eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
191 دنبال‌کننده
615 عکس
143 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام برشهیدان❤️ به امید دیدار خاک شلمچه طلائیه. هویزه. بوی خوش جزیره مجنون. ارامش اروند. معراج الشهدا.‌دوکوهه. سردی وخنکی اردوگاه. نفس کشیدن کانال کمیل😭 قدم ارام برداشتن در فتح المبین. ... حس کردن بوی عطر شهدا در همه جای جنوب 😔😔آه آه دلتنگتونیم😔
🔰فرازی از وصیتنامه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی ✍️عزت دستِ‌ خداست‌ و بدانید اگـر گمنام‌‌ترین‌ هم‌ باشید، ولی‌ نیتِ‌ شما یاری مردم‌ باشد می‌بینید خدٰاوند؛ چقدر با عزت‌ و عظمت‌ شما را در‌ آغوش‌ می‌گیرد. ☫ @sephbod_soleymani
☺️❤️🌹صلوات
⬅️مقام معظم رهبری در خصوص شهید مهدی باکری فرموده است: یکی از همین جوان هاست، من آن شهید را قبل از انقلاب از نزدیک می شناختم این جوان مومن و صالح مشهد پیش من آمد، حق او بود که بعد از انقلاب یکی از سرداران این انقلاب بشود، چون صادق و مخلص بود و حق او بود که بشود.😊 🔹مهدی باکری در حالیکه در عملیات بدر، رزمندگان لشکر را از غرب دجله از نزدیک هدایت می کرد و تلاش می کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل تانک های دشمن تثبیت کند در نبردی دلیرانه بر اثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی ندای حق را لبیک گفت. 🔸هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب های هورالعظیم انتقال می دادند قایق حامل پیکر وی مورد هدف آر. پی. جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.  ♥️روحش شاد ویادش گرامی باد♥️ ۳۱_عاشورا @shahidbakeri31
را باصلوات یاد کنید❤️
✍سال پنجاه و دو تازه دانشجو شده بودم. تقسیممان که کردند، افتادم خوابگاه شمس تبریزی. آب و هوای تبریز بهم نساخت ، بد جوری مریض شدم. افتاده بدم گوشه‌ی خوابگاه . یکی از بچه ها برایم سوپ درست می کرد و ازم مراقبت می کرد. هم اتاقیم نبود. خوب نمی شناختمش. اسمش را که از بچه ها پرسیدم، گفتند: """""""":::::""""""""""::::: @shahidbakeri31
: الان متاسفانه ادما جوری رفتار میکنن که جواب سلام هم نمیدن که نکنه بااین جواب سلام دادن بطرف مجبوربشیم کمک کنیم، درسته مشکلات زیاده اما لطفا لطفا لطفا درهیچ حال را فراموش نکنید؛ چون تنها چیزی که برای مامی ماند همین کمک کردن به دوست رفیق غریبه به یک یک هموطن هست... یاد شهید حاج احمد کاظمی افتادم روحشون شاد، که بعد ازشهادت بخواب یکی از دوستاش میاد از هیچی نمیگه از ۸سال دفاع مقدس نمیگه، بلکه میگه چیزی که اون دنیا کمکش کرده کمک به مردم زلزله زده بم بوده... الان ما کجای کاریم؟؟ میخوایم چکار کنیم؟ اگر درحق یکی کمکی انجام بدهیم دیگه اخر دنیاست ؟؟!!! ... ۱۲/۹/۱۴۰۰
💠به نام خدای شهیدان💠 یاالله❤️
😊 🤗 آخرای برج دهم سال۶۳ به ما ابلاغ کردن که آماده و راهی ماموریت چند روزه شویم رفتیم چند روز آنجا پشت سرهم بودیم بعد چند روز با هئیت همراهش تشریف آوردند صد دز همه رزمنده ها از آمدن آقامهدی به آنجا تعجب کردند بعد فرماندهان گفتند چند تا قایق آماده کنیم که فرماندهان سوار قایق شوند بروند بالای تپه کوچکی ک در صد دز بود و بقیه فرماندهان همراهشان نقشه های بزرگی داشتند بسیجیانی که تجربه قبلی داشتند گفتند که صددرصد عملیاتی در پیش رو داریم که این عملیات آب وخاکیه بعد از چند ساعت برگشتند سکانانی که قایق را میراندند مقابل آقا مهدی مانورتگزازی انجام دادند یکی از سپاهیان که بچه اردبیل بود موتور قایق از دستش در رفت افتاد توی آب بعد من طناب و برداشتم رفتم زیر آب نفس کم آوردم و نتوانستم طناب را ببندم به موتور آب از آب امدم بیرون آقامهدی که اونجا بود گفن نه دوباره نرو؛ دیگر اجازه نداد برم زیر آب و گفت نفس کم آورده ای و خفه میشید گفت این و بخاطر من افتاده توی آب تا اون موتور از آب بیرون نیاد من خودمو مقصر میدونم ... بیسیم زدند و بچه های غواص آمدند و موتور را از آب کشیدند بیرون آقامهدی با چهره خندان گفتند حالا راحت شدم... 👈درحالی که بعضی از مسئولین امروزی خطا میکنند وخیلی راحت از روش میگذرند.... ... ؟؟! ♡شادی روحشون صلوات♡ : جناب آقای قدرت حبیبی از اردبیل @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«اَلْحَمْداٰلْلّٰهِْ اَلَذْئ خَلَقَْ اُمّ‍ــی اَلْزَهْــــراٰ»
بعد از عملیات خیبر بود که داشتیم اردوگاه را تخلیه می کردیم. ما توی چادر فرماندهی منتظر بودیم تا همه از اردوگاه خارج شوند، بعد ما از اردوگاه بیرون برویم. نزدیک غروب بود؛ دیدم نشسته روی زمین و با تکه چوبی که در دستش است با خاکها بازی می کند. نزدیک او رفتم، دیدم از گونه هایش جاریست. گفتم: " چرا گریه می کنی؟ چی شده؟ برای دلتنگ شدی؟ می خوای بریم ؟" گفت: "نه غلامحسن، تمام بچه هایی که اونجا موندن، برادرای من هستن. خدا خواست که اینطوری بشه. اگه بنا بود حمید رو بیاریم تا حالا آورده بودیم، حمید خودش هم نمی خواست بیاد." گفتم: "پس چرا اینقدر ریختی بهم؟" گفت: "از خدا میخوام. دیگه دوست دارم هر چه زودتر رو برسونه." گفتم: "یعنی به این زودی روی شما تأثیر گذاشته؟" گفت: "نه، این حرفها نیست." گفتم: "پس چی؟" گفت: "نگرانم. بین بچه های لشکر داره تفرقه می افته. نگران اینم که این تفرقه بخاطر وجود من باشه. شاید اگه من نباشم این تشتت و دو دستگی از بین بره." بغض من هم ترکید و گریه ام گرفت. کردم و گفتم: "شما هر جا بری منم با شمام."  گفت: "نه، اگر وضعیت همین جوری پیش بره حیف میشن." اصلا به فکر خودش نبود و به خودش فکر نمی کرد. همه چیز را برای و سربلندی می خواست، حتی خودش را. @shahidbakeri31
شب جمعه و یاد با صلوات @shahidbakeri31
: انسان فراموش كار است. امروز هر چه بگويی فردا از يادش می رود. بنابراين بايستی دائم تذكر داد و مسائل بطور مرتب يادآوری شود و هی گفته شود.. سلسله مراتب فرماندهی بايد رعايت شود. در جبهه، خودرأيی نيست. هر كس بگويد من، اين تخلف كرده است.. شهدا‌ به‌ دور‌ از‌ خودرأیی‌ بودند.. شهدا‌ صاف‌ و ساده بودند... @shahidbakeri31
طوفان دلتنگی ات حوالی شـــب می رسد ... 😔
شهید آقامهدی باکری 🍃❤️ رفیق
خاطره_ای_از_آقامهدی_باکری 👇👇
مقصد حرم امام رضا بود و زیارت بهانه ایی تا فرماندهان جنگ قبل از عملیات آینده از روح بلند ائمه معصومین کمک بگیرند و با استفاده از توجه آنان عملیاتی دیگر را آغاز کنند. در این سفر من درمیان همه فرماندهان مجذوب حالات آقامهدی شده بودم.در حرم حضرت معصومه(س) حالات عجیبی داشت، زیرلب چیزای را زمزمه میکرد واشک می ریخت، ومن نیز تحت تاثیر قرار گرفتم. آقای نیکخواه از برادران قراگاه کربلا وچند نفر دیگه از برادران دیگر هم مثل من متوجه او بودند. نیکخواه بعدها گفت بعداززیارت به خدمت آقامهدی رفتم و پرسیدم: آقامهدی از حضرت معصومه چه خواستی؟ با چشمان اشک بار رو بمن کرد و گفت از صمیم دل می خواستم که دراین عملیات نصیبم شود. وارد حرم امام رضا(ع) شدیم هرکس به طرفی رفت ومن باز در فکر او بودم ، مهدی داخل حرم با مهدی بیرون خیلی تفاوت داشت آن آرامش، سکوت و طمانیه بیرون درهم می شکست ومهدی به آتشفشانی خروشان تبدیل می شد وبا خود گفتم شاید به یاد افتاده و یاد شهیدان لشکرش، ولی دقیق که می شدم می دیدم چیز دیگری درون او را به آشوب کشیده است.گرچه من نسبت به فرماندهان دیگر بامهدی زیاد محشور نبودم و ارتباط نزدیکی بااو نداشتم ولی در آن چند روز در دریای چشمان مهدی غرق شده بودم. : حاج صادق آهنگران : خداحافظ‌سردار ۳۱عاشورا 🙏 @shahidbakeri31