فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ما به جانبازان هم مدیونیم.
#همراه_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بسم رب الشهداء
🌹شهید
سه شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۴
✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦
پروردگارا،یک لحظه مارا به حال خودمان وا مگذار..
شهید علی اصغر ارسنجانی🌹
رفیق شهید،شهیدت میکند🕊
شادی روح شهداء صلوات🤲💐
اللهم صل ععی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🌸🌹.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیروزی نزدیک است!
خاطره شنیدنی از زبان سردار #شهید_زاهدی از خوابی که یکی از مسئولین حزب الله لبنان دیده بود.
"یدالله فوق ایدیهم"
نکوهش بیتفاوتی نسبت به منکر
▫️وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ: أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ
💠از ابى جحيفه نقل شد، گفت از امير مؤمنان شنيدم كه فرمود
نخستين مرحله اى از جهاد كه از شما مى گيرند و در آن مغلوب مى شويد جهاد با دست (جهاد عملى) است سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب
✍روشن است كه ظالمان و دشمنان اسلام نخست تلاش مى كنند چراغ پرفروغ امر به معروف و نهى از منكر عملى را از مسلمانان بگيرند و اجازه ندهند كسى عملاً امر به معروف يا نهى از منكر كند مبادا موقعيت آن ها به خطر بيفتد.
هنگامى كه جهاد عملى را خاموش كردند به سراغ جهاد زبانى مى روند و اجازه نمى دهند كسى بر فراز منابر يا در مجامع ديگر امر به معروف و نهى از منكر كند و كسانى را كه اقدام به اين كار كنند تحت تعقيب قرار مى دهند و حتى در تاريخ مى خوانيم كه گاه زبان بعضى از آن ها را قطع مى كردند تا نتوانند امر به معروف و نهى از منكر كنند و بساط ظالمان را متزلزل سازند
📘#حکمت_375
|قدرت حجاب ، در تربیت یک بچه خوب
همه مادرها، دغدغه تربیت درست فرزندشان را دارند، اول مرتبه تربیت بچه هم، دامان مادر است. علاقه بچه هم به مادر بیشتر از همه علاقه هاست. بچه ها از مادر بهتر مسائل را میگیرند تا پدر و معلم و استاد ...
اصلا شغل تربیت فرزند از همه شغلها بالاتر است.
این دامن مادر، دامنی است که باید از آن انسان تربیت بشود، و امنیت این تربیت در اولین مرحله با حجاب است که حفظ میشود.✨
#برکات_حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خمینی: اسرائیلی غلط می کند به ایران بیاید
🔴 اگر اسرائیلی ها پایشان را در ایران بگذارند پایشان را قطع می کنیم؛ اینها با اسلام و مسلمین در جنگ هستند
🔴 اینها آنچنان از از اسم اسلام می ترسند که شیطان از بسم الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر شهید:
من راننده ی ماشین سنگین بودم،یه بار خورد برای کاشان ، علی گفت منم میخوام باهاتون بیام،منم بردمش.بار رو رسوندیم کاشان ، علی گفت بابا منو ببر جمکران ، گفتم باشه.
رفتیم جمکران،رفتیم دم چاه که عریضه بنویسیم و بندازیم توش ، یکی علی نوشت،یکی من.
بعدش به علی گفتم علی جان چی نوشتی تو عریضت؟اولش نگفت،ولی بعدش گفت:"من از آقا شهادت خواستم"از همون بچگی عاشق شهادت بود...آخرشم شهادتشو از آقا صاحب الزمان گرفت.
"چاه عریضه چاهی در مسجد جمکران است که برخی شیعیان، عریضهها یا نامه های خود به امام زمان(عج) را ، در آنجا میاندازند "
ولادت: ۱۳۷۱/۸/۹ تهران
مجروحیت : خیابان تهران پارس
شهادت : ۱۳۹۳/۱/۳ بیمارستان بعثت
شهید خلیلی طلبه جوانی بود که برای اجرای حکم امر به معروف و نهی از منکر با مزاحمان نوامیس مردم درگیر شد و پس از ۳۲ ماه تحمل جراحات
در بیمارستان بعث به شهادت رسید
#شهید_علی_خلیلی
#شهید_امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
"🕊🌹"
❊𝐉𝐎𝐈𝐍'𝐈𝐍↷
@salambarshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارب؛ همین که شهریار گفت
هدایت شده از دفاع مقدس
دلتنگ همتون هستم بچه ها
زمستان۱۳۶۳
گردان میثم، پادگان دوکوهه
یکی از روزها،همه داخل اتاق نشسته و مشغول تخمه شکستن بودیم.سعید طوقانی آرام آمد کنار من و دم گوشم گفت:
-میگم حمید،این یادگاریهایی که روی دیوار نوشتی خیلی باحال شده،دستت درد نکنه،ولی چیزه،عباس میگفت حمید خطش مثل خودش بیریخته و زمخت.میگفت حمید گند زده به درودیوار پادگان.
باعصبانیت نگاهی انداختم به عباس که درحال صحبت با حسین رجبی بود.سعید بلند شد و رفت طرف کیسه مشمّای وسط اتاق که مثلا تخمه بردارد.فکر کرد من متوجهش نیستم و نمیفهمم دارد چکار میکند.رفت کنار گوش عباس و گفت:
-میگم عباس آقا،میدونی این یارو خِپِله حمید،چی میگفت؟
عباس خونسرد پرسید:چی میگفت؟
که سعید گفت:
-حمید میگفت عباس دوزار بلد نیست ضرب بزنه.همون بهتر که بره توی عروسیها و تُنبَک بزنه.میگفت عباس فقط بلده دامبول دیمبول کنه.
عباس نگاه تندی به من انداخت.من هم با عصبانیت نگاهش کردم.سعید خودرا کشیدکنار اصغر و یواشکی خندید.اصغر گفت:
-پدرآمرزیده باز این دوتا رو انداختی به جون هم؟الانه که اتاق رو بریزند به هم.
من باصدای بلند گفتم:
-نفهمیدم عباس آقاحالا دیگه کارت به جایی رسیده که به پروپای من میپیچی و دربارۀ هنر خطاطی بنده افاضۀ سخن میفرمایی؟
عباس هم سرپا ایستاد و قیافۀ داشمشدیها را به خود گرفت و درحالی که یک کتف خود را بهطرف من کج کرده بود،گفت:
-حالا دیگه بعضیا اینقده خوشخط شدن که به ضرب ما گیر میدن؟ملالی نیست،اگه خواستن،ارکستر داریم که واسۀ عروسیشون باباکرم بزنه.آخه بعضیا لیاقتشون همینه دیگه.
ناگهان من و عباس سرشاخ شدیم.لنگ و پاچهی همدیگر را گرفتیم و شروع کردیم به رجزخوانی.همۀ آنهایی که توی اتاق بودند،خود را کنار کشیدند تا زیر دستوپای ما له نشوند.لحظهای بعد هردو درهم شدیم و شروع کردیم به دعوا.
سعید با پای برهنه دوید داخل راهرو و داد زد:
-بچهها!بدوید که این دوتا دوباره جنگشون شد.
نیم ساعتی من و عباس مثلا همدیگر را میزدیم.خسته که شدیم،رو کردم به اصغر و گفتم:
-شما همینطور نشستهاید کنار و هرره کرره میکنید؟خب بیایید جدامون کنید دیگه.
صدای قهقههمان در راهروی گردان پیچید و به همۀ اتاقها رسید.
عباس دائم الحضور، سعید طوقانی و حسین رجبی،اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسیدند.
نقل از کتاب:پهلوان سعید
نوشتۀ:حمید داودآبادی
چاپ:نشر نارگل
[شهیدجاویدالاثر غلامحسین اکبری]
https://eitaa.com/joinchat/2882666983C7bdc4696df
این شهید بزرگوار از خطه ی خراسان جنوبی بیرجند هست
[شهیدجاویدالاثر غلامحسین اکبری]
رفیق شهیدم هوامو داره...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا