eitaa logo
امام زادگان عشق
97 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
324 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدا بعد از شهادت عِندَ ربّهم یُرزَقون می‌شوند و دست هدایت‌گری پیدا می‌کنند و بر دل‌ها حکومت خواهند کرد .. و نگاهشان فردا به دستان ما .... باشد که شرمنده نگاهشان نشویم ... سلام ✋ ‍🌹دایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
. روز چهاردهم آبان سال ۱۳۶۲ در شهر مسجد سلیمان از توابع استان خوزستان ، پدر متوجه می شود که مادر و نوزاد تو راهی ، حالشان خوب نیست . پدر که مرد جنگ و جبهه بود کاری جز دعا از دستش بر نمی آمد . وضویی می گیرد و به سمت نماز خانه بیمارستان می رود . تنها چیزی که در آن زمان به ذهنش می رسد نماز استغاثه به در گاه امام عصر (عج) است . دو رکعت نماز حاجت میخواند و به امام عصر (عج) متوسل می شود تا نوزاد و مادرش هردو صحیح و سالم باشند . پدر دل تو دلش نبود .از خدا خواسته بود فرزند اولش پسر باشد تا اگر در میدان جنگ شهادت نصیبش شد، جای او را بگیرد و مراقب خانه و خانواده اش باشد . دعای پدر در آن شب سخت برآورده می شود و صدای گریه نوزاد پسری ساعت یک و نیم نصف شب چهاردهم آبان سال ۱۳۶۲ فضای بیمارستان را پرمی کند و حاج عبدالکریم سجده شکر به جا می آورد . بنا به عهدی که با امام زمان (عج) بسته بود نام پسرش را مهدی می گذارد. پسر می شود نذر امام زمان ارواحنا له فداه . دوران کودکی شهید در کنار خانواده ی مهربان و ولایت مدارش سپری می شد . بازیگوشی های دوران بچگی مهدی، مادر را به خنده وا می داشت . پراز شور و نشاط و انرژی بود و به قول امروزی ها آتیش می سوزوند و بیشتر اوقات سربه سر خواهرش می گذاشت . مهدی هیچوقت برای خودش لباس نمی خرید بلکه سلیقه مادر را قبول داشت .
دوران کودکی و جوانی مهدی مثل برق و باد سپری می شد و او پله های ترقی را هم در ورزش و هم در میدان کسب علم یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت . اکنون دانشجوی دانشکده افسری سپاه اصفهان شده بودو پس از پایان تحصیلات در سال ۱۳۸۵ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزندپسر به نام آقا امیرمحمد و آقا حسین است. این دلیرمرد خوزستانی تصمیم میگیرد که به همراه خانواده در شهر مقدس قم شهر کریمه اهل بیت علیها السلام ساکن شود . تخصص اصلی مهدی تخریب بود واز سه ، چهار سال قبل مشتاق به دفاع از حرم حضرت زینب علیها سلام بود . با رها از نجف تا کربلا را پیاده رفت و از آقا امام حسین علیه السلام خواسته بود که او را بعنوان سرباز مدافع حرم قبول کند . معتقد بود که ایشان هر کسی را ، در خیمه شان راه نمی دهند و باید بخواهند تا بتوانیم به سوریه برویم .از همان دوران اسم نویسی کرده بود در سال ۱۳۹۴ اولین نوبت فرا رسید به عنوان نیروی رزمی به سوریه اعزام شد. در عملیات الزهرا(س) (آزادسازی خان‌طومان ) حضور داشت . در چند عملیات هم شرکت کرد اما چون کار اصلی‌اش رزمی بود. وقتی متوجه شدند که او مربی رزمی‌کار است، از سایر نیروها جدایش کردند و از او خواستند تا در امر آموزش رزمی نیروها تلاش کند . بار دوم (۱۳خرداد سال ۱۳۹۵) به سوریه اعزام شد، البته خیلی پافشاری می‌کرد اما فرماندهانش قبول نمی‌کردند. برای رفتنش خیلی سختی کشید!! دائماً نماز شب می‌خواند و دعا می‌کرد. کتاب «اسماءالله» نوشته ملاشریف‌الله کاشانی و دعاها و اذکاری از ایشان را می‌خواند که دعایش مستجاب شود. در سه تا از پیامک‌هایش به فرمانده‌اش، او را به حضرت زهرا(س) و به حضرت زینب (س) قسم داده بود که بگذار به سوریه بروم. در آن‌جا بچه‌ها به من نیاز دارند. عاشق رفتن بود. سه روزی از آمدنش به القراصی سوریه می گذشت، خیلی کم حرف شده بود. یک جا می نشست و به دور دست ها خیره می شد. چه نشانی در آن دور دست ها می دید، نمی دانم اما دائما به دوستان می گفت: من شهید می شوم. روز ۱۶ خرداد سال ۱۳۹۵ جهت بازدید و سرکشی از یک موقعیت به خط فرستاده می شود . چیزی نگذشته بود که بی سیم زدند و گفتند یک ماشین مهمات مورد اصابت موشک تاو قرار گرفته است و دو نفر از رزمندگان نجبا و یک ایرانی هم به شهادت رسیده است. همرزمانش با شنیدن این خبر و با توجه به موقعیت مکانی مهدی مطمئن بودند که مهدی شهید نشده ! چون موقعیتی که مهدی را فرستاده بودند با موقعیتی که گزارش کرده بودند، یکی نبود. گفتند از شهید ایرانی فقط یک پلاک مانده است. از نیروهای ایرانی که با مهدی اعزام شده بودند شماره پلاک را جویا می شوند تا مطمئن بشن ردیف پلاک یکی هست یا نه! اولین و دومین پلاک یکی نبود. نفس راحتی می کشند. پلاک سوم ردیفش با پلاک مهدی نزدیک بود. الله اکبر، یکدفعه جا می خورند . اما باز هم استعلام می گیرند . بله! متعلق به مهدی بود و این چنین شد که مهدی بر اثر شدت سوختگی در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۱۶ به آرزویش رسید و کربلایی شد. ✅ خصوصیات اخلاقی شهید ؛ اهل نماز اول وقت بود . از حسن ظن برخورداربود. بسیار خوش اخلاق و مهربان و خانواده دوست بود . قول و فعلش یکی و راه تربیت فرزندان را در کردارش می دید . خیر خواه و اهل مدارا بودند . توجه ویژه ای به مناسبت های خانوادگی ( تولد و سالگرد ازدواج و ... ) داشت .
زحمات همسر را با بوسیدن دست ایشان و تشکر و قدردانی جبران میکرد و سعی میکرد فرزندان را هم به بوسیدن دستان مادر تشویق کند . به پدر و مادر احترام می گذاشت و در هر دیدار دست و پای پدر و مادر را می بوسید . در کمک کردن به دیگران سعی میکرد عزت نفس فرد را حفظ کند . ✳️ توصیه شهید به جوانان؛ شهید همه را به سه نکته سفارش میکرد. ۱. اهمیت دادن به نماز اول وقت ۲. احترام گذاشتن به پدر و مادر و جلب رضایت آنان . ۳. پهلوان بودن . از او می پرسند؛ منظورتان از پهلوان بودن یعنی ورزش کنیم ! که ایشان می گوید : 《 زمینه گناه کردن برایتان فراهم باشد ولی گناه نکنید.》 ✍ خاطرات شهید به روایت همسر؛ چند روز قبل از سفر دوم برای اعزام به سوریه جهت مدد گرفتن و خدا حافظی از حضرت معصومه علیها سلام راهی حرم شدیم . در پارکینگ شرقی متوجه حضور خانم محجبه و با حیایی شدیم که از عابرین درخواست می کرد تا جوراب هایش را بخرند ولی همه بی تفاوت رد می شدند . آقا مهدی با دیدن این صحنه به سمت دستگاه شتاب رفت و مقداری پول برداشت کرد و به آن خانم داد و جوراب ها را گرفت ازش خواست تا پیگیر درمان فرزند بیمارش شود . آن خانم در حق مهدی خیلی دعا کرد. مهدی رو به من کرد و گفت درسته که ما هم وضع مالیمان خوب نیست اما معلومه که این خانم گرفتار فرزند بیمارش هست لذا خواست تا جوراب ها را به آن خانم برگردانم ولی هرچه نگاه کردم آن خانم را پیدا نکردم . دعا های آن خانم چنان از ته دل بود که برای لحظه ای قلبم گواهی داد که قفل شهادت آقا مهدی باز شده و او حتما به شهادت میرسد اما به روی خودم نیاوردم . ✍خاطره دوم به روایت همسر شهید ؛ یک هفته ای مانده بود به تولدم . حرکات و حالات عجیبی در مهدی دیده می شد . میدانستم که دستش خالی هست . اما هربار که به من می رسید می گفت که برای تولدت یک سورپرایز ویژه دارم و هر روز این حرف را تکرار میکرد . حرکات مهدی برایم سوال برانگیز شده بود که این چه کادوی هست که او میخواهد به من بدهد. چون واقعا دستش تنگ بود . مهدی اهل سرودن شعر بود و از چند هفته پیش که دیده بود نمیتونه کادویی بخره شروع به سرودن یک شعربالا بلند و خیلی خیلی زیبا کرده بود و روز تولدم آن را به من هدیه کرد و گفت چون دستم خالی بود با این شعر تولدت را تبریک می گویم . ⚘نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات صلوات ⚘ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
http://sahba.ir/download/tarhekoli/06%20-%20%D8%B7%D8%B1%D8%AD%20%DA%A9%D9%84%DB%8C%20%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%80%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20-%20%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87%D8%A7%201.mp3 🔰جلسه ششم نویدهای ایمان 1 2 مهر 1353 7 رمضان 1394 🔷 کلی اندیشه اسلامی در قرآن استاد : حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: محمد علی جعفری ۳۲ تا محمد حسین برسد به مشهد مدام بهش زنگ میزدم .سعی میکردم پشت گوشی مسلط باشم. از اینکه فرصت زیارت پیدا کرده بود یا نه به ما خبری نداد فقط لحظه پرواز به پدرش زنگ زده بود . از وقتی که پدرش گفت «رفت»، قلبم سر ناسازگاری گذاشت؛ تندتند میزد تیر میکشید سنگینی می کرد. صبح یکشنبه بعد از نماز صبح خواب به چشمم نیامد . چادر نماز را از دور سرم باز نکردم یا پای سجاده مینشستم یا دور خانه راه میرفتم گوشی را از دستم جدا نمیکردم نشستم روی مبل خیره شدم به صفحه موبایل بهش زنگ زدم هر دوتا خطش خاموش بود؛ شماره هایمان مثل هم بود؛ فقط آخر شماره من ۷۰ بود، آخر شماره محمد حسین ۸۰ همیشه خدا هم دو تا گوشیاش توی دستش بود، آیفون و نوکیای ساده. هر موقع گوشی نو میخریدم سیم کارتش را بیرون می آورد می گذاشت روی عسلی می گفت: «حاج خانم برو برای این یه فکری کن گوشی آیفونش را به مناسبت تولدش خریده بودم. تازه آیفون آمده بود توی بازار آن موقع نزدیک سه میلیون برایم آب خورد. نزدیک تولدش میگفت اگه گفتی چند روز دیگه چه خبره؟ الکی فکر میکردم هیچی مگه قراره چه خبری باشه؟ کمی فکر کن ۲۳ دی رو میگم الهی قربونت برم تولدته آهان !! مشمول میخواستی از زیرش در بریها نه من همین حالا کادوی تو رو نقد میدم محکم بغلش می گرفتم و میبوسیدمش. اینم کادوی تولدت خب بعدش بعدی نداره نه اینکه فایده نداره بعدش دوباره ماچش میکردم آن قدر که دیگر خسته میشد میرفت و می گفت: «با تو مشمول آبمون تو یه جوب نمیره!» 👇👇👇
خنده روی لبم .. با سید رفتم توی اتاقش لباسهایش روی جالباسی بود. یکی یکی بغل گرفتم ..بوییدم عطرش را میکشیدم ته ریه ام.. فرهاد ادکلنهای گران قیمت می خرید محمد همه را صاحب میشد زیاد هم رفقاش بهش هدیه میدادند، ورساچه، اروس مشکی ،تروساردی ،اومو و زارا.... پا شدم بروم امامزاده علی اکبر (ع) گفتم میروم کمی آرام میشوم رفتم از جاکفشی کفشم را بردارم کلاه کاسکتش را .دیدم خاله اش از سوئد برایش فرستاده بود یک کلاه با لباس موتورسواری خیلی ایمنی داشت. حریفش نمیشدم بپوشد بهانه می آورد که سایزش نیست میگفتم لباسشو نمیپوشی عیبی نداره؛ لااقل کلاهشو بذار «سرت» انگار میخواست حرصم را در بیاورد با نیش باز گفت: «کجای کاری حاج خانم؟ من اتوبان صدر رو با سرعت ۱۸۰ یک طرفه رفتم هیچی نشد! لبم را گاز گرفتم زدم روی پایم لپم را کشید و گفت: چه کار کنم مأموریت بود، باید تعقیبش میکردم لباس و دستکشش که غیب شد. برایم مثل روز روشن بود که به یکی بخشیده صدایش را در نیاورد آخر احوال لباس را ازش پرسیدم لب هایش به خنده باز شد گذاشته م مغازه یکی از بچه ها برای فروش برای اینکه بهش ثابت کنم می شناسمش گفتم «آره جون مادرت!» از داخل جاکلیدی کلید خانه را برداشتم سوئیچ موتور محمدحسین آویزان بود ولی هیچ وقت به من نگفت چرا عاشق احمد کاظمی بود دست کشیدم روی عکس شهید کاظمی . جاسوئیچی اش میخواستم بروم کلاس ورزش. زمستان بود و یک روز برفی میخواستم با ماشین بروم ریموت در پارکینگ را ندیدم. ریموت قبلاً دست محمد حسین بود بهش گفته بودم که خواستی از خانه بیرون بروی حتماً ریموت را در جاکلیدی بگذار محمد حسین رفته بود بیرون مجتبی دوسه بار بهش زنگ زد جواب نداد همه خانه را زیرورو کردم یک ماشین دیگر بیرون داشتیم نزدیک خانه جا نبود با فاصله زیادی پارک کرده بودیم مجتبی که دید ریموت نیست رفت آن ماشین را بیاورد کلاسم دیر شده بود. مجتبی دویده بود که زودتر ماشین را به من برساند. دوسه بار خورده بود زمین دیدم خیس و لنگان دست خالی برگشت . گفت که ماشین یخ زده و روشن نشده گفت «مامان آژانس میگیرم کهبه کلاست برسی.» دیگر خیلی دیر شده بود. بیخیال کلاس شدم. گوشی ام را برداشتم به محمد حسین پیام دادم آقا محمدحسین سلام یک مقدار در رفتارت تجدید نظر کن اگر خیرت به ما نمیرسد حداقل شرت هم به ما نرسد .... ⬅️ ادامه دارد .... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1319577382.mp3
8.5M
•[ میخوایم با هم یه زیارت عاشورا بخونیم! ] 🎧 - با صدای سردار دلها - ثواب این زیارت عاشورا رو هدیه می کنیم به روح ائمه اطهار علیهم السلام، روح امام شهداء، شهداء و اموات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 5 سوره نساء 🌸 وَلَا تُؤْتُواْ السُّفَهَآءَ أَمْوَالَكُمْ الَّتى جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفا ً 🍀 ترجمه: و اموال خود را كه خداوند وسیله ى برپایى زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان ندهید و از آن، به آنها روزی بدهید و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن پسندیده بگویید. 🌷 : ندهيد 🌷 : سفيهان جمع سفيه است و سفیه به معنای کم خرد است. 🌷 : قرار داد 🌷 : در اینجا به معنای برپایی 🌷 : لباس بر آنان بپوشانید 🌷 : سخن 🌷 : پسندیده 🌸 و لا تؤتوا السفهآء أموالكم التى جعل الله لكم قیاماً: و اموال خود را که وسیله ی برپایی زندگی شما قرار داده، به دست سفیهان ندهید. پس اموال عمومى نباید در دست افراد کم خرد قرار گیرد، زیرا مال، قوام جامعه است و سپردن هرگونه مقام و مسئولیتِ مالى به این افراد، خیانت به جامعه است. امام صادق علیه السلام به شخصى فرمودند: مال خود را حفظ كن،چون مال موجب قوام دین تو است. و آنگاه این آیه را فرمودند. «و لاتؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل اللّه لكم قیاماً...» امام باقرعلیه السلام درباره ى معناى «السفهاء» فرمودند: مقصود كسى است كه به او اطمینان ندارى. و ارزقوهم فیها و اکسوهم و قولوا لهم قولا معروفا: و از در آمد آن به آنها روزی دهید و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن بگویید. سفیهان احساس و عاطفه دارند روح و روان دارند با آنها باید به زبان خوش و پسندیده سخن گفت. 🔹 پيام های آیه 5 سوره نساء 🔹 ✅ مالى كه سبب برپا ماندن جامعه است، نباید در اختیار باشد. ✅ حاكم شدن حتّى بر اموال خود، ضربه ى اقتصادى به جامعه است و جامعه نسبت به اموال شخصى افراد حقّ دارد. ✅ در برخوردها، به مصالح جامعه و رشد فكرى افراد باید توجّه كرد، نه عواطف گذرا. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بفرمائید ... سفره‌ی یکرنگی ست کنارِ ما که بنشینید همرنگ مان می‌شوید بسم الله ... سلام✋ ‍🌹دایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طنین نجوای عشق بازی شبروان از حنجره ی آیت الله مجتبی تهرانی       رحمت الله علیه 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
. این شهید بزرگوار درتاریخ61/5/1در روستای تکیه ازتوابع شهرستان کمیجان استان مرکزی دیده به جهان گشود.کمتراز دوماه داشت که خانواده برای زندگی به قم مهاجرت کردند.از همان کودکی بسیار آرام ومتین بود وبرای پدر ومادر احترام خاصی قائل میشد.ایشان پس ازپایان دوره راهنمایی درسال 1378 وارد سپاه پاسداران شد و شغل پاسداری را برگزید ،تا بتواند هر چه بیشتر به انقلاب و اسلام خدمت کند. از ابتدای ورود به سپاه در گردان صابرین (که همان گردان تکاور امروز است)مشغول خدمت شد،بعد از مدتی درگردان آموزشی اندیمشک مشغول به کار شد، اما کارهای اداری طبع پر شور او را راضی نمی کرد، ودوباره به گردان صابرین بازگشت.در سال 1384با دختر دایی خود ازدواج نمود وثمره ازدواجشان دختری بنام محیا است که متولد89/5/24 می باشد. شهید مذکور در گردان تکاور ماموریتهای زیادی داشت.درسال1388 حدود 8 ماه در سیستان وبلوچستان بود و سپس در سال 1390 ماموریت سردشت(مرز بین کردستان ایران و عراق) آغاز شدوایشان که تک تیرانداز بود در درگیری با ضد انقلاب پژاک توانسته بود آنها را به هلاکت برساند . زمستان شده بود و سرما و بوران شدیدی منطقه را گرفته بود اما نگهداری و حفاظت از مرز ایران و عراق همچنان ادامه داشت و تعدادی از جوانان رشید سپاه امام علی ابن ابی طالب علیه السلام من جمله
🌷شهید محمدسلیمانی و شهید روح اله شکارچی و شهید سعید غلامی شهروز🌷 جهت مقابله با ضد انقلاب در ارتفاعات شبانه روز مراقبت می کردند ، تا اینکه در28 اسفند ماه سال 1390در حین ماموریت دردما 30درجه زیر صفر شب هنگام دچار یخ زدگی شده وبه درجه رفیع شهادت نائل می شوند . ✅ ازخصوصیات اخلاقی شهید؛ همانند تمامی شهیدان نماز اول وقت ازخصوصیت بارز ایشان بود.صبورو بلند پرواز بود وبه سرعت باب رفاقت را با دیگران باز میکرد.احترام زیادی به بزرگترها خصوصا پدرومادر میگذاشت در حدی که حتی پای خود راجلوی آنان دراز نمی کرد . ✍ توصیه شهید به جوانان: این ایرانی که امروز ما داریم واین اسلامی که امروز است،ثمره خون شهدایی است که از ابتدای آمدن اسلام تا کنون ریخته شده است و ما آرامش خود را مدیون شهدا هستیم،پس بهتر است با اطاعت ازرهنمودهای رهبرعزیزمان بکوشیم تاهمیشه کشوری آباد وسربلند داشته باشیم وازتحریم وگرانی ها هرگز نهراسیم. 🔅امید است سفارشات این شهید عزیز چراغ راه هدایتمان شود. شهدا رابا ذکر یاد کنیم 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷