سلام امام زمانم (عج)🌼
سلام امام تنهاییم 🌼
بيا و چهره شب را ستارهباران کن
بهار و غنچه و گل را به شهر، مهمان کن
به زردرويي گلهاي پرشکسته نگر
فضاي خاطر افسرده را گلستان کن
گرفته ظلمت شب، ره به کلبههاي حزين
بيا! ز پرتو خود کلبه را چراغان کن
ز سنگ فتنه بيياوران کافرکيش
شکست شيشه دلها؛ بيا و احسان کن
بپا شده است خدا را قيامتي ز گناه
بيا و گوشه چشمي به حقپرستان کن🌷🌹
🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج🌷
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خدای ِ جان،ســــــلام!
روزم بخیر از داشتنت!
راهم را روشن کن
ذهنم را آرام
ای که عشقت پناه ِ آخرمان
ای نامت امید ِ اولمان
روزم بخیر از داشتنت خدای ِ جان.
#معصومه صابر
به خدای همه
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#یک حبه نور✨
رَبَّنا لا تُؤاخِذنا إِن نَسينا أَو أَخطَأنا
خدایا اگه گاهی یادمون میره یا اشتباه میکنیم به رومون نیار....
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
باران اگر ببارد مُدام
تمام پاییز را...
برف اگر ببارد مُدام
تمام زمستان را...
باز هم خفگی ،
سهم دنیایی ست که تو را کم دارد!
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
چه لطیف است نسیم سحری
و چه زیباست گل افشانی مهر
دیدن رقص گل از پنجرهای رو به خدا
میتوان دید ز عمق شب تاریک و سیاه
رویش صبح سپید
و در این صبحدم پاک و قشنگ
نفسی تازه کشید
درود
آغاز هفته تون نیکو🌤
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
☀️امروز
🌸حس خوب
☀️ زندگی...
🌸"هدیه خدا..."
☀️برای توست
🌸 بخند و شادمانی کن
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کبوتری که ندارد پناه میخواهی؟
مراکه هیچ ندارم جز آه میخواهی؟
توخودکه از دل تنگم همیشه باخبری
جز اشک دیده چه دارم؟ گواه میخواهی؟
کناروگوشه ی صحنت نوشته اند بیا
وتشنه ی حرمم روسیاه میخواهی؟
بگیرجان وبه دورسرت بچرخانم
مرا به قیمت پول سیاه میخواهی؟
تصدق سرتان میشوم امام رضا
دل شکسته وغرق گناه میخواهی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی
💖🌿
ماآدم هاهمیشه
صداهای بلندرامیشنویم.
پررنگهارامیبینیم.
وسخت هارامیخواهیم
غافل ازآنکه
آدمای خوب آسان می آیند
بی رنگ میمانند.
و بی صدامیروند . . .
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کوفی بودن یعنی
زور عشقت به
پول و مقام و ترس
نرسد
محک بزن
عشق خود به مهدی علیه السلام را
شاید بفهمی
در کربلای ظهور
یزیدی هستی
یا مهدوی .....
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت پنجاه و پنجم : روش تربیت ( ۲ ) ✔️راوی : جواد مجلسي راد، مهدي حس نقمي
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت پنجاه و ششم : برخورد صحیح ( ۱ )
✔️راوی : جمعی از دوستان شهید
🔸از خيابان 17 شهريور عبور ميکرديم. من روي موتور پشت سر ابراهيم بودم. ناگهان يک موتورسوار ديگر با سرعت از داخل کوچه وارد خيابان شد.
پيچيد جلوي ما و ابراهيم شديد ترمز کرد.
جوان موتور سوار که قيافه و ظاهر درستي هم نداشت، داد زد: هُو! چيکار میکني؟!
بعد هم ايستاد و با عصبانيت ما را نگاه کرد!
همه ميدانستند که او مقصر است. من هم دوست داشتم ابراهيم با آن بدن قوي پائين بيايد و جوابش را بدهد.
🔸ولي ابراهيم با لبخندي که روي لب داشت در جواب عمل زشت او گفت: سلام، خسته نباشيد!
موتور سوار عصباني يکدفعه جا خورد. انگار توقع چنين برخوردي را نداشت. کمي مکث کرد و گفت: سلام، معذرت ميخوام، شرمنده.
بعد هم حرکت کرد و رفت.
ما هم به راهمان ادامه داديم. ابراهيم در بين راه شروع به صحبت کرد. سؤالاتي كه در ذهنم ايجاد شده بود را جواب داد:
ديدي چه اتفاقي افتاد؟ با يك سلام عصبانيت طرف خوابيد. تازه معذرت خواهي هم کرد، حالا اگر ميخواستم من هم داد بزنم و دعوا كنم، جز اينکه اعصاب و اخلاقم را به هم بريزم هيچ کار ديگري نميکردم.
🔸روش امر به معروف و نهي از منکر ابراهيم در نوع خود بسيار جالب بود.
اگر ميخواست بگويد که کاري را نکن سعي ميکرد غير مستقيم باشد.
مثلاً دلايل بدي آن کار از لحاظ پزشکي، اجتماعي و... اشاره ميکرد تا شخص، خودش به نتيجه لازم برسد. آنگاه از دستورات دين براي او دليل مي آورد.
يکي از رفقاي ابراهيم گرفتار چشم چراني بود. مرتب به دنبال اعمال و رفتار غير اخلاقي ميگشت. چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته بودند رفتار او را تغيير دهند.
در آن شرايط کمتر کسي آن شخص را تحويل ميگرفت.
🔸اما ابراهيم خيلي با او گرم گرفته بود! حتي او را با خودش به زورخانه مي آورد و جلوي ديگران خيلي به او احترام ميگذاشت.
مدتي بعد ابراهيم با او صحبت کرد.
ابتدا او را غيرتي کرد و گفت: اگر کسي به دنبال مادر و خواهر تو باشد و آنها را اذيت کند چه مي کني؟
آن پسر با عصبانيت گفت: چشماش رو در مييارم.
ابراهيم خيلي با آرامش گفت: خُب پسر، تو که براي ناموس خودت اينقدر غيرت داري، چرا همان کار اشتباه را انجام ميدي؟!
🔸بعد ادامه داد: ببين اگر هرکسي به دنبال ناموس ديگري باشد جامعه از هم ميپاشد و سنگ روي سنگ بند نميشود.
بعد ابراهيم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد. حديث پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را گفت كه فرمودند:
«چشمان خود را از نامحرم ببنديد تا عجايب را ببينيد.» (ميزان الحکمه، ج 10 ص 72)
بعد هم دلايل ديگر آورد. آن پسر هم تأييد ميکرد. بعدگفت: تصميم خودت را بگير، اگه ميخواهي با ما رفيق باشي بايد اين كارها را ترك كني.
برخورد خوب و دلايلي که ابراهيم آورد باعث تغيير کلي در رفتارش شد.
🔸او به يکي از بچه هاي خوب محل تبديل شد. همه خلافكاري هاي گذشته را كنار گذاشت. اين پسر نمونه اي از افرادي بودکه ابراهيم با برخورد خوب و استدلال و صحبت کردن هاي به موقع، آنها را متحول کرده بود.نام اين پسر هم اكنون بر روي يكي از كوچه هاي محله ما نقش بسته است!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#دلنوشته
✨رفاقت مثل یک هنره.
باید رفت و یاد گرفت و تمرین ڪرد.
✨هر ڪسی نمی تونه ادعا ڪنه رفاقتو بلد هستم.
✨شهدا به حق رسم رفاقت را خیلی خوب بلد بودند و یه رفیق واقعی بودند و هستند.
رفیق شهیدم #ابراهیم هادی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🕊|🌷|🕊
هر کاری این دکترها میکردند
سید به #هوش نمی آمد.
اگر هم می آمد.. یه #یازهرا (سلام الله) می گفت؛ دوباره از هوش می رفت.
کمی آب #زمزم با #تربت به دستم رسیده بود، با هم قاطی کردم مالیدم رو لبهای سید.
چشمهایش را باز کرد وگفت: این چی بود؟
گفتم: #آب... گفت: نه آب نبود،
ولی دیگه این کار را نکن..!
من با مادرم تو کوچه های #مدینه بودیم
تازه اینجا بود که من #راز یازهرا(سلام الله) گفتن هاشو فهمیدم.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#عصرتونمهدوی
نمیدانمـ |تو| کجایی
ولے منـ اینجا…
در انتظارِ تو جان دادهامـ
#یاایهاالعزیز
.
🌸دراین عصر قشنگ
هرچه تقدیر بلند
هرچه لبخند قشنگ
هرچه از لطف خداست
همه تقدیم شما
عصرتون زیبا و دلانگیز
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خلاصۿ وار بِگویم↷
او جانِـ♥️ ما
ڪِۿ هیچـ{
خودِ مـ♡ ـا بود!
『 #مطهره_امینے 』
『 #عاشقانہ۰شهدا 』
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی
اذان ابراهیم هادی.mp3
5.58M
اذان شهید ابراهیم هادی
🍃🌹@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
شهادت
بہ خون و تیر و ترڪش
نیست...
آن روز ڪہ خدا را
با همہ چیز
و در همہ چیز دیدیم
شهید شده ایم...
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#گذرے_بر_سیره_شهیــد
#حق_الناس
✍رضا همرزم ، علی اکبر در سوریه بود.
میگه اکبر علاقه شدیدی به خوردن قهوه داشت ، و کلا جزء عادتاش بود که مرتب میخورد.چند روزی گیر عملیات پاکسازی بودیم ، و گه گداری هم تکفیری ها باهامون درگیر میشدن و تو این مدت علی اکبر بدون قهوه مونده بود.
✍در حین پاکسازی به خونه ای رسیدیم ، که همه وسایل سرو چای و قهوه آماده بود و صاحب خونه وقت نکرده بود جمع کنه.با خوشحالی صدا زدم اکبر بدو بیا اینجا ببین خدا برات جور کرده ، هوا هم خیلی سرد بود.
✍وقتی اومد داخل اتاق ، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که شهید با یه حالت خاصی گفت؛آقا رضا ، پتوهای مردم رو دست نزن شاید راضی نباشن ، قهوه شونم بزار ان شاءالله خودشون برمیگردن و کنار هم نوش جون میکنن.من که از شدت سرما داشتم به خودم میلرزیدم مات و مبهوت نگاهش میکردم فقط.من و شما چقدر حق الناس رو رعایت میکنیم؟
#شهید_اکبر_شیرعلی🌷
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
این خـــون
تا قیامٺ جاریست
مـن و شمـا
باید مواظب باشـیم
تا حـرمـتِ
چنین خون هایی نشڪند ...
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌸برخورد صحیح
رفتیم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم. در شروع حرکت راننده ضبط را روشن کرد. آنچه که پخش می شد آهنگ مبتذل بود. منتظر عکس العمل سید بودم. سید از جای خود بلند شد و پیش راننده رفت. با خودم گفتم حتما برخورد شدیدی با راننده دارد.
اما سید بانرمی و لطافت گفت: اگر نمی خواهی مادرم حضرت زهرا (س) از تو راضی باشد، به گوش دادن نوار ادامه بده اصلا فکر نمی کردم سید چنین حرف سنگینی به راننده بزند. حرف سید چنان در راننده اثر کرد که ضبط را بدون هیچ حرف و شکایتی خاموش کرد. در ادامه سفر راننده چنان با سید دوست شد که هر چیزی را می خواست بخورد اول به سید تعارف می کرد.
شهید سیدمجتبی علمدار
📚کتاب علمدار/صفحه 134
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خداوندا بدون نوازشهای تو💫
بدون مهر و محبت تو
بدون عشق تو
میان دستهای زندگی💫
مچالہ میشویم
مهربانیت را از ما نگیر
شبتون پر از آرامش الهی💫
🍃🌹
امروز روز خوبیست
اگر نگاهت به آن بالا باشد
نگرانی ها را دور بریز
و شاد باش
زندگی همین امروز است
شاکرباش بابت این هدیه خداوند
قدربدون وفرصت رو از دست نده
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi