eitaa logo
✔ عکس نوشت شهدا | سامانه ملی شهدا
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
299 ویدیو
2 فایل
©️ عکس نوشت شهدا | استوری شهدا | برای شهدا | جهت عضویت در کانال روی گزینه پیوستن کلیک کنید. پشتیبانی کانال: @birangi
مشاهده در ایتا
دانلود
مسئول بی‌سیم هم کمی از دست او خسته بود. جواب اکبر را با آره و نه می‌داد. برای من جالب بود که پرکاریِ شیرودی همه را کلافه کرده بود. او یک نفر بود و آن قدر شجاعت و جنگاوری داشت که همه‌ی تیم پرواز از دست کارهای او خسته شده بودند. به قول دوستان: شیرودی خستگی را هم خسته کرده بود. 🆔️ @shahidemeli
یکی دو بار که رفت دیدار امام، تا چند روز حال عجیبی داشت. ساکت بود. می‌نشست و خیره می‌شد به یک نقطه. می‌گفت: آدم وقتی امام رو می‌بینه، تازه می‌فهمه اسلام یعنی چه. چقدر مسلمون بودن راحته. چقدر شیرینه. امام دلش مثل دریاست. هیچ چیز نمی‌تونه آرامشش رو به هم بزنه. 🆔️ @shahidemeli
| زمانی که هادی در منزل ما کار لوله‌کشی می‌کرد، او را بهتر شناختم. بسیار با ایمان بود. حتی یک بار ندیدم که در منزل ما سرش را بالا بیاورد. چند بار خانم من، که جای مادر هادی بود، برایش آب آورد. هادی فقط زمین را نگاه می‌کرد و سرش را بالا نمی‌گرفت. من همان زمان به دوستانم گفتم: من به این جوان تهرانی بیشتر از چشمان خودم اطمینان دارم. 🆔️ @shahidemeli
از سکون و درجا زدن بدش می‌آمد. بسیار اهل مطالعه بود. در جلساتِ سخنرانی زیاد شرکت می‌کرد. با اینکه از ناحیه‌ی دو پا مجروح شده بود اما هرگز وقت خود را صرف کارهای بیهوده نمی‌کرد. از طرفی به بحث علم‌آموزی بسیار اهمیت می‌داد. 🆔️ @shahidemeli
هدایت افراد برای او بسیار اهمیت داشت. اگر می‌توانست یک نفر را به هر روش ممکن هدایت کند، تمام تلاش خود را انجام می‌داد. او حتی از یک رفیقش که در مسیر گمراهی قرار می‌گرفت نمی‌گذشت. تلاش خودش را دو چندان می‌کرد تا او را به مسیر خدا برگرداند. حتی شنیدم که روزهای آخر توی جلسه‌ی سرگروه‌های حلقه‌های صالحین گفته بود: اگه من شهید شدم؛ خدا رو شکر می‌کنم که حداقل چند تا شاگرد خوب تربیت کردم که راهم را ادامه بدهند. 🆔️ @shahidemeli
| یک روز که حسابی از کارهای خانه و بچه‌ها خسته و کلافه بودم، داشتم زیر لب غر می‌زدم که مصطفی آمد کنارم و دست دور گردنم انداخت و به عادت همیشگی گونه‌ام را بوسید و گفت: آبجی می‌دونم خسته‌ای، اما یه وقت بابت کارایی که انجام می‌دی سر شوهرت منت نذاری. اون خودش می‌فهمه که تو چقدر زحمت می‌کشی! با خستگی گفتم: ولی کلا مدل آقایون با خانوما فرق می‌کنه. شاید واقعا متوجه خیلی چیزا نباشن! خندید و گفت: اتفاقا ما آقایون همیشه حواس‌مون هست. اگه چیزی رو نمی‌گیم دلیل بر ندیدنش نیست. تو هم اگه بابت زحمتی که می‌کشی منت بذاری، اجر کار خودت خراب می‌شه. حتی ظرفای خونه رو هم به خاطر خدا بشور؛ این‌طوری اجرشم بیشتره! 🆔️ @shahidemeli
حاج آقا غلامی در گردان مالک بعد از نماز جماعت مباحث اخلاقی را بیان می‌فرمودند. یک شب در حال برگشتن از نماز بودیم که سید گفت: از شما خواهش می‌کنم هر وقت ایرادی در من دیدی، یا مشکلی داشتم، حتما به من بگویید. سید واقعا آیینه‌ی عملی اخلاق بود. 🆔️ @shahidemeli
یک دفترچه‌ی کوچک داشت، همیشه هم همراهش بود و به هیچ‌کس نشان نمی‌داد. یک‌بار یواشکی برداشتمش ببینم چه می‌نویسد توی آن. فکرش را می‌کردم. کارهای روزانه‌اش را نوشته بود؛ سرِ کی داد زده، کی را ناراحت کرده، به کی بدهکار است. همه را نوشته بود؛ ریز و درشت. نوشته بود که یادش باشد توی اولین فرصت صاف‌شان کند. 🆔️ @shahidemeli
| زمستان بود و سوز سرما تا مغز استخوان نفوذ می‌کرد، رفتم خانه‌شان بهش سر بزنم، وارد خانه که شدم دیدم علی و دخترش لباس گرم پوشیده‌اند، یک پتو هم انداخته‌اند روی سرشان!! گفتم: علی آقا چه خبرته؟ گفت: خیلی سردمونه ... از شما چه پنهان نفتمون تموم شده. گفتم: نفت شما تموم شده؟! شما که خودت مسئول پخش کوپن هستی نفت نداری؟ خوب این‌که کاری نداره، نمی‌گم از سهمیه‌ی مردم استفاده کن نه. حداقل الآن یه دونه از اون کوپن‌ها استفاده کن. بعدا جاش می‌ذاری دیگه. این‌قدر به خودت سختی نده! صورتش سرخ شد. گفت: سید جان اون کوپن‌ها امانته دست من، من حق استفاده بیش از سهمیه‌ی خودم رو ندارم. امان از حق‌الناس، من یکی اهلش نیستم ... سریع برگشتم خانمان یک مقدار نفت ریختم توی بطری بردم دادم به علی آقا ... 🆔️ @shahidemeli
دور تا دور نشسته بودیم. نقشه آن وسط پهن بود. حسین گفت: تا یادم نرفته این رو بگم، اون‌جا که رفته بودیم برای مانور، یه تیکه زمین بود، گندم کاشته بودن. یه مقدار از گندم‌ها از بین رفته. بگید بچه‌ها ببینن چقدر از بین رفته، پولش رو به صاحبش بدین. 🆔️ @shahidemeli
اکبر خیلی روی خودش کار کرد. این‌طور نبود که یک دفعه عوض شود. هر چیز را با مطالعه می‌پذیرفت. امام و انقلاب را هم این‌گونه قبول کرد. تعدادی از کتاب‌هایش را هنوز دارم. کتاب‌های سیاسی، مذهبی، فرهنگی و ... مطالعه می‌کرد. پیگیر اخبار روز جامعه هم بود. 🆔️ @shahidemeli
✔ عکس نوشت شهدا | سامانه ملی شهدا
پخش مستند #آنسوی_آشوب (شهدای امنیت ۱۴۰۱) سه شنبه ها و چهارشنبه ها هرهفته ساعت ۱۶:۰۰ از شبکه سه سیما
به اطلاع می رسانیم؛ مستند آنسوی آشوب امروز ساعت 16:30 پخش می شود. این قسمت تقدیم می شود به شهید مدافع امنیت مهدی لطفی پور