تو و با نام تو از آغاز خو گرفته است و لطف تو را در زندگى خود و در وجود خود آزموده است. اى بنده‏‌ى شایسته‏‌ى صالح خدا! 💫 ما امروز محتاج دعایى هستیم که تو از آن دل پاک الهى و ربّانى و از آن روح قدسى براى پیروزى این ملّت و پیروزى این انقلاب بکنى و به دست قدرتى که خدا در آستین تو قرار داده است، به این ملّت و راه این امّت کمک بفرمایى. ❤ عَزیزٌ عَلَینا اَن نَرى الخَلقَ وَ لاتُرى؛ اى امام زمان! براى ما خیلى سخت است که در این جهان، در این طبیعت بى‏‌پایان که متعلّق به صالحان است، متعلّق به بندگان خدا است، دشمنان خدا را ببینیم، آثار وجود دشمنان خدا را لمس بکنیم امّا تو را نبینیم و از نزدیک فیض حضور تو را زیارت نکنیم. ⛅ 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
: محمد علی جعفری برادر مهدی با دیدن حال و روزم دلش به رحم آمد .گفت :جمع کنید برویم برگشتیم تهران رفتم خانهٔ مادرم . آنها هم تازه از ورامین رسیده بودند. هنوز لباسم را بیرون نیاورده بودم .توی آشپزخانه یک سبد بزرگ توت دیدم.توتهای سفید درشت و آبدار. انگار یکی بهم گفت: «بنشین یک دل سیر از این توتها رو بخور» یک بشقاب پر کردم. داشت از دوروبرش می ریخت. مثل مسافری که الان اتوبوسش راه میافتد تندتند توتها را قورت دادم به صدای زنگ خانه توجه نکردم اصلاً نگاه نکردم ببینم چه کسی رفت در را باز کند آخرین دانه توت را که گذاشتم داخل دهانم خواهر بزرگ مهدی فریده خانم جلویم سبز شد. توت افتاد توی گلویم به سرفه افتادم مادرم سریع یک لیوان آب آورد هرچه میزدند پشتم راه گلویم باز نمیشد. اشک از چشمانم راه افتاد. نمیدانم به خاطر سرفه ها و فشار گلویم بود یا دیدن حال نزار فریده ،فرصت نکرد مقدمه چینی کند خودم زودتر رفتم سراصل مطلب. مهدی چی شده؟! حاضر شو بریم بیمارستان.
نگاهی به خودم انداختم حاضر بودم .فقط باید چادرم را میانداختم روی سر. بیمارستان برای چی؟ پرویز مجروح شده آرام گرفتم. به پشتی تکیه زدم کجاش؟ پاش انگار توی دلم قند آب کرده باشند. قبراق از پله های زیرزمین رفتم پایین به خودم میگفتم فوق فوقش چند روزی بستری است و بعد مرخص میشود! با خوابی که دیده بودم به کمتر از شهادت فکر نمیکردم هنوز مزه توت زیر زبانم بود کلید لامپ را زدم بق شیشه های لامپ آفتابی جلوی پایم خرد و خاکشیر شد توی مغزم چراغی روشن شد. به یاد چشم های فریده .افتادم چرا چشمانش این قدر قرمز بود؟ چادرم را برنداشتم برگشتم بالا. پله ها را دو تایکی کردم به فریده گفتم «ببینمت!» رویش را از من برگرداند راستشو بگو نگاهم نکرد. مهدی شهید شده؟ نگاهم نکرد. به من بگو چرا گریه کردی؟! نگاهم نکرد. فقط گفت:دارم میگم مجروح شده بپوش بریم سرم را تکان دادم که یعنی باور کردم ولی باورم نشد برگشتم توی زیرزمین کورمال کورمال دنبال چادرم گشتم پاهایم یاری ام نمیکرد از پله ها بالا بروم. نشستم روی صندلی عقب ماشین دست راستم توی دست فریده خشک شده بود میدیدم فشار میدهد ولی حسی نداشتم مدام تکرار میکردم «شما دارید به من دروغ میگید!» فهیمه فقط خیابانها را تماشا می.کرد صورتش را بهم نشان نمیداد مدام میگفت داریم میریم بیمارستان نجمیه» هرچه به بیمارستان نزدیکتر میشدیم قلبم تندتر میزد عرق سرد نشست روی پیشانی ام دستم توان نداشت دستگیره شیشه ماشین را بچرخاند. از جلوی بیمارستان رد شدیم انگار تمام غمهای عالم را یکجا ریختند توی دلم. چرا رد شدیم؟ فهیمه باز بیرون را نگاه میکرد شانه اش را تکان دادم دارم میگم چرا رد شدیم؟!» پیشانی اش را چسباند به شیشه بغضش ترکید «آره شهید شده!» ⬅️ ادامه دارد.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷